«پیلوت»، مصدومیت الناز شاکردوست این فیلم را به حاشیه بُرد
برترين ها/ وحيد (حميد رضا آذرنگ) که سالها است همسر و فرزندش را ترک کرده است به همراه برادرش سعيد (جواد عزتي) براي ديدن سهيل (پسرِ وحيد) که تحت عمل جراحي است، به بيمارستان ميرسند. سعيد همان ابتدا متوجه ميشود که سهيلِ چهارساله در جريان عمل فوت شده. مشخصات فيلم: نويسنده و کارگردان: ابراهيم ابراهيميان / مدير فيلمبرداري: عليرضا برازنده / تهيه کننده: محمدرضا مصباح بازيگران: جواد عزتي، حميدرضا آذرنگ، سعيد آقاخاني، بهدخت وليان، پريوش نظريه خلاصه داستان: وحيد (حميد رضا آذرنگ) که سالها است همسر و فرزندش را ترک کرده است به همراه برادرش سعيد (جواد عزتي) براي ديدن سهيل (پسرِ وحيد) که تحت عمل جراحي است، به بيمارستان ميرسند. سعيد همان ابتدا متوجه ميشود که سهيلِ چهارساله در جريان عمل فوت شده. روز بعد وحيد نيز اين ماجرا را ميفهمد و همسر سابقش (فهيمه) را در بيمارستان به باد کتک ميگيرد که چرا بدون هماهنگي با او و فقط با اتکا به نامه دادگاه به عمل جراحي فرزندشان رضايت داده است. وحيد ميخواهد جنازه را تحويل بگيرد و در بسطام خاک کند. فهيمه نيز ميخواهد کودکش را در شهر خودش به خاک بسپارد و از اين به بعد فيلم به کشمکش ميان اين زن و شوهر ميپردازد. از کارگردان فيلم چه ميدانيم؟ ابراهيم ابراهيميان متولد بهمن ۱۳۶۲ و فارغ التحصيل رشته کارگرداني سينما، در سال ۱۳۹۲ با ساخت اولين فيلم بلند خود به نام " ارسال آگهي تسليت براي روزنامه" و استفاده از بازيگراني، چون صابر ابر و نازنين بياتي، علاقمندي اش به سينماي موسوم به «ملودرام اجتماعي» در قالب زوج جواني که مشغول نگهداري و مراقبت از يک پيرمرد هستند را نشان داد. اثر بعدي او با نام «آآآدت نميکنيم» با بازي محمد رضا فروتن، هديه تهراني و ساره بيات، براي مخاطبان يادآور درامهاي درگير کنندهاي بود که اصغر فرهادي معمولا با مهارت تام و تمام خود از رابطه بين زن و شوهرهاي امروزي ارائه ميدهد. نسخهاي دست دوم، که نتوانست آن طور که بايد با مخاطب ارتباط برقرار نمايد. ابراهيم ابراهيميان در فاصله اکران فيلم پيلوت در سينماهاي کشور، يک فيلم ديگر هم به نام «دابلند» در گرجستان ساخته است که به جز مهدي کوشکي، همه بازيگران آن را هنرمندان گرجي تشکيل ميدهند. کارگردان درباره فيلمي که ساخته است چه ميگويد؟ فيلم من خيلي تلخ است، اما ما نيامديم آن را صرفا تلخ روايت کنيم و به نظر خودمان کارمان عين بندبازها بود يعني ممکن بود که سقوط کنيم و منهدم شويم. خدا را شکر با توجه به استقبالي که از فيلم شد و نگاههايي که منتقدان دارند، فکر ميکنم تا آنجايي که من ميدانم فيلم قابل قبول است. من از همان ابتداي نوشتن فيلمنامه به بازيگراي مورد نظر خودم که در فيلم ميبينيد فکر ميکردم. جواد عزتي به دفتر من ميآمد و من فيلمنامه را برايش ميخواندم. براي همه تيم سعي کردم تا اين چينش اتفاق بيفتد. به دنبال اين نبودم که فيلم سخيف بسازم. منظورم از فيلم سخيف، فيلمي است که به هر ترتيبي بخواهد گليم خودش را از آب بيرون بکشد و سطح سليقه مخاطب را پايين بياورد. من پيشنهاد چنين کاري را دارم و اگر امروز تصميم بگيرم بخواهم چنين فيلمي را بسازم فردا ظهر ميتوانم پشت دوربين باشم. هم فيلمنامهاش هست و هم سرمايهگذارش و هم آدمهايي که آن پشت هستند و سريع وقت بازيگرها را خالي ميکنند تا تو فيلم را بسازي؛ اما من براي هر کدام از اين بازيگرها حداقل سه، چهار ماه صبر کردم. به طور مثال براي جواد عزتي هفت ماه صبر کردم. حرفهاي بازيگران: بهدخت وليان: من هيچ اطلاعي از اتفاقي که براي خانم شاکردوست افتاده بود نداشتم. يک شب آقاي ابراهيميان و دستيارشان از من خواستند که سر صحنه فيلمبرداري بروم و عملا کمتر از ۲۴ساعت مهلت داشتم که به يک گروه کاملا حرفهاي با سه بازيگر توانا، بنام و محبوب ملحق بشوم و درست مانند اين بود که يک دري را باز کردند و مرا انداختند داخل دريا و گفتند بايد شنا کني. اين موضوع بعضي اوقات براي بازيگراني که مانند من که عاشق چالش و دغدغه هستند بسيار هم خوب است. اسم اين موقعيت شانس است و زماني که اين شانس در خانه تو را ميزند تو بايد خيلي نبيني و نشنوي که در را باز نکني. من با جسارت تمام اين در را باز کردم و پريدم داخل آب. حميد رضا آذرنگ: من با اسم اين حرفه زاويه دارم و معتقدم که ما بازيگر نيستيم. ما در قالب آدمهاي ديگر زندگي ميکنيم. اتفاقاً يک معناي غلطي که از بازيگري رواج پيدا کرده اين است که ما فکر ميکنيم چيزي را بازي ميکنيم. در صورتي که اگر بازي کنيم عيان است و مشخص ميشود که ما داريم بازي ميکنيم. بازيگري چيزي فراتر از بازي کردن است. من سعي کردهام که به شخصيتي که در اثر وجود دارم مؤمن شوم و همواره در همه کارها تمام تلاشم را کردهام که فاصلهاي بين من و نقش وجود نداشته باشد. اميدوارم به اين توفيق رسيده باشم. حواشي فيلم: