چرا لیلا حاتمی «شهرزاد» شد؟
خراسان/ پويانمايي «آخرين داستان» که اين روزها روي پرده سينما در حال اکران است، قصه معروف «کاوه» و «ضحاک» را به زبان سينما به تصوير کشيده است. اشکان رهگذر کارگردان اين پويانمايي 9 سال زمان صرف ساخت اين پويانمايي کرده تا بتواند يکي از داستانهاي شاهنامه فردوسي را در قالب پويانمايي به تصوير بکشد. اين پويانمايي تا به حال چند جايزه معتبر جهاني را کسب کرده و به رقابت اسکار 2020 نيز راه پيدا کرده است. به بهانه اکران «آخرين داستان» با اشکان رهگذر درباره اين پويانمايي و انتخاب صداپيشهها گفتوگو کردهايم که در ادامه مطلب ميخوانيد. چه شد تصميم گرفتيد از بازيگران شناختهشده براي صداپيشگي «آخرين داستان» استفاده کنيد؟ ما در ايران دوبلورهاي بسيار حرفهاي داريم و ايران در هنر دوبله هميشه جزو بهترينها بوده است اما دوبله و صداپيشگي دو مقوله متفاوت است. متاسفانه ما چون کشوري نبوديم که خيلي در حوزه پويانمايي توليد داشته باشيم، صداپيشگي و دوبله با يکديگر مخلوط شده. چون هميشه پويانماييهايي را هم که ديدهايم وارداتي بودهاند، هميشه دوبلورهاي ما کار صداپيشهها را انجام دادهاند. تفاوت دوبله و صداپيشگي چيست؟ در دوبله صدايي وجود دارد و دوبلور بايد آن صدا را بازسازي کند، اما صداپيشه بايد از هيچ، بازيسازي و بازي کند تا يک صدا را به وجود بياورد که صد البته دوبلورهاي ما به دليل تبحرشان، مسلط به صداپيشگي هم هستند. کاري که من ميخواستم انجام بدهم، اين بود که واقعا يک کار «وويس اکتينگ» (بازيگري با صدا) باشد. يعني مثل همهجاي دنيا با حضور بازيگران و ستارههاي سينما کار صداپيشگي ارائه بدهم که هم اين تجربه اتفاق بيفتد و هم بتوانيم از شهرت آنها براي معرفي فيلم استفاده کنيم. ملاکهايتان براي انتخاب اکبر زنجانپور و حامد بهداد براي شخصيت «کاوه» و «ضحاک» چه بود؟ ما در انتخابمان سه وجه را در نظر گرفتيم، اول اين که صداي آن بازيگر صداي هويتداري باشد، يعني با شنيدن صداي او، مخاطب بداند اين صدا، صداي فلان بازيگر است، دوم تجربه تئاتر و سوم سابقه دوبله داشته باشد. ما براي شخصيت «کاوه» دنبال صداي گرم و حمايتکنندهاي بوديم که بتواند هم آن شخصيت قاطع و هم شخصيت حمايتگر «کاوه» را داشته باشد و آقاي زنجانپور را به اين دليل انتخاب کرديم. ميخواستيم صداي «ضحاک» تيپيک و خاص باشد يعني شخصيتي که در لحظه ميتواند احساساتش را تغيير بدهد. در لحظه ميتواند آرام باشد، در لحظه ميتواند عصباني باشد، در لحظه ميتواند عاشق باشد. اين مشخصهاي است که حامد بهداد دارد و در بازيهايش هست. ضمن اين که بايد هميشه در صدايش حالت ترديد وجود ميداشت که حس کنيم الان ميخواهد يک کاري انجام دهد. درباره ليلا حاتمي براي «شهرزاد»، اشکان خطيبي براي «آفريدون»، بانيپال شومون براي «روزبه» و پرويز پرستويي براي «تهمورث» چطور؟ براي «شهرزاد» دنبال يک صداي مليح بوديم که بيگناهي و معصوميت را نشان بدهد، همان طور که «شهرزاد» به عنوان نمايندهاي از سرزمين ايران است. اين معصوميت در صداي خانم حاتمي هست. «آفريدون» خيلي شبيه خود اشکان خطيبي است، يعني شخصيتي که يک مقدار جوانتر و خامتر از آن چيزي که هست نشان ميدهد، ميتواند اشتباه کند، ميتواند خيلي احساساتي شود، صدايش به چنين ويژگيهايي ميخورد. براي شخصيت «روزبه» انتخابي نداشتم و کمي سردرگم بودم، بانيپال را هم نميشناختم، اما وقتي خانم پاکروان صدايش را که ابياتي از شاهنامه خوانده بود پخش کرد، خيلي از استحکام صدايش و اين که چقدر خوب فن بيان را بلد است و به کار ميگيرد خوشم آمد. «روزبه» بايد نمادي از «کاوه» هم ميبود و همان استحکام صدايش را ميخواستم. آقاي پرويز پرستويي در دوبله سابقه جدي دارند و هم مولفههايي که ميخواستيم در صداي ايشان بود. ميخواستم «ارشيا» که يک شخصيت مرموز است، صداي گرم و اغواکنندهاي داشته باشد.