آخرين خبر/ حسين پاکدل در اينستاگرامش نوشت:
از که ميپرسي که دور روزگاران را چه شد؟
...
اگر گمان هنرمند اين باشد که شرايط شايسته و بايسته به کمال فراهم شود تا پس از آن با آسودگي به خلق اثر بپردازد خيالياست ناممکن که اگر چنين بود اين مُلک نه حافظي داشت نه نيمايي. تنها منباب مثال حضرت حافظ اگر تن به رعبِ روزگار خود ميسپرد و منفعل ميشد همچون بسياري اهل فهم لابلاي اوراق بيترحم تاريخ مدفون شدهبود. کافياست نگاهي به روزگار سخت و انديشهکش حافظ انداختهشود، آنگاه معلوممان ميشود که؛
رند عالم سوز را با مصلحتبيني چه کار
هنرمند اگر هنري دارد از روزن تنگ هم بهره ميبرد تا هنرش را آواز دهد نه آنکه بهجاي راهگشايي، به دست خود راه بر خود و اهل اين قبيله ببندد. درِ زورخانه اگر خود بستيم، پس غيض نکنيم اگر فردا پشهها دعوي گُردي و پهلواني کردند. هنرمند قبل از عکسالعمل، عمل دارد، منتظر هيج اعجازي نميماند. قاعده بازي را خود تعيين ميکند نه آنکه به هر بازي درآيد و به دغلِ نابازيگران ببازد. هنرمند عصباني نميشود که با تکيهٔ صرف به اين حسِ خداداد و طبيعي اثر و تأثيري در خور زاده نميشود. هنرمند احساس دارد به وفور، اما احساساتي عمل نميکند که سم مهلک است براي هنر.
پس؛ اتفاقاً:
هنگام تنگدستي در عيش کوش و مستي
کين کيمياي هستي، قارون کند گدا را
...
بازار