سينماديلي/ نويد محمدزاده درست ميگفت: نگاهِ قريبيان در «خروج»، خودِ سينما است. حالا ميتوان فهميد چرا حاتميکيا، قريبيان را براي ايفاي نقش اصلي تازهترين ساختهاش برگزيد. نقش رحمت در «خروج» بايد توسط فردي بازي ميشد که کاريزماي قهرمان را در ذات خود داشته باشد به طوري که در طول فيلم، هر که به صورت گذري از کاروان تراکتورسوارِ در حال حرکت به سمت تهران عبور ميکند هم بتواند حدس بزند که "او" رييسِ گروه است. قريبيان براي القاي حس يک رييس و قهرمان، نياز به هيچ حرکت ويژهاي ندارد. کافي است گوشهاي بايستد، سيگاري آتش بزند و به سمتي نگاه کند. اين يک توانايي کمياب در سطح سينماي ايران است.
رسيدن به چنين کيفيتي به هيچ وجه ساده نيست بلکه حاصل نيم قرن تجربه در بازيگري است. چند روز پيش در همين صفحه از توانايي پيمان معادي در بازي با نگاه در فيلم "درخت گردو" گفتيم. واقعيت اين است که قريبيان يکي از گزينههاي بهترين بازيگر تاريخ سينماي ايران از نظر بازي با نگاه محسوب ميشود. بهترين لحظات بازي قريبيان در سکوت شکل گرفته است. او داراي توانايي منحصر به فردي براي انتقال طيف وسيعي از احساسات در سکوت و سکون و صرفاً از طريق تغييرات جزيي در شيوه نگاهکردنش است. "رد پاي گرگ" را به ياد بياوريد که در آن احساسات چندگانه و پيچيده رضا نسبت به اطرافيانش (ترديد، نفرت، عشق، رفاقت و...) را در درجه اول از طريق نگاههاي شگفتانگيز قريبيان درک ميکرديم. اصغر فرهادي هم در دو همکارياش با قريبيان درست به هدف زد و با سپردن نقش آدمهايي عميقاً درونگرا و کمحرف، فرصت مغتنمي را فراهم کرد تا قريبيان بار بازياش را به نگاهش منتقل کند.
چشمگير بودن حضور قريبيان زماني بيشتر قابل توجه ميشود که بدانيم قريبيان دارد بار شخصيتپردازي فيلم را هم به دوش کشيده و خلأ موجود در فيلمنامه اثر را پر ميکند. اين که بازيگري بتواند در يک فيلم به ثمر ننشسته هم گليم خودش را از آب بيرون بکشد، هنري است که از هر بازيگري بر نميآيد و فرامرز قريبيان اين هنر را دارد
يادداشتي از آريا قريشي
بازار