سينما ديلي/ مجيد توکلي، کارگردان «متولد ۶۵» در واکنش به برخي انتقادها از فصل ششم «پايتخت» نوشت: مجموعهي «پايتخت» نه به شکل کاريکاتور که اتفاقا اين بار به شکلي
کاملا ساده، يک خانوادهي معمولي ايراني امروزي را نشان ميدهد. پرخاش، عصبانيت و دروغ، کليدواژههايي است که اين روزها منتقدان مجموعهي پايتخت براي کوبيدنش به کار ميبرند. بله کاملا درست است
شخصيتهاي مجموعهي دوستداشتني ما،
کمي پرخاشگر شدهاند. عصباني هستند. بيشتر دروغ ميگويند. چون پايتخت هم کنار ما رشد کرد و بزرگ شد. توقع نداريد که نقي و هما و ارسطو و فهيمه همان شخصيت هاي ۹ سال پيش باشند؟ آنها از فصل اول تا امروز مثل شخصيتهاي ما رشد کردهاند و امروز آنچه ميبينيم، تصوير خود خودمان است. نقي معمولي اطراف ما بسيار است. از بهتاش و بهروز دو نسل متفاوت گرفته تا هماي سعادت که در اين مجموعه شخصيت مثبت و مدير بود و حالا مجبور ميشود گاهي دروغ بگويد، اطراف ما بسيار است.
فحش دادن به پايتخت و گرفتن انگشت اتهام به سمت نويسنده و متهم کردن سازندگانش به ترويج بياخلاقي، مسير خوبي براي فرار رو به جلو نيست.
روايت قصهي خانوادهي معمولي و فريبا، کمتر از جامعه پر از دروغ و نفاق اين روزهاي ما نيست.
براي آن بچه و نوجواني که صندلي عقب ماشين نشسته، تماشاي وقاحت پدر و مادرش که در جواب مجري صدا و سيما ميگويند ما خودخواهيم، خطرناک است يا تماشاي وقاحت بهتاش مقابل دايياش؟؟ آن هم در يک ساختار طنز . کدام بدآموزي دارد؟ کدام رفتار ما در جامعه و خانوادهي امروز ما بر پايهي اخلاق و صداقت است که اينطور حمله ميکنيم که: نگاه کنيد چگونه نيم وجب بچه تو روي بزرگترش ميايستد؟ فضاي مجازي تا بوده پر بوده از ويدئوهاي رنگ و وارنگ از بچه هايي که فلان فحش را ميدهند و واي که چقدر شيرين هستند و ماهم مدام قربان صدقهشان ميرويم، لايک ميکنيم و در فوروارد کردن در گروههاي خانواگي از هم سبقت ميگيريم
تلويزيون در چند سال اخير شايد يکي از پُرچالشترين دوران مديريتاش را سپري ميکند.از گوشه و کنار، از خودي و ناخودي دارد ميخورد. ولي آيا اين همان رسانهاي نيست که مدام سرش داد ميزنيم چرا واقعيت جامعه را نشان نميدهي؟ کجاي مملکت ما اينقدر گل و بلبل است؟ جامعه ما پر شده از دروغ و پرخاش، پس چرا تلويزيون اينقدر همه چيز را خوب نشان ميدهد؟ حالا چه شده که با نشان دادن تنها بخش کوچکي از روابط و مناسبات خانواده و جامعه، نگران شديم؟
آنجايي که رحمت بعد از منتفي شدن ازدواجاش با فهيمه و جريمه شدن ماشينشان مي گويد:
«ديگي که براي من نميجوشد سر سگ بجوشد»، تصوير واقعي روابط انساني امروز ما نيست؟
فصل ششم مجموعهي پايتخت، حتمن مثل هر اثر نمايشي ديگري که ساخته و پخش ميشود ضعف هايي هم دارد، حتمن که دارد. چه در ساختار هنري و حتي در روايت که جاي نقدش اينجا نيست. اما حقيقت اين است که اثر نمايشي تا يک جايي ميتواند تصوير واقعيت را از فيلتر پاکيزگي رد کند و به خورد ما بدهد. اوضاي نابساماني اخلاقي امروز در اطراف ما، خطرناک تر از لحظههايي است که در پايتخت ميبينيم. فقط چون «پايتخت» دارد خود ما را نشان ميدهد، کمي حالمان بد است. همين.
بازار