نماد آخرین خبر

بررسی مورد عجیب یک روبوسی!

منبع
صبح نو
بروزرسانی
بررسی مورد عجیب یک روبوسی!
صبح نو/  «يکي از هنرمندان ما که صداي خوبي داشت و خوب مي‌خواند و شهرت خوبي هم داشت، يک اشتباه اجتماعي کرد که به نظرم از سر سادگي و ندانم‌کاري‌اش بود و يک دفعه مردم او را کنار گذاشتند؛ پس اين موسيقي نيست. اين رفتار و کردار و گفتار است. به همين دليل هنرمندان در رفتار و کردار و گفتار بايد خيلي دقت کنند.» اين را محمدرضا شجريان 9سال پيش درباره عليرضا افتخاري گفته بود. «زماني که اين هجمه‌ها به من وارد شد، يک نفر با من تماس نگرفت و کسي از من حمايت نکرد که با عليرضا چه کار داريد؟ مگه چه کار کرده؟ اگر يک نفر فتيله اين آتش را يک مقدار کم کرده بود، من اينقدر آسيب نمي‌ديدم؛ حتي خانواده من هم تحت اين آسيب قرار ‌گرفتند.» اين را هم عليرضا افتخاري جمعه‌شب در برنامه دورهمي مطرح کرد. اگر يک شخصيت سياسي، يک شخصيت فرهنگي و هنري را در آغوش بگيرد و به او ابراز علاقه و اداي احترام کند و آن وقت اين ابراز علاقه، عملا منجر به پايان عمر مفيد هنري آن شخصيت فرهنگي شود، حتما اتفاق مهم و قابل تحليلي به لحاظ جامعه‌شناختي افتاده است؛ اتفاقي که شايد بتواند درباره شکل ارتباط فرهنگ و سياست در جامعه ايران، اطلاعات مفيد و قابل تاملي ارائه دهد و درباره نقش رسانه‌ها و مديريت فرهنگي در اين حوزه هم کدهايي بدهد که بتوانيم کارآمدي هر کدام را با معيارهاي قابل سنجش‌تري  ارزيابي کنيم. فارغ از علاقه به موسيقي سنتي و خواننده‌اي به نام عليرضا افتخاري، بعد از 10 سال شايد بهتر است بپرسيم که واقعا چرا و چطور يک روبوسي ساده مي‌تواند تبديل به يک فاجعه فرهنگي شود؟ چرا خواننده ديگري با همان ميزان شهرت و محبوبيت، اگر در جناح سياسي مقابل نقش فعالي بر عهده بگيرد، منجر به قوام شأن فرهنگي و اثرگذاري سياسي‌اش مي‌شود اما در اين سوي داستان همه چيز برعکس است؟ آيا اين مساله فقط به محبوبيت يا عدم محبوبيت شخصيت‌هاي سياسي بازمي‌گردد يا فاکتورهاي موثر ديگري هم وجود دارند؟ رسانه‌ها تا چه اندازه بر شکل‌گيري اين وضعيت اثرگذار بوده‌اند و التهابات سياسي و اجتماعي تا چه حد، زمينه پذيرش طرد کردن يک چهره فرهنگي را در ميان مردم ايجاد کردند؟ مديريت فرهنگي چگونه نقش خود را در بازگرداندن ذهنيت مردم و ادامه فعاليت هنري افتخاري ايفا کرد؟ اين‌ها تنها بخشي از سوالاتي است که مي‌توان درباره نسبت ميان از دور خارج شدن افتخاري و روبوسي او با محمود احمدي‌نژاد در سال 89 پرسيد؛ اتفاقي که او در گفت‌وگوي جمعه‌شبش با مهران مديري در برنامه دورهمي آن را اينطور يادآوري کرد: «دلم مي‌خواست يک رييس‌جمهوري را بغل کنم ببينم چه شکلي است؟ اينکه ايرادي ندارد! ايشان در ابتدا به سمت من آمدند و من هم کاري نمي‌توانستم بکنم. در آن همايش، من اجرايم که تمام شد، از پله‌ها پايين آمدم که يک آقايي مرا راهنمايي کرد به سمت آقاي احمدي‌نژاد، از آنجايي که ايشان هم به موسيقي علاقه‌مند بودند و يکي از آهنگ‌هاي مرا خيلي دوست داشتند، من هم ايشان را خيلي محکم در آغوش کشيدم اما بعدش به من خرده گرفتند که چه کسي به شما گفت ايشان را بغل کنيد؟ گفتم پس چه کاري بايد مي‌کردم؟» او البته باوجود اجتنابش از گفت‌وگو در اين‌باره در طول اين يک دهه، چند باري آن را بازتعريف کرده است. اندکي پس از ماجراي اين روبوسي، افتخاري به خبرآنلاين گفته بود: «در پي اتفاقاتي که اخيرا ناخواسته گرفتارش شدم و هجمه بسياري که بعد از آن، براي خود و خانواده‌ام پيش آمد، رفتن را به ماندن ترجيح مي‌دهم و قصد دارم از ايران بروم و در فرانسه زندگي کنم.» و پايگاه صداي آمريکا مطلبي که تاريخ انتشار آن به سال 89 بازمي‌گردد را با تيتر «بهاي گزاف روبوسي دوستانه عليرضا افتخاري با احمدي‌نژاد: مهاجرت به فرانسه» منتشر کرده بود. افتخاري در برنامه دورهمي با اشاره به فشارهاي اين شبکه‌هاي خارج‌نشين فارسي‌زبان و فشارهاي آن‌ها گفت: «احمدي‌نژاد فوتبال بازي کرد، با خيلي‌ها روبوسي کرد، هنرمندان را يکي پس از ديگري ديد، چرا قرعه به نام من افتاد؟! بعد هم تعدادي از شبکه‌هاي آن‌ور آبي، هي با تيتر «چهره بد هفته»: عليرضا افتخاري گفتند من مي‌روم فرانسه! «چهره زشت هفته»: عليرضا افتخاري که گفته من مي‌روم فرانسه! من کي گفتم مي‌روم فرانسه؟! من تا قم هم نمي‌توانم بروم.» با اين حال اظهارات افتخاري در آن سال و سال‌هاي بعد از آن نشان از سردرگمي و حيراني او در پيدا کردن راهي براي گريز از فشارهاي متراکم ناشي از يک روبوسي ساده دارد. اين فشارها هنوز پس از 10 سال باز هم صداي افتخاري را با بغض، همراه و چشمانش را در اشک غوطه‌ور مي‌کند. او در برنامه دورهمي اظهار کرد: «من 30سال در استوديو، احساس هزينه مي‌کردم، شعر حفظ مي‌کردم، بالا و پايين مي‌رفتم که مرا بپذيرند و بخواهند؛ اما با يک روبوسي همه از بين رفت. داستان چه بود؟ من که سياسي نبودم. من که گناهي نداشتم. من دلم مي‌خواست حتي يک نفر هم به من آسيب نمي‌زد. من داشتم آوازم را مي‌خواندم. کسي را با اين حرکتم تاييد نکردم. در يک جايي محصور شدم، يک حرکتي شد و من هم آن را جواب دادم.» اما او به خاطر همين حرکت ساده، مجازات سختي را از سوي مخالفان سياسي متحمل شد؛ مخالفاني که اصلا مساله‌شان هنر و موسيقي نبود و به راحتي زندگي و حيثيت آدم‌ها را خرج سياست مي‌کردند. افتخاري پس از حواشي‌اي که براي شجريان در داخل کشور اتفاق افتاد، نامه‌اي سرگشاده به او نوشت و ضمن درخواست همراهي از او، از اعتبار هنري و حق استادي‌اش تمام‌قد دفاع کرد. اين درحالي بود که پس از حواشي پيش‌آمده براي خود او، هيچ استاد نامداري حاضر نشد کنارش بايستد. او در برنامه دورهمي گفت: «زماني که اين هجمه‌ها به من وارد شد، يک نفر، از همين اساتيد، با من تماس نگرفت و کسي از من حمايت نکرد که با عليرضا چه کار داريد؟ مگر چه کار کرده؟ اگر يک نفر فتيله اين آتش را يک مقدار کم کرده بود، من اينقدر آسيب نمي‌ديدم؛ حتي خانواده من هم تحت اين آسيب قرار گرفتند.» حالا اما تنها چيزي که مشخص است اينکه از اين نقطه عطف به بعد، هم زندگي هنري و هم حتي زندگي شخصي عليرضا افتخاري تحت تاثير واقعه‌اي به ظاهر ساده قرار گرفت و کاملا زير و رو شد. در مقايسه با محمدرضا شجريان که او نيز در همان سال‌ها مشي سياسي روشني را در پي گرفت و تبعات بسياري را به جامعه و خصوصا لايه فرهنگ و هنر بار کرد، اين نقطه عطف بسيار مهم و قابل تامل به نظر مي‌رسد. اگر همه پارامترهاي اثرگذار از جمله خود شخص، رسانه، مديريت فرهنگي، جناح‌هاي سياسي، ابعاد کنش سياسي انجام‌شده و وضعيت فکري جامعه را در نظر بگيريم، آنگاه شايد بررسي اين اتفاق کمي آسان‌تر شود. اما هنوز هم هيچ بررسي دقيقي روي اين اتفاق انجام نشده و موضوع بحث و بررسي هيچ محفل علمي و دانشگاهي نبوده است. اين درحالي است که هرچند دلخراش اما اين اتفاق مي‌تواند گنجينه‌اي مهم براي مديريت رسانه، مديريت فرهنگ و حتي کلي‌تر از آن‌ها، شناخت رابطه پيچيده فرهنگ و سياست در جامعه ايران معاصر باشد. فاطمه ترکاشوند
#باهم_شکستش_مي‌دهيم ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد