سينما ديلي/ با انتشار خبر قتل رومينا اشرفي توسط پدرش و شباهت اين اتفاق به فيلم «خانه پدري» انتقادات زيادي به واکنش تند مسعود فراستي نسبت به اين فيلم منتشر شد. در همين رابطه فراستي از نقدش نسبت به فيلم کيانوش عياري دفاع کرد.
او نوشت:
اول بگويم:
اين جنايت نشان تحجر و بيفرهنگي با سپر «غيرت» است. غيرتي کور و کر، نه غيرتي انساني/ اخلاقي و ملي
دوم: همچنان که بارها گفتهام من مشکلي با طرح هيچ موضوع و تمي در سينما ندارم: خيانت، جنايت يا هر موضوع ملتهب اجتماعي، سياسي يا فردي ديگر. مهم، از نظر من «چگونگي» و پرداخت آن است؛ نوع پرسش از موضوع و نوع نسبتي که با آن برقرار ميکنيم. اين نسبت است که نشان ميدهد موضوع ملتهب برايمان دستاويز فولکفروشي و وطنفروشي است يا موضوع برايمان «مسئله» است
گفتهام که
خانه پدري، فيلم بدي است و ضدملي؛ با يک موضوع مهم اجتماعي. فيلمساز ما خوشبختانه برخلاف قبادي و مخملباف که به خاطر جايزههاي جهاني، همه چيز را به فروش ميگذارند –خود، سرزمين و...- ناخواسته و شتابزده چنين فيلمي را ساخته. مستقل از تکنيک ضعيف و ناتوان فيلم، فيلمنامه نيز بسيار سطحي و ولنگار است.
به هيچ آدمي رسيده نشده و همه يا تيپاند يا ماقبل آن. بدتر از همه شخصيتپردازي پدر است و تعميم جنايت او به چندين نسل بعدي. و اين برخلاف نظر فيلمساز «نيشتر زدن و هشدار دادن» هم نيست، بلکه ارائه تصويري مخدوش و تاريک از ايران است و متاسفانه با توقيفهاي پيدرپي مانع از بحث جدي درباره آن.
خانه پدري «حقانيت» ندارد. وقتي فيلم يا اثري حقانيت مييابد که پرداخت -و بيان- درست باشد. حق و حقانيت داشتن، يعني مسئله داشتن –و دردمند بودن- و اندازه نگه داشتن؛ که اين مهم از تکنيک –و فرم- دريافت ميشود.
نميدانم اگر اين پدر، فيلم خانه پدري را ميديد آيا دست به اين قتل فجيع نميزد؛ پشيمان ميشد يا مصممتر؟ نميدانم. فيلم متاسفانه براي پدر اين دختر و امثال او ساخته نشده که ببينند و «عبرت» بگيرند. حال آنکه منطقا اين فيلم ميبايستي براي اين قشر و چنين افرادي ساخته و ارائه ميشد، نه براي من و شما و احيانا فرنگيها.
بازار