نماد آخرین خبر

«شنای پروانه» فیلمی جسور و تکان دهنده

منبع
بروزرسانی
«شنای پروانه» فیلمی جسور و تکان دهنده
فيلم نيوز/ محسن جعفري راد منتقد سينما يادداشتي درباره فيلم «شناي پروانه» نوشته که در ادامه آن را خواهيد خواند: ۱- شناي پروانه، فيلمي درباره خشونت نيست. فيلمي درباره اعتياد هم نيست. هر چند هر دو مضمون را به اندازه کافي پرورانده است. فيلم بيشتر درباره انسانيت و بخشش هست. اعتياد و خشونت، کليات را مي سازند و انسانيت و بخشش جزئيات داستان را. ۲- خشونت،در فيلم به اندازه کافي نمود عيني دارد،مثلا حمله دسته جمعي آدمها و اعتياد،معتاداتي که نشان مي دهد و خريد و فروش مواد،اما بحث مهمتر «نگاه انساني فيلم» است. اينکه حجت (جواد عزتي) دربرابر زن و دختر زن که از پروانه، فيلم گرفته بود، گذشت مي کند. اينکه به همين شکل، کسي که فيلم را پخش کرده را هم نمي کشد. و اين پيام مهمي در زمانه اي است که همه سرشار از خشونت هستيم و فرياد و صداي زنگ دار و گلوي بريده و …. برگ برنده فيلم فضاسازي و بازي بازيگران است. فضاي پستوهاي معتادان،فضاي قمارخانه ها،فضاي سفره خانه ها،فضاي خيابان ها و کوچه هاي پايين شهر،خوب طراحي شده که نشان مي دهد، محمد کارت، کارگردان کار بلد و جزيي نگري است. بازي ها همه خوبند. از جواد عزتي تا پانته آ بهرام. سکوت کشدار و شرم و حياي ابتداي عزتي را مقايسه کنيد با خشونت افسارگسيخته و فروپاشيدگي دروني او در پايان بندي فيلم. درجه يک است. خيلي ها از جمله داوران جشنواره فجر مثل اينکه فراموش کردند که او اغلب کمدي بازي کرده و اينجا از يک قهرمان خاموش تا يک قهرمان افسارگسيخته را چطور به خوبي منتقل مي کند و همذات پنداري مخاطب را بر مي انگيزد،وگرنه مخاطبان، شخصيت هاشم (امير آقايي) و پروانه ( طنازطباطبايي) را در يک سوم ابتداي فيلم تقريبا فراموش مي کنند، بقيه هم که فرعي اند ،پس فقط يک حجت مي ماند و مخاطب تا انتها همراه او مي شود و بعد از فيلم، «شناي پروانه» مي شود فيلم مورد علاقه اش. از منتقدان تا تماشاگران. پس کارگردان در هدايت بازيگران هم موفق عمل کرده است. ۳- اما فيلمنامه: ايده مرکزي و گره ابتدايي خوب طراحي شده و کاملا همدلي برانگيز و و به خصوص در شروع فيلم که تکاندهنده است. ايستگاه هاي مختلف در مسير قهرمان هم کم و بيش موفق هستند با يک پايان بندي غافلگيرکننده که به برگ برنده فيلم بدل مي شود. اينکه مخاطب هم درمانده و دچار استيصال مي شود که اگر جاي حجت باشد چه کار کند. تنها ضعف فيلم در فيلمنامه، طي طريق او، از ابتدا تا انتهاست. در حال حاضر خوب است اما مي‌شد لايه هاي بيشتري به درام اضافه کرد، مي‌شد شخصيت حجت را بيشتر پرورش داد، مي‌شد انگيزه هايش را براي پيگيري ماجرا و فيلم وپخش کننده فيلم و قولي که به برادرش داده، باورپذير تر کرد. هر چند در حال حاضر هم ضربه بنياديني به پيکره فيلم وارد نمي کند. ۴- سينماي ما به فيلم هايي مثل شناي پروانه نياز دارد، همان طور که به فيلم هاي تجربه گرايانه و جشنوارره خارجي پسند نياز دارد. شناي پروانه نشان مي دهد، کارگردانش جسور است، از مستندسازي اش براي تفسير خلاقانه واقعيت موجود در فيلمنامه به بهترين شکل استفاده کرده، هر چند گاهي نماهاي نزديک کليشه اي گرفته با اندک پلان هاي شلخته، اما در کل با استناد به فيلم پر زحمتي که ساخته و امتيازات فراوانش، مي توان به آينده درخشناش اميدوار بود. ۵-شناي پروانه آينه روزگار است. همان طور که ابد و يک روز و مغزهاي کوچک زنگ زده، اما، فرق بزرگ محمد کارت اين است که از سينماي مستند مي آيد و اغلب موقعيت‌هايش ملموس و واقعي اند. اميدوارم غره نشود، سينماي ايران را به قبل و بعد از خودش (مثل برخي کارگردان هاي .جوان!) تقسيم نکند و همين سير رو به پيشرفت را طي کند.