جزئیات تازه از داستان و شخصیتهای فیلم «مست عشق»؛ داستانی عاشقانه معمایی
ديلي / روزنامه هفت صبح با انتشار جزيياتي تازه از داستان فيلم «مست عشق» نوشت: يکي از امتيازهاي فيلمنامه «مست عشق» تم معمايي آن است. قصه از جايي شروع مي شود که شمس گمشده و مولانا نگران است. سلطان عز الدين کيکاوس، اسکندر بيگ را مامور کرده تا او پيدا شود. يکي از متهمان اصلي علاء الدين محمد، پسر مولانا است که اسکندر از او بازجويي مي کند. زني در تعقيب اسکندر بيگ است و دستش به او نمي رسد. همزمان ميان موافقان و مخالفان مولانا بحث در مي گيرد. داستان هر چه جلوتر مي رود ، تم معمايي آن حفظ مي شود و سوال هايي از اين دست در ذهن مخاطب شکل مي گيرد: چرا يک زن دنبال اسکندر بيگ است ؛ چه کسي شمس را کشته؟ اصلا شمس به قتل رسيده؟ چرا فرزند مولانا با شمس نزاع دارد؟ در خلوت شمس و مولانا چه مي گذرد و چرا اين همه سکوت در اتاق پا برجاست؟ اين پرسش و نيز کنجکاوي درباره سرنوشت شخصيت ها تا پايان در فيلم وجود دارد و گره ها آرام آرام باز مي شوند. معماي اصلي فيلم اما همان جسدي است که گفته مي شود متعلق به شمس تبريزي است و اسکندر بيگ در تلاش براي اثبات آن است. ديگر امتياز «مست عشق» طرح ارتباط ميان چند عاشق و معشوق است. يکي از مهم ترين آن ها دلدادگي فرزند کوچک مولوي يعني علاءالدين محمد به کيميا خاتون است. پاي شمس تبريزي که به خانه مولوي باز مي شود ،سرنوشت ديگري رقم مي خورد. درنهايت هم ازدواج شمس و کيميا کينه علاء الدين را به همراه دارد. عشق مريم و اسکندر که کنيزي مسيحي است و به اياز فروخته مي شود ديگر تم عاشقانه «مست عشق» بحساب مي آيد. در اين فيلم عشقي که وجود دارد ، عامل پيش برنده داستان است. درباره کيما خاتون زياد گفته شده اما عشق مريم چندان باز نشده است. اين ماجرا باعث شده «مست عشق» ابزار کافي براي همراه کردن مخاطب عام را داشته باشد. طبعا مخاطب دوست دارد بداند رابطه مرموز عاشق و معشوق ها در فيلم به کجا ختم مي شود. بين آن ها چه گذشته اي وجود داشته و ... . حسن فتحي در تعريف داستان هاي عاشقانه تبحر دارد و احتمالا اين بخش،برگ برنده «مست عشق »شده است. در فيلم مساله تاريخي از دو منظر حايز اهميت است. يکي اشاره اي است که به حمله مغول ها مي شود. در «مست عشق» صحنه هايي از جنگ با مغول ها گنجانده شده ديگر اشاره تاريخي فيلم، همان رابطه معروف شمس و مولانا است که ذيل تاريخ ادبيات قرار مي گيرد. اساس فيلم بر رابطه اين دو نفر استوار است و نشان مي دهد شمس چگونه مولانا را از يک زاهد تبديل به يک انسان عارف مسلک مي کند.