رسول نجفیان در روزگار کرونا چه میکند؟
ايسنا/ رسول نجفيان هنرمندي است که علاوه بر عرصه نمايش، در حوزه موسيقي هم فعال بوده است. اجراي ترانه «رسم زمونه»، او را به هنرمندي نام آشنا ميان مردم بدل کرده است. حالا مدتي است که نجفيان به راديو بازگشته و از اوايل مرداد ماه گوينده بخش نيمروزي جمعه هاي راديو پيام است.
رسول نجفيان در تئاتر حضوري فعال دارد و تا کنون نمايش هاي «رستم و سهراب» و «بيژن و منيژه» را کارگرداني کرده است و بازي در سينما را از سال ۱۳۶۳ با فيلم «صف» ساخته علي اصغر عسگريان آغاز کرده و در گذشته اي نه چندان دور، نيز تجربه بازيگري در راديو را داشته است.
حضور مجدد نجفيان در راديو بهانه اي شد که ايسنا در اين گزارش بر يک روز جمعه اين برنامه و صحبت هاي عوامل مروري داشته باشد.
بعد از خبر ساعت ۱۰ صبح، رسول نجفيان با آرامش خاصي سخن خود را با خواندن دوبيتي از شاهنامه فردوسي آغاز مي کند و مي گويد: «به نام خداوند جان و خرد کزين برتر انديشه برنگذرد»/«خداوند نام و خداوند جاي خداوند روزي ده رهنماي» سپس با بيتي ديگر از فردوسي ادامه مي دهد: «بيا تا جهان را به بد نسپريم به کوشش همه دست نيکي بريم»/«نباشد همي نيک و بد پايدار همان به که نيکي بود يادگار» و ادامه مي دهد: من رسول نجفيان کوچک شما، به همه شنوندگان عزيز در هر کجاي ايران و جهان که هستيد درود مي فرستم اين چند ساعت که در خدمت شما هستم برايتان نکته ها و پيام ها دارم.
نجفيان قبل از هر سخن، از همه پيشکسوتان راديو به خصوص مجرياني که سال ها زحمت کشيده اند، اجازه مي گيرد، «من با اجازه اين بزرگان ، پشت اين دستگاه مي نشينم تا با شما صحبتي داشته باشم.»
در اين بخش مي توانيد ويدئويي از اجراي رسول نجفيان در برنامه نيمروزي راديو پيام را مشاهده کنيد:
با راديو شروع کردم
بعد از سه تار نوازي و آواز خواني زنده رسول نجفيان و بيان چند حکايت، او برايمان مي گويد: اوايل انقلاب تقريبا زماني که ۳۰ ساله بودم، در بخش نمايشي، با صدرالدين شجره و خدا بيامرز مهدي فتحي کار مي کردم. درست است که به عنوان مجري در راديو فعاليت نکردم، اما بعد از کار در دو نمايش راديويي، من به تلويزيون رفتم و کار اجرا، بازيگري و کارگرداني را ادامه دادم.
اين اواخر دکتر شاه آبادي و دکتر ملازاده لطف کرده و پيشنهاد اجراي اين بخش از راديو را به من دادند.
راديو و داستان هاي شب
نجفيان تصريح مي کند: راديو هميشه براي من حالت نوستالژيک داشته و خاطره آور بوده است. زماني که بچه بودم تلويزيون نبود و فقط راديو بود و همه زندگي مان بسيار به راديو بستگي داشت. ساعت هاي خاص، نمايش هاي خاص، از جمله داستان هاي شب راديو. بعد ها که به هر جهت من، به مقوله هنر و تلويزيون راه پيدا کردم اين حس همچنان در من بود.
خلاقيت با شنيدن راديو شکل مي گيرد
او با اشاره به تفاوت هاي راديو با تلويزيون ميگويد: البته فرق راديو با تصوير و سيما در اين است، چيزي که در تلويزيون نشان داده مي شود، همان عينيتي است که شما مي بينيد، اما راديو را که مي شنويد، مجسم مي کنيد و ذهن به شدت تصاوير را در کنار صدا مي سازد، در نتيجه خلاقيت هاي ذهن بايد خيلي قوي تر شود. شايد باور نکنيد اين تعلقات خاطرات را در روزهاي اولي که به راديو رفتم در خودم داشتم، سر ميز برنامه نشستم و پخش زنده را بر عهده گرفتم.
باز شدن باب قصه در راديو
نجفيان ادامه مي دهد: آن وقت ها، روزهاي جمعه بسياري از بزرگان قصه تعريف مي کردند و از ادبيات و مثنوي صحبت مي گفتند، براي همين من هم تصميم گرفتم چون اين برنامه در روز جمعه پخش مي شود، قصه بگويم و حکايت تعريف کنم؛ نمي دانم اين مهم چقدر مي تواند براي شنوندگان گوش نواز و دلنشين و به درد بخور باشد. اين نباشد که آدمي برنامه را پر بکند و حالا يک چيزي بگويد.
زمان قصه نگذشته است
نجفيان ادامه مي دهد: سعي دارم درباره موضوعات روز جامعه قصه بگويم. نه اينکه بخواهيم حرفي بزنيم که نه به درد دنيا مي خورد نه آخرت و کسي هم متوجه آن مطلب نشود. ادبيات ما از جناب فردوسي يا مولانا، رودکي و سعدي سرشار از شعر و قصه است. نه به خاطر شعر و قصه فقط، بلکه مسائل مبتلا به جامعه از ساده ترين تا پيچيده ترين آن در ادبيات ما وجود دارد. برخي به خطا و از روي ناداني و ناواردي مي گويند که زمان قصه گذشته ولي اصلا اين طوري نيست روز به روز که جلوتر مي رويم مي بينيم مسائل بشري از ساده ترين تا پيچيده ترين، از مسائل شخص با شخص، خانواده، محله، فاميل، کشور و قاره تماما در ادبيات ما به آن اشاره شده است و من تمام تلاشم اين است که اين داستان ها و قصه ها را آن چنان بيان کنم که به در روزمرگي تک تک افراد بخورد. خوشبختانه تا آن جايي که بازتابش را ديدم اين اتفاق، افتاده و کسي که اين مطالب را مي شنود در هر پيشه و کسوتي که هست از پزشک بگير تا کارگر از مغازه دار، از تاجر تا عالم به اندازه خودش اين معنويت و محتواي شعري و ادبيات در خودش جاري مي بيند.ادبيات ما سرشار از اين محتواهاي ارزشمند و به درد بخور بشري است. که ان شاء الله بتوانيم نوک سوزني را منتقل کنيم.
شايد از خاطرات خنده دار خودم و مردم بگويم
وقتي از او مي پرسيم قصه هاي خودتان را هم خودتان مي نويسيد؟ مي گويد: بيشتر از ادبيات کمک مي گيرم؛ شايد در آينده بتوانم بخشي را داشته باشم که از خاطرات خنده دار خودم و مردم در مواجهه با اتفاقات روز بگويم. در ارتباط با مسائل خود آدم، خودخواهي ها و خود بيني ها است، بيشتر از ادبيات به خصوص مثنوي و بوستان و گلستان سعدي مي گيرم.
«رمز صدا و خلوص نجفيان چيست که در ذهن مردم نقش بسته است؟» پاسخ مي دهد: اين نظر لطف شماست؛ منتها من اصلا نه با صداي خودم کار دارم نه با تصوير. اشتياقي که من دارم اين است که آن محتواي انساني، مهرباني و ادبيات را جاري کنم. شايد اين مهم باعث شده، چنين حسي منتقل شود؛ گر به صورت آدمي انسان بُدي/احمد و بوجهل خود يکسان بُدي
آن نيت و ذهنيت است که آدم ها را مي سازد و بيان مي کند.
او ادامه مي دهد: همين جمعه اي که گذشت درباره محيط زيست و لطماتي که بشر به خودش وارد کرده صحبت کردم. وقتي که آدمي دنبال نور و خوبي و مهرباني زمين باشد موجوديتي پيدا مي کند که زمين هم متقابلا به او چنين حسي را دارد.
نجفيان ادامه مي دهد: شعر رسم زمونه را گفتم و خواندم، به خاطر همين مردم به من عنايت دارند بعد از آن مي بينند که من در مورد ادبيات صحبت مي کنم، مهم تر از همه با زبان ساده تلاش مي کنم، مسائل روز را بيان کنم و به خاطر همين است که مورد اقبال قرار مي گيرد.
وقتي از او مي پرسم در برنامه بيشتر در مورد چه موضوعات و مسائلي صحبت مي کنيد؟ ادامه مي دهد: به خاطر خانه جديد و کوچکي که به آن نقل مکان کرديم، تعدادي از کتاب هايم را از دست دادم. من کتاب ها را مي خوانم، مي خوانم، مي خوانم بسيار هم زحمت مي کشم، زير و رو مي کنم تا مواد و محتواي اوليه اين برنامه را آماده کنم، چون بيشتر تم برنامه در ارتباط با مسائل روز است. من هفته اول در مورد حرص و طمع و هفته بعد در مورد محبت کردن و خير کردن به مردم، صحبت کردم. بيشتر مسائلي که کمبود آن در جامعه حس مي شود. در مورد گرفتاري هاي اقتصادي که باعث شده است، حس هايي در جامعه به وجود بيايد و ارتباط هاي غلط و بدي ناشي از گرفتاري هايي شکل بگيرد. هر چند که ادبيات، ما را به آرامش، انسانيت، به تحمل صبوري ها در سختي ها دعوت مي کند.
همراهي با ساز، به سبک قهوه خانه ها
نجفيان مي گويد: «فرازهايي از برنامه را با ساز مي زنم و مي خوانم؛ به سبک قهوه خانه اي ها که مرشدها پبام ها را انتقال مي دادند، سال هاي سال نه راديويي بود، نه سيمايي اين انتقال فرهنگ ها در قهوه خانه ها صورت مي گرفت. در حال حاضر قهوه خانه ها شکل بدي در انظار مردم پيدا کرده اند ولي آن موقع ها مرشدها مي رفتند، مردم جمع مي شدند، کسوت و کارشان اين بود هر طبقه و پيشه و کسوتي براي خودش قهوه خانه اي داشت که به آن ها محتواهاي انساني داده مي شد. يعني يک نقاش ساختمان کارگر ساختمان، ميکانيک، حتي آب حوضي؛ اين ها با معنويتي سرکارشان مي رفتند، خشک و خالي نبود. در حال حاضر يکي از مشکلات جامعه اين است که ممکن است من پزشک خوبي باشم در مهارت و تخصص ولي هيچ اطلاع و محتواي عاطفي در من جريان ندارد. و همين باعث مي شود جامعه اي خشن و بي تفاوت به وجود آيد که هر کس به يک مسلکي باشد.
ادبيات ما محتواي انساني دارد نه براي مردم ايران، بلکه براي مردم جهان، پيام هاي بسيار ارزشمندي دارد و من در اين برنامه تلاش مي کنم که اين را با ترفندهاي مختلفي که دارم به شنونده منتقل کنم.
کرونا تلنگري براي دوست داشتن داشته ها
نجفيان در صحبت هايش از کرونا هم صحبت مي کند.
«من در لابه لاي برنامه به کرونا هم اشاره مي کنم و به مردم مي گويم که شرايطي بسيار بسيار عجيب و شگفت انگيز بشري به وجود آمده است.حتي در ادبيات ما به اين قضيه اشاره دارد که شرايطي پيش مي آيد که تو قدر آن دوران را بداني. من هميشه تاکيد مي کنم، با توجه به اينکه کرونا ويروس بسيار ضعيفي است؛ ويروسي که با صابون و دست شستن و الکل از بين مي رود چرا ما بايد يک سري دستورالعمل هاي بهداشتي را رعايت نکنيم و باعث رقم خوردن اين فاجعه ها بشويم.
من از مردم مي خواهم که جايي نروند، معاشرت نکنند و اين دوران بهترين بهانه است که بنشينند و مطالعه بکنند و راديو گوش کنند. خيلي سهل انگاري است که کسي بيرون کاري نداشته باشد و وقت خود را بيرون از منزل بگذراند. خودش را آلوده کند و جامعه را مبتلا کند. ما الان هر روز به اندازه يک بيمارستان بزرگ بيمار داريم تحويل مي دهيم.»
اين هنرمند چنين ادامه مي دهد: «خودم هم احتياط مي کنم خانواده مي گويند: نرو، کار نکن خطرناک است، ولي من با رعايت تمامي دستورالعمل ها و دستورهاي بهداشتي سر کار مي روم. ان شاء الله که خداوند گشايشي را به وجود بياورد.»
از صفر شروع کردم
سحر جولايي ـ دختر فرهنگ جولايي تهيه کننده پيشکسوت راديو ـ که مثل ديگران مراحل کار را در راديو را از ابتدا گذرانده است، از سال ۱۳۷۷ کارش را با نويسندگي و دستيار تهيه کنندگي آغاز کرده است،
او مي گويد: وارد راديو شدم، گفتند که مراحل را بايد پشت سر بگذراني ما کاري نداريم که تو کار بلدي در واقع خواسته خود پدرم هم همين بود به خاطر اينکه پارتي بازي نشود و نگويند که بلد نيست، عين بقيه از همان صفر شروع کردم که بعد هم به عنوان تهيه کننده کار را ادامه دادم.
جولايي عاشق کارش است و معتقد است: اگر در کار راديو عشق نباشد همان اول بايد رهايش کني؛ چون کاري پراسترس و سخت است، تقريبا مي توان گفت: خواب ندارد. براي يک برنامه بارها شده که من تا صبح بيدار ماندم و صبح سر برنامه رفتم.
او درباره اين برنامه راديو پيام مي گويد: خوشبختامه مردم خيلي خوب با آقاي نجفيان ارتباط برقرار کردند. با توجه به موضوعاتي که آقاي نجفيان در برنامه مطرح مي کنند، براي تغيير فضا گاهي ترانه اي را پخش کرده چون هدف ما رضايت مخاطب عام در همه مقاطع سني است. گاهي فکر مي کنم، شنيدن اين قصه ها و حکايت ها براي يک جوان خيلي ثقيل باشد، براي همين از ترانه هايي در فواصل برنامه استفاده مي کنم که رضايت مخاطبان را در پي داشته باشد و راديو را خاموش نکنند.
شناخت موسيقي
او از تفاوت هاي کار تهيه کنندگي در راديو پيام نسبت به ساير شبکه هاي راديويي مي گويد: در راديو پيام بايد خيلي خوب موسيقي را بشناسي چون نمي تواني هر چيزي که به دستت برسد را پخش کني. بايد حتما زنجيره اي در آن باشد. زنجيره ما موضوعي ثابت نيست که بگوييم گوينده در مورد آن موضوع ثابت صحبت مي کند، شايد بتوان گفت همين، نخ تسبيح اکثر شبکه هاي راديويي است؛ البته نخ تسبيح راديو پيام، موسيقي است. چون حتي پيک ها هر کدام صفحه شان در خصوص موضوعي است، يعني اينکه يک موضوع ثابت هم در آن دنبال نمي شود. براي همين من با پخش موسيقي خوب، مردم را پاي راديو نگه مي دارم هر چند که در فواصل خبر، بخش هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي نيز پخش مي شود.
او ادامه مي دهد: من معمولا يک ساعت قبل از برنامه در استوديو حاضر شده و همه ساعات پخش برنامه را سراپا ايستاده ام، هر چند که اين کار سختي خودش را دارد اما من آن را دوست دارم. هماهنگي موسيقي با متن از ديگر مواردي است که تهيه کننده بايستي به آن اشراف داشته باشد.
استوديو، به جاي اسباب بازي
سحر جولايي يادآور مي شود، پدرم مي گفت شما ها از بچگي کلا ريل و دستگاه هاي ضبط صدا را مي شناختيد. هميشه گفتم، به جاي کريستال و بوفه هاي ظرف، نصف خانه مان استوديوي کاملي بود که از استوديوي داخل سازمان کامل تر بود و اين استوديو اسباب بازي من و خواهر و برادرم، محسوب مي شد فکر کنم راهنمايي بودم که به راحتي مي توانستم برنامه ضبط و اديت کنم حتي برنامه هاي نمايشي را هم مي توانستم اديت کنم. چون اديت نمايش از سخت ترين کارها محسوب مي شد.
با تيغ و چسب کار اديت مي شد و به هر کسي اديت نمايش نمي دادند. پدرم معتقد بود که در آن سن من يک تهيه کننده کامل بودم چون هم موسيقي را مي شناختم هم اينکه کار اديت انجام مي دادم.
من تا به امروز سه بار دستيار تهيه کننده شدم، تا به تهيه کنندگي سه برسم.
وظيفه خطير برنامه ساز در خصوص کرونا
او درباره وظايف برنامه سازان صدا و سيما براي اطلاع رساني از کرونا به مردم مي گويد: ما در خصوص کرونا بد عمل کرديم، آن قدر مردم را ترسانديم که استرس گرفتند و باعث شد در سيستم ايمني شان با نقص مواجه شوند. درصورتي که کار ما آرامش بخشي در عين حال دادن اطلاعات درست است. همچنين از روش تکرار بيش از اندازه که قبح آن ريخته شود، استفاده کرديم.
جولايي تصريح مي کند: ديگر چقدر تکرار يک مطلب؛ اينکه همش به مخاطب يگوييم که دست هايش را بشويد و ماسک بزند. بياييم با کساني که درگير بيماري کرونا شدند صحبت کنيم و صداهاي آن ها را براي مردم پخش کنيم. به مخاطب بگوييم مراقب خودتان باشيد به اين دليل ، فلان هنرپيشه کرونا گرفته و ناله مي کند، قهرمان بوکس اين طوري مي گويد، خانم ليلا بلوکات مي گويد من آب سفيد بالا مي آورم، خب اگر شما هم رعايت نکنيد به حال و روز اين افراد گرفتار مي شويد که بازپخش اين صداها، تاثير خوبي براي مردم داشت.
معتقدم برنامه ساز صدا و سيما نبايد از موضوعات معمولي و پيش پا افتاده استفاده کند. در موضوع کرونا نبايد فقط از چند تا عامل بازدارنده صحبت کند، چون زمان اين طور برنامه سازي گذشته است. هنرمند و برنامه ساز بايد کاري کند که تاثير در عمق وجود مردم بگذارد نه اينکه کارش سطحي و فراموش شده باشد.