حامد عنقا درباره سکانس صیغه موقت در «آقازاده»؛ این موضوع تابو نیست
مهر/ حامد عنقا با اشاره به سکانس حاشيهساز سريال «آقازاده» افزود: شخصاً معتقدم بايد درباره موضوعي که بخشي از متدينان و دغدغهمندان جامعه نسبت به آن حساس هستند و به دليل اينکه حکم صريح الهي است، تابو هم محسوب نميشود، صحبت ميکرديم. طرح اين موضوع در سريال اتفاق خوبي بود.
دوازدهمين قسمت از فصل جديد برنامه «نقدسينما» جمعه شب ۲۸ شهريورماه روي آنتن شبکه پنج رفت. در اين قسمت از برنامه علاوهبر نقد و بررسي فيلم سينمايي «بيحسي موضعي»، در بخش گفتگوي ويژه، حامد عنقا طراح، فيلمنامهنويس و تهيهکننده سريال «آقازاده» به تشريح نقطهنظرات خود درباره تجربه ساخت اين مجموعه شبکه نمايش خانگي پرداخت.
اميررضا مافي منتقد و ميزبان برنامه «نقد سينما» در بخش اول برنامه شب گذشته با همراهي آرش خوشخو و احسان طهماسبي منتقدان سينما به نقد و بررسي فيلم سينمايي «بيحسي موضعي» به کارگرداني حسين مهکام پرداختند.
احسان طهماسبي در ابتداي بحث خود و بهعنوان پيشگفتار به افزايش توليد و اکران کمديهاي سخيف در سالهاي اخير و تأثير آن بر سليقه مخاطب اشاره کرد و گفت: مخاطب باتوجه به عادتش به فيلمهاي کمدي سطحي، احتمالاً واکنش متفاوتي نسبت به کمدي تلخي شبيه «بيحسي موضعي» خواهد داشت. اگر فيلمهايي مانند «اسب حيوان نجيبي است»، «هيچ» و «بيخود و بيجهت» که اتفاقاً برخي محصول همکاري مشترک کارگردان «بيحسي موضعي» و عبدالرضا کاهاني هم محسوب ميشوند، نبودند، احتمالاً امروز اين فيلم براي ما هم جايگاه دردانهتر و دوستداشتنيتري پيدا ميکرد.
وي افزود: اين فيلم در رويکردي متفاوت با کمديهاي مرسوم سينماي ايران با خلق فضايي ابزورد و سياه با منطقي که بر هيچ استوار است، ما را با فضايي به کل متفاوت مواجه ميکند که کمتر در سينما آن را تجربه کرده بوديم.
آرش خوشخو در اين بخش گفت: فيلم امتيازهايي مانند لحظههاي خوب يا بازيهاي خوب مثل پارسا پيروزفر دارد که نميتوان ناديده گرفت اما آنچه در اين فيلم من را اذيت کرد، نگاهي است که معمولاً طبقه متوسط سينماي ايران نسبت به طبقات غير از خود دارد. انتهاي فيلم با يک رقص سرخپوستي تمام ميشود اما من احساس کردم کاراکترهاي روشنفکر و طبقه متوسط فيلم مانند کابويهاي فيلمهاي وسترن به تصوير درآمدهاند که ميتوانند حرفهاي فلسفي بزنند و فکر ميکنند به اين دليل امتياز خاصي دارند و ميتوانند حتي رفتارهاي وحشيانه خود را توجيه کنند!
وي افزود: انگار اين قشر اصرار دارد بگويد «ما خوبيم». اين طبقه طبيعتاً امتيازهايي دارد اما اينکه خودشان فکر ميکنند چقدر از ديگران برتر هستند، همان نگاهي است که پيش از اين در فيلم «لتيان» هم شاهدش بوديم و دربارهاش صحبت کرديم. در فيلمهايي مانند «خرگيوش» و «مادر قلب اتمي» هم رگههايي از اين نگاه وجود دارد. اينکه انگار چون ما ميتوانيم ترانه انگليسي گوش دهيم و همسرايي کنيم، آدمهاي برتري هستيم. اين نگاه در فيلمها براي من آزاردهنده است.
خوشخو ادامه داد: در اين نوع کمدي که شايد بتوان نام «کمدي مشنگانه» را برايش استفاده کرد، ما فيلمهاي عبدالرضا کاهاني را هم داريم که بدون انتقال چنين احساسي به مخاطب، ساخته شده بود. مثل «بيخود و بيجهت» که تلخ و گزنده بود، اما همزمان با همه طبقات اجتماعي همدردي ميکرد.
اين منتقد سينما تأکيد کرد: فارغ از اين نگاه آزاردهنده، «بيحسي موضعي» امتيازهايي دارد که مخاطب را با خود همراه ميکند. من سانس ۱۰ شب رفتم فيلم را ديدم و ۷ نفر در سالن بودند که به نظرم آمار خوبي بود. همه مخاطبان تا پايان در سالن ماندند و حتي يکي دو بار هم فيلم خنده جمعي از مخاطبان گرفت. اين نشان ميدهد بهعنوان يک کمدي سياه، فيلم کارش را بد انجام نداده است.
اميررضا مافي اما در مخالفت با نظر ۲ منتقد ديگر برنامه درباره «بيحسي موضعي» گفت: معتقدم ما با فيلمي مواجهيم که نمونههايي از آن را قبلها هم ديدهايم. ما در فيلم شاهد تمسخر نوکيسههاي طبقه متوسط هستيم اما زاويه نگاهي که خالق فيلم به اين سبک زندگي دارد، اينگونه است که ميگويد من ميدانم اين جزييات مسخره است، اما برخوردش با کاراکتري که پارسا پيروزفر ايفا ميکند و نزديک به تيپ هم هست، از همه منصفانهتر است.
وي ادامه داد: حرفم اين است که اين سينمايي که به تعبير آرش خوشخو «سينماي مشنگانه» ميتوان ناميد، آوردهاي براي ما ندارد. درست است که ما از کمدي مبتذل بايد عبور کنيم، اما معتقدم اين نوع کمدي هم نه به لحاظ معرفي و نه از منظر خندهگرفتن و سرگرمي هم خيلي موفق نيست. مخاطب به راحتي در مواجهه با رقص پايان فيلم ميتوان بپرسد «که چي؟»
طهماسبي در اين بخش تأکيد کرد: موضوع فيلم همين سؤال «که چي؟» است. تمام داستانهاي فيلم براي پرداختن به همين پوچي است. مهکام فلسفه خوانده و اتفاقاً از همين منظر به ادعاي کاراکترهاي روشنفکرش درباره «دريدا» دارد نگاه ميکند. آن رقص سرخوشانه پايان فيلم هم نمايش همين هيچ و پوچ است.
مافي در اين بخش با اشاره به ديدگاه «دريدا» درباره «نرسيدن به معنا» و تفاوت آن با «بيمعنايي» گفت: ما مسير حرکت به سمت معنا داريم که شايد به معناي نهايي نرسد اما خود همين مسير معنابخش است. آنچه ما در اين فيلم شاهد هستيم اما يک بيمعنايي است.
آرش خوشخو در اين بخش گفت: فارغ از اين مباحث نظري، شخصاً معتقدم خالق يک اثر بايد منصف باشد و بايد جهاني متعادل خلق کند. حتي اگر قرار است بيعدالتي را بهتصوير درآورد بايد در نقد آن باشد. فيلم «بيحسي موضعي» از نگاه بنده فيلم عادلانهاي نيست. شخصيتهاي فيلم سوگيري و موضعگيري شديد نسبت به آدمها دارند و براي اينکه بتواند ما را بخنداند نگاه خاص به يک طبقه را القا ميکند، اتفاقي که شايد عامدانه هم نبوده و بهصورت ناخودآگاه در فيلم شکل گرفته است.
مافي هم در تأييد صحبتهاي خوشخو افزود: اين حجم از تمسخر «فوتبال ديدن» در فيلم و اينکه اصرار داشته باشيم کسي که فوتبال ميبيند متعلق به طبقه اجتماعياي است که ما آن را نميپسنديم و نگاه از بالا به پايين به آنها داريم در فيلم از کجا ميآيد؟
در بخش ديگري از ميز نقد فيلم «بيحسي موضعي» احسان طهماسبي در مخالفت با انتقاد خوشخو و مافي از نگاه حاکم بر فيلم نسبت به طبقه متوسط روشنفکر گفت: به نظر ميرسد فيلم در مسير نقد اين نگاه است و تأکيدي در فيلم بر اصالت اين سبک زندگي نميبينم. اينها آدمهايي هستند که مانند شخصيت ماري احساس ميکنند بيمار نيستند اما تمام نشانههاي بيماري را دارند.
شباهتها و تفاوتهاي فيلم «بيحسي موضعي» با آثار عبدالرضا کاهاني در ادامه مورد بررسي منتقدان برنامه قرار گرفت که در اين زمينه طهماسبي گفت: در آثار کاهاني در عين مواجهه با فضا و آدمهاي منزجرکننده، همزمان ميتوانيم آنها را دوست هم داشته باشيم و اين اتفاقي اينکه در فيلم حسين مهکام رخ نداده است.
در ادامه طهماسبي به جنس بازي بازيگران و ديالوگهاي فيلم اشاره کرد که مافي در اين زمينه گفت: اساساً ديالوگهاي فيلم بهگونهاي است که انگار در دهان بازيگران گذاشته شده، انگار يک بيانيه فلسفي ابتدا نوشته شده، براي حرکت از نقطه «آ» به نقطه «ب» طراحي و براساس آن ديالوگها بين کاراکترها تقسيم شده است تا در انتها آن فلسفه هيچانگارانه مدنظر فيلم ساخته شود؛ فضايي که در آن اخلاق و رعايت نسبتها وجود ندارد.
خوشخو در تأييد گفت: کل داستان بر دوش کاراکتر جلال با بازي حبيب رضايي است که بيش از آنکه غافلگيرکننده باشد، گيجکننده است. چطور يک کاراکتر ميتواند تا اين اندازه جمع اضداد باشد؟ مثلاً آن اندازه توجه به يک گربه نشان دهد و همزمان موقع مرگ شوهر خواهرش بخندد و برقصد! به نظر ميرسد آنقدر به فکر گريز از مرکز بودهاند که در جاهايي تماشاگر به بيرون از فيلم پرت ميشود. آدم عجيب و غريب در سينماي لينچ و تارانتينو هم داريم، اما اينکه شخصيتي «هيچ» باشد، چيز ديگري است.
مافي هم در ادامه بار ديگر به موضوع سرخوردگي مخاطب و مواجه شدن با پرسش «که چي؟» در پايان فيلم اشاره و نسبت به «فراموشي مخاطب» انتقاد کرد.
خوشخو در ادامه گفت: اين ميزان از فيلم انتقاد کرديم، ۲ نکته خوب را هم بايد بگوييم. اول اينکه شخصيت پارسا پيروزفر و حسن معجوني در فيلم خيلي خوب شکل گرفته است. درست ۲ شخصيتي که از دايره اصلي فيلم خارج هستند. نکته ديگر پيشنهادي است که اين فيلم ميدهد براي ساخت فيلم کمهزينه اما سرگرمکننده. اينکه ميتوان با چند لوکيشن خاص به شرط آنکه هوش کافي داشته باشيد، امکانش هست که فيلم سرگرمکننده هم بسازيد.
دبير جشنواره فيلم «مقاومت»؛ حال سينماي دفاع مقدس خوب نيست
در بخش بعدي «نقد سينما» عليرضا مرادي در «ميز اخبار» ميزبان مهدي عظيمي ميرآبادي دبير شانزدهمين جشنواره فيلم «مقاومت» بود. عظيمي ميرآبادي در اين بخش بهعنوان مديرعامل انجمن سينماي انقلاب و دفاع مقدس درباره شرايط نامناسب توليد فيلمهاي دفاعمقدسي توضيح داد: متأسفانه اوضاع سينماي انقلاب و دفاع مقدس امروز خوب نيست که دلايل متعددي هم دارد.
وي توضيح داد: البته اگر به جاي سينما، فيلم و ديگر مديومهاي تصويري را هم مدنظر قرار دهيم، در اين بخش تعداد آثار قابل توجهتر خواهد بود، اما در حوزه سينما داستاني شرايط مساعد نيست.
عظيمي ميرآبادي در پاسخ به اينکه آيا نميشد بودجه جشنواره فيلم «مقاومت» بهويژه در شرايط کرونايي، صرف توليد و زيرساخت در حوزه سينماي دفاع مقدس ميشد، گفت: واقعيت اين است که بودجه اين رويداد بسيار محدود است و حتي به اندازه توليد يک فيلم هم نيست. فرض بگيريد به جاي ۵ فيلم، ۶ فيلم توليد ميشد، طبيعتاً اتفاق عجيب و غريبي در اين زمينه رقم نميخورد. جشنواره معنا و کارکرد ديگري دارد که مهمترين آن فضاسازي براي شکلگيري جريانهايي است که منتج به توليد و نمايش در اين حوزه ميشوند.
دبير شانزدهمين جشنواره «مقاومت» در ادامه توضيحاتي درباره فراخوان و کيفيت برگزاري اين دوره از جشنواره ارائه کرد.
بهروز افخمي؛ خلاقيت در فيلمسازي «ميانبر» ندارد!
در بخش بعد نوبت به مباحث آموزش فيلمسازي رسيد که همچون هفتههاي گذشته در قالب گفتگوي بهروز افخمي و اميررضا مافي مطرح شد. «خلاقيت» محور مباحث اين هفته بود که بهروز افخمي درباره آن گفت: آمادگي بدني، معمولاً منجر به آمادگي ذهني هم ميشود. به همان تعبير که عقل سالم در بدن سالم است. اين آمادگي بدني هم به معناي ورزش نيست و به معناي انرژي داشتن براي فعاليت در طول روز است. شخصاً هيچ ورزشي را بهصورت جدي دنبال نکردهام اما برخي روزها بالاي ۳ يا ۴ ساعت پيادهروي ميکنم.
در ادامه مافي به سير طبيعي آمادگي و برخي ميانبرهاي آسيبزننده همچون مواد مخدر اشاره کرد که افخمي در واکنش به آن تأکيد کرد: در اين موارد بهشدت بايد صريح صحبت کرد. اصولاً يکي از خرافههايي که در کار سينما هست و در کارهاي ديگر هم مطرح ميشود اين است که مصرف مواد مخدر منجر به روشنبيني بيشتر و خلاقيت بيشتر ذهن ميشود. اين ادعا در مراحل اول مصرف خيلي هم بيراه نيست و ظاهراً براي مدتي اين اتفاق رخ ميدهد و آدم احساس ميکند ساعتهاي کار و خلاقيتش در کار بيشتر شده اما اين راه ميانبر بسيار خطرناکي است. بعد از مدتي ورق برميگردد و مواد مخدر انتقام سختي از فرد ميگيرد!
افخمي در پاسخ به اينکه چرا اين عارضه در سينماي ايران فراگير شده است تأکيد کرد: اين مسئله در سينما و کارهاي هنري همه جاي جهان وجود دارد. افرادي که نگران هستند و فکر ميکنند زمان طولاني بايد صرف پختهشدن کنند و حوصلهاش را ندارند سراغ اين ميانبر ميروند.
اين کارگردان سينما تأکيد کرد: دروغي هم که بارها در اين حوزه تکرار شده اين است که هر ماده مخدر جديدي که ميآيد، شايعه ميکنند اين ماده ديگر عوارضي ندارد!
افخمي در ادامه به مرور خاطراتي از ورود «هروئين» به بازار در دوران نوجواني خود و فراگيري مصرف آن پرداخت و بعد از آن ادامه داد: به جاي اينکه در زمينه ميانبر خلاقيت بخواهيم روي مواد مخدر متمرکز شويم، بايد بگوييم که اين تنها يک مثال است. کل کوشش ما در اين برنامه اين است که خرافهها درباره فيلمسازي را بشکنيم و يکي از اين خرافهها اين است که راههاي ميانبري براي خلاقيت و فيلمسازي وجود دارد، در صورتي که هيچ راه ميانبري در کار نيست. اگر کسي ميخواهد اين کار را ياد بگيرد بايد از مسير سخت آن عبور کند.
افخمي در بخش ديگري از اين بحث به آسيبهاي ناشي از موفقيت در سن کمتر از ۳۰ سال پرداخت و تأکيد کرد چون اين گزاره را ميدانستم، خودم تا قبل از اين سن از ساخت فيلم بلند ابا داشتم.
وي تأکيد کرد: فيلمسازي که در سن بيست و يکي دو سالگي يک فيلم شاهکار را خلق کند و به قله آرزوهايش در سينما برسد، پس از آنچه ميخواهد بکند؟ انگار سينما براي او بيمعنا ميشود.
افخمي با اشاره به کارنامه کارگردانهايي مانند مسعود کيميايي و داريوش مهرجويي گفت: يکي از دلايلي که اين فيلمسازان بعدها انرژي خود را از دست دادند، همين بود که خيلي زود به نتيجه رسيدند. هرچند در مقطع ورود اين فيلمسازان به سينما، سينماي ايران در حال متولد شدن بود و هر آنکسي که توان و استعدادي داشت بايد به ميدان ميآمد و چاره ديگري نبود. امروز اما بايد بدانيم هيچ راهي براي موفقيت زودهنگام نيست.
«آقازاده»، اعتراض و نقد درونگفتماني
در بخش «گفتگوي ويژه» برنامه شب گذشته «نقد سينما» اميررضا مافي ميزبان حامد عنقا بود و درباره سريال «آقازاده» و فراتر از آن نقد سياسي و اجتماعي در يک اثر نمايشي به گفتگو نشستند.
در ابتداي اين بخش حامد عنقا در پاسخ به سؤالي درباره سکانسهاي جنجالي در اغلب آثار خود گفت: از منظر رسانهاي آثار بسياري از اين جنس نقطهگذاريها در روايت خود دارند و بايد ديد مخاطب نسبت به کداميک حساسيت بيشتري نشان ميدهد. بهويژه که رفتارشناسي مخاطب چندان قابل پيشبيني نيست.
وي با اشاره به سکانس حاشيهساز سريال «آقازاده» افزود: درباره کيفيت پرداخت و اجراي اين سکانس طبيعتاً بهرنگ توفيقي در مقام کارگردان بايد توضيح بدهد اما شخصاً معتقدم بايد درباره موضوعي که بخشي از متدينان و دغدغهمندان جامعه نسبت به آن حساس هستند و به دليل اينکه حکم صريح الهي است، تابو هم محسوب نميشود، صحبت ميکرديم. طرح اين موضوع در سريال اتفاق خوبي بود.
عنقا درباره رويکرد «نقد سياسي» و نيز پرداختن به موضوع حساس «فساد» در سريال «آقازاده» گفت: واقعيت اين است که ما به اين رويکرد نرسيديم، زمانش فرارسيده بود. حتي به نوعي اين سريال بازگشت به فضايي است که قبلاً آن را در «قلب يخي» هم مطرح کرده بودم. مشکل «قلب يخي» که فکر ميکنم در زمان خودش از «آقازاده» هم موفقتر بود، اين بود که انتهايي خارج از اراده ما براي آن رقم خورد.
وي درباره صراحت بيشتر «آقازاده» نسبت به «قلب يخي» تأکيد کرد: جامعه امروز ما نسبت به جامعه آن روز جامعه صريحتري است. ۱۰ سال پيش درگوشي از برخي مفاسد صحبت ميکرديم اما امروز هر کدام از شبکههاي تلويزيوني را که باز کنيد، دارند درباره يکي از دادگاههاي مفاسد اقتصادي صحبت ميکنند. وقتي مرجعيت را از رسانه رسمي اعم از بخشهاي خبري، سريال يا حتي برنامههاي ترکيبي ميگيريم و اجازه ميدهيم يک تريبون مهآلود در اين زمينه ورود کند که نميتوانيم درباره صحت و سقم اخبارش موضعگيري کنيم، معنايش اين نيست که چون ما سکوت کردهايم همه جهان هم سکوت نميکنند. در واقع ما با سکوت خود مرجعيت رسانهاي خود را از دست ميدهيم.
فيلمنامهنويس سريال «آقازاده» افزود: در مواردي هم که توضيح ميدهيم، دير اقدام ميکنيم و اجازه ميدهيم ديگري کارش را انجام دهد، بعد ميخواهيم واکنش نشان دهيم. فکر ميکنم در سالهاي اخير بهويژه در حوزه مبارزه با فساد شرايط تغيير کرده است. بسياري به ما ميگفتند چرا سراغ چنين سوژهاي ميرويد؟ برويد يک سريال عاشقانه بسازيد! اما هرچه سطح افراد طرف مشورت ما بالا ميرفت، ميديديم انگار آنها اهميت پرداختن به اين موضوع را بيشتر درک ميکنند. خيلي وقتها مشکل ما با مديريت مياني است.
وي ادامه داد: شما ميبينيد که عاليترين مقام کشور درباره اين موضوع صحبت ميکنند و حتي مطالبه دارند. ميگويند چرا هاليوود آنگونه رفتار ميکند و چرا ما در پرداختن به موضوعات قضايي عکس آنها رفتار ميکنيم؟ اين ناشي از عادت با مردم حرف نزدن است. همين اخير رهبري در ديدار ويدئوکنفرانس با هيأت دولت فرمودند که با مردم حرف بزنيد. اين مطالبه را رهبري دارند اما در مديريت مياني نشاني از آن نيست.
عنقا درباره بار منفي معناي «آقازاده» در جامعه امروز هم گفت: پارسال و در ميانه توليد سريال «آقازاده» کتابي به دستم رسيد با عنوان «آقازادهها» که اتفاقاً براي يک مجموعه انقلابي بود و نگاهي متفاوت به اين مقوله داشت. روايت آقازادههايي بود که هيچيک از برچسبهايي که ما امروز به اين طيف ميزديم، به آنها نميچسبيد نه اهل رانت بودند نه اهل لابي. بلکه روايت آقازادههايي بود که ما اکثراً هم آنها را نميشناسيم. احساس کردم بلايي دارد سرمان ميآيد. آقازادههاي منفي آقازادههاي پرسروصدايي هستند. قديم هم اينها بودند اما اينقدر سروصدا نداشتند. امروز در دادگاههاي مفاسد داريم با اسم و رسم اينها را ميبينيم و دربارهشان ميشنويم. در اينکه چه شد به اين شرايط رسيدهايم، حتماً گناه پدران کمتر از پسران نيست.
در اين بخش مافي به ديالوگ معروف فيلم «موج مرده» ابراهيم حاتميکيا که کاراکتر اصلي ميگويد: «ما رفتيم بجنگيم، قرار شد شما از فرزندانمان مراقبت کنيد، کلاهتان را قاضي کنيد کدام کم گذاشتيم» اشاره کرد. عنقا اما گفت: اين ديالوگ تا ميانه دهه ۷۰ درست بود اما امروز و در دهه ۹۰ ديگر درست نيست. به هر حال اتفاقي دارد ميافتد. چه اتفاقي براي يک پدر ميافتد که فرزندش به فکر سفره انقلاب است؟
در بخش ديگري از اين گفتگو پس از اشاره اميررضا مافي به «سينماي اعتراضي»، حامد عنقا تأکيد کرد: اميدوارم «آقازاده» تنها قدم اول در اين مسير باشد. در چهار دهه بعد از انقلاب خيلي وقتهاي حرکتهايي کردهايم، اما بعد دچار محافظهکاري شدهايم و به نقطه اول برگشتيم. روزي که مسعود کيميايي درباره احتکار «دندان مار» را ساخت، فکر ميکرديم ميتوانيم جلوتر برويم، اما نرفتيم. وقتي ابراهيم حاتميکيا کارهاي اعتراضي ساخت، احساس کرديم اتفاقي ميافتد اما نيفتاد. اميدوارم «آقازاده» در اين زمان و مکان، فقط بهعنوان يک واحد از هزار واحدي که بايد طي شود، ديده شود. اينکه بخواهيم صبر کنيم تا همه سياستمداران داراي ظرفيت نقد شوند، يک خيال خام است. ما بايد آنقدر اين بازي را ادامه دهيم تا سياستمدار ناچار به پذيرش نقد شود.
وي افزود: مدير ترسو هنرمند محافظهکار خلق ميکند و بالعکس. ورود به اين ميدان هزينه دارد و برخي حاضر نيستند اين هزينه را بپردازند، تنها برخي مثل ما پوستکلفت هستند! مثلاً براي خودمان هم عجيب بود که فلان مدير عالي رتبه سياسي بلافاصله نسبت به يک سريال واکنش نشان داد. قسمت اول سريال که پخش شد، سه رسانه اصلي لندننشين نسبت به آن واکنش نشان دادند!
در اينجا مافي پرسيد: چرا اين نقطه واکنش «آخ» ميان لندننشينها و برخي آقايان داخل کشور، مشترک است؟ که عنقا در پاسخ به کنايه گفت: بريم سراغ سؤالهاي بعدي! هرچند جواب ندادن به معناي ندانستن جواب نيست!
تهيهکننده «آقازاده» درباره تلاش برخي مخاطبان براي يافتن مابهازاي واقعي کاراکترهاي اين مجموعه گفت: سريال «آقازاده» که آغاز شد، يکي از بچههاي بيارزش يکي از اين آقايان که مدتي است در خارج از کشور به سر ميبرد اين سريال را به خودش گرفت! پدر بزرگوار اين آقازاده پيغامي فرستاده بود براي ما که در پاسخ به کسي که پيغام را آورده بود گفتم چرا چنين توهمي براي شما پيش آمده که کسي بخواهد وقتش را براي شما تلف کند!؟ واقعيت اين است که آقازادههايي که بايد دنبال نشانههاي آنها در سريال بگرديد، آنهايي هستند که به راحتي در اينستاگرام و شبکههاي اجتماعي پيدا نميکنيد، شايد سرنخ برخي را در دادگاههاي مفاسد پيدا کنيد!
در ادامه بحث عنقا توضيحاتي درباره شخصيتپردازيهاي تيپيکال سريال و نيز انتخاب بازيگران داد و در جايي که مافي درباره نسبت کاراکتر امير آقايي با مهدي سلطاني و تلاش احتمالي سريال براي تطهير آقايي که آقازادهاش اهل فساد شده است، تأکيد کرد: معتقدم تأثير «لقمه» از تأثير «نطفه» بسيار بيشتر است و اصلاً در اين زمينه ترديد نکنيد. گناه امير بحري در داستان ما بيش از گناه نيما بحري است.
عنقا در پاسخ به اين سؤال که سريال «آقازاده» امکان ساخت و پخش از تلويزيون دارد هم گفت: حامد عنقا آرزويش اين است که اين اتفاق رخ دهد. من ابتدا ميخواستم همين کار را هم در تلويزيون بسازم. مديران هم ميدانند و همين امروز هم در تلويزيون يکي دو کار با موضوع مفاسد توسط دوستان ديگر در دست ساخت است. هم ابوالقاسم طالبي و هم مسعود ده نمکي اين روزها مشغول ساخت سريالها مهمي هستند. بايد بپذيريم که امروز تلويزيون مهمترين رسانهاي است که ما در اختيار داريم. اگر من نوعي سراغ تجربهاي در يک مدياي ديگر ميروم، بالاخره بچه تلويزيون هستم. واقعيت اين است که «آقازاده» را هم براي تلويزيون ميساختم، اما زماني که ميخواستيم، شرايطش پيش نيامد.
برنامه «نقد سينما» به تهيهکنندگي يوسف بچاري جمعه شبها ساعت ۲۲ از شبکه پنج سيما پخش ميشود.