بیتا فرهی: ریشه و هویت من در ایران است
سلام سينما/ بيتا فرهي در مصاحبه با سلام سينما: براي کار کردن آمادگي کامل دارم/ طول نقش مهم نيست، مهم کيفيت آن است/ سرنوشت من با فيلم هامون رقم خورد/ در فضاي مجازي فعاليتي ندارم.
بيتا فرهي فعاليت خود را با يکي از ماندگارترين فيلم هاي تاريخ سينماي ايران يعني «هامون» آغاز کرد. او انتخاب درست و هوشمندانهي داريوش مهرجويي براي ايفاي نقش مهشيد بود، بازيگري با فيزيک و چهره اي منحصر به فرد و بازي تماشايي و حساب شده در مقابل خسرو شکيبايي که سالها تجربه حضور در اين عرصه را داشت. فرهي مسير خود را در سينماي ايران گام به گام، آهسته و پيوسته و به دور از ذوق زدگي هاي رايج بسياري ديگر از ستاره هاي سينما پيمود و با انتخاب هاي درست خود توانست حضوري ماندگار را در سينماي ايران از خود به جا بگذارد.
بيتا فرهي حتي در سال هايي که در فيلمي حاضر نبود و يا سريالي را بر آنتن نداشت از ذهن مخاطبان پاک نشد و اين به دليل همان استواري حضور او در فيلم هاي گزيده اما به يادماندني اش است که هريک شمايلي متفاوت را از ظرفيت و توانايي وجودي اين بازيگر به تبلور رساندند.
بيتا فرهي به دور از جنجال ها، حواشي و سر و صداهاي رسانه اي در طي سي و دو سال حضور مستمرش در عرصه سينما هنوز هم يکي از متفاوت ترين بازيگران زن سينماي ايران به لحاظ نوع بازي و البته ميميک مينياتورگونه چهره اش به شمار مي آيد؛ بازيگري که کماکان از حضور در هر فيلم تازه و تجربه ي ناب و متفاوتي استقبال مي کند و جذبه حضورش يادآور مهشيد "هامون"، مريمِ "بانو" ، مجديه ي «اعتراض» و سيماي "خون بازي" است.
* خانم فرهي، سلام و خداقوت...
سلام عرض ميکنم خدمت شما. تشکر ميکنم ولي من اين روزها مشغول کاري نبودهام که قوتي داشته باشم. من در اين دوران کرونا خودم را حفظ کردهام. به نظر من کرونا در کنار تبعات و سختيهايي که داشت، تلنگري به نوع زيست بشر بود. آدمهايي که دو دستي دنيا و زندگي را چسبيده بودند تمام محاسباتشان بهم خورد. يک زماني مرگ معنا داشت ولي انگار مرگ الآن معناي خودش را از دست داده است. آدمها وقتي به همديگر ميرسند از هم ميپرسند: امروز چند نفر مردند؟ يعني اينقدر عادي با مرگ روبرو ميشوند. در حال حاضر يک مرز باريکي ميان زندگي و مرگ قرار گرفته است و اين مسئله آدمهايي که ميخواهند به فکر وا داشته شوند را به فکر وا ميدارد. البته يک عده هم اصلاً راجع به اين مسائل فکر نميکنند و زندگي گذشتهي خودشان را دارند.
* کرونا چه تأثيرات مثبت يا منفي روي زندگي شخصي شما گذاشته است؟
خلوت آن براي من جالب است. من زمان شروع کرونا در فرانسه و در کنار خانوادهام بودم و لحظات شيريني داشتم ولي بعد که به ايران آمدم، الآن سه، چهار ماه است که دارم خلوت را تجربه ميکنم و تنهاييهايم را با چيزهايي که بايد پر ميکنم.
* راجع به فرانسه گفتيد. اوضاع کرونا در فرانسه چطور بود؟
آمار کرونا در فرانسه بالا بود و همه جا را تعطيل کرده بودند. الآن هم اوضاع در فرانسه وخيم است. اروپا هم در معرض اين بحران قرار دارد.
* معلوم است که به فرانسه رفت و آمد داريد. چرا؟
من سالهاست که ميآيم و ميروم چون خانوادهام ساکن فرانسه هستند؛ درواقع دخترم در فرانسه زندگي ميکند. من يک نوه هفت ساله دارم که انگيزهي عاطفي من است و او را عاشقانه دوست دارم. بيشترين دليل رفتنم به فرانسه در هفت سال اخير به خاطر نوهام بوده است. اما الآن ايران هستم و در ايران هم خواهم ماند چون ريشه و هويت من در ايران است و قطعاً ايران را ترجيح ميدهم.
* رفت و آمدهايي که به فرانسه داريد، چه تأثيري روي کارتان داشته است؟
فکر ميکنم سفرها کمي من را از فضاي کاري دور ميکند اما به هر حال پس از 32 سال کار تا حدودي جايگاه خودم را در سينما و حيطه هنري پيدا کردهام. بنابراين اگر کسي بخواهد به راحتي ميتواند من را پيدا کند و درخواست کار بدهد. با اين حال آنچه که مسلم است، نبودن من در مملکتم ميتواند به کارم لطمه بزند و باعث شود پيشنهادات کمتري به سراغ من بيايد.
* شما برخلاف يک سري از هنرمندان که در فضاي مجازي بسيار فعال هستند و حضوري پررنگ دارند، فعاليت کمتري داريد. اين عدم فعاليت در فضاي مجازي دليل خاصي دارد؟
من اصلاً در فضاي مجازي فعاليتي ندارم. به حواشي نميپردازم و سکوت و خلوت خودم را ترجيح ميدهم.
* فکر ميکنيد حضور يک هنرمند در فضاي مجازي تا چه اندازه ميتواند روي حرفه او و پيشنهاداتي که دريافت ميکند تأثير بگذارد؟
گاهي فکر ميکنم فضاي مجازي ميتواند بسيار مؤثر باشد ولي من صفحهاي در فضاي مجازي ندارم و فعلاً هم قصد ندارم که در اين فضا فعاليت کنم.
* به اين فکر نکردهايد که براي فضاي مجازي يک ادمين انتخاب کنيد؟
راجع به اين مسئله فکر کردهام و شايد در آينده همين کار را انجام بدهم.
* عده زيادي بيتا فرهي را بازيگر گزيدهکاري ميدانند. دليل اين گزيدهکاري چيست؟
راستش من هيچوقت نخواستهام کمکار يا حتي گزيدهکار باشم. برعکس هميشه دلم ميخواسته کار کنم و اگر پيشنهاد خوبي داشته باشم حتماً کار ميکنم.
* خودتان از مسيري که طي کرده و نقشهايي که بازي کردهايد راضي هستيد؟
بله تقريباً.
* کارگرداني بوده که مايل باشيد با او کار کنيد ولي اين همکاري به هر دليلي پيش نيامده باشد؟
کارگردانهاي زيادي هستند که من آرزو دارم با آنها کار کنم اما متاسفانه فرصت همکاري با آنها پيش نيامده است.
* شما در اکرانها و ايونتها اخيراً کمتر حضور داشتهايد. آيا دليل خاصي داشته است؟
من در ايونتهايي که لازم بوده حضور داشته باشم حاضر بودهام. اين اواخر هم که به دليل شيوع کرونا هيچ ايونتي برگزار نشده است که من بخواهم در آن شرکت کنم.
* اگر موافق باشيد راجع به فيلم "لامينور" به کارگرداني آقاي داريوش مهرجويي و نقش شما در اين فيلم صحبت کنيم.
من در حال حاضر دو فيلم آماده پخش دارم که متأسفانه به کرونا برخورديم و فرصت نشد که اکران شوند. يکي از آنها فيلم "لامينور" آقاي مهرجويي است و ديگري فيلم "موافقت اصولي" است که با آقاي امير پورکيان کار کردهام. نقش من در فيلم "لامينور" کوتاه ولي بسيار کليدي بود. يعني حضور اين زن در فيلمنامه لازم بود. ضمناً من دوست داشتم با آقاي مهرجويي مجدداً همکاري کنم و به همين خاطر پيشنهاد حضور در اين فيلم را پذيرفتم.
* شما اولين کارتان هم با آقاي مهرجويي بود و در فيلم "هامون" بازي کرديد. چه اتفاقي افتاد که پس از سالها دوباره با آقاي مهرجويي کار کرديد؟
من مديون آقاي مهرجويي هستم چون به واسطه ايشان وارد سينما شدم و دربارهي همکاري مجدد با آقاي مهرجويي من در فرانسه بودم که تهيهکنندهي فيلم «لامينور» با من تماس گرفت و توضيح داد که چنين نقشي را در فيلمنامه برايم در نظر گرفتهاند و من هم تاريخ برگشتم به ايران را خدمت ايشان اعلام کردم. زماني که به ايران برگشتم تست گريم دادم و به کار اضافه شدم.
* شما در يک سري فيلمها بازيهاي خوبي داشتيد ولي آن فيلمها يا با تأخير اکران شدند و يا همچنان در توقيف به سر ميبرند. فکر ميکنيد توقيف شدن يک فيلم چه لطماتي به بازيگر ميزند؟
بدترين اتفاقي که ممکن است براي يک فيلم بيفتد اين است که ديده نشود و طبيعتاً در پي آن نقشآفريني بازيگر هم ديده نميشود.
* همانطور که گفتيد، فيلم "هامون" اولين بازي شما بوده است. نکتهاي راجع به اين فيلم وجود دارد که بخواهيد به آن اشاره کنيد.
من مفتخرم که کارم را با آقاي مهرجويي شروع کردم. واقعاً سرنوشت من با فيلم "هامون" رقم خورد. جالب است بدانيد که به مناسبت روز ملي سينما، 40 منتقد سينما طبق نظر خودشان اين فيلم را بهعنوان بهترين فيلم تاريخ سينماي ايران انتخاب کردند.
* اشارهاي هم به فيلم «اعتراض» داشته باشيم. فکر ميکنم نقشتان در آن فيلم را خيلي دوست داشتيد. کمي درباره آن نقش بگوييد:
آن نقش اولين و آخرين نقش متفاوتي بود که من کار کردم. ترجيح خودم حضور در نقشها و موقعيتهاي جديد و چالشبرانگيز است اما معمولاً نقشهاي کليشهاي زنان پولدار را به من پيشنهاد ميدهند که من هم در واقعيت آدم پولداري نيستم و از اين مسئله فرار ميکنم. البته ناکفته نماند که در ايفاي نقش همين زنان متمول هم سعي کردهام تفاوتهايي را لحاظ کنم اما اساساً از نقشهاي متنوع و متفاوت استفبال ميکنم.
* نقشتان در فيلم "خون بازي" چطور بود؟
آن فيلم را خيلي دوست دارم. رخشان بنياعتماد يکي از حرفهايترين کارگردانهاييست که با او همکاري داشتهام. آروز دارم خانم رخشان بنياعتماد روزي دوباره فيلم بلند کار کنند و از من هم بخواهند تا در خدمتشان باشم. حقيقتاً يکي از آرزوهايم همکاري دوباره با رخشان بني اعتماد است.
* دوست داريد راجع به فيلمهاي ديگري که در آنها بازي کرديد هم صحبت کنيد؟
همه خاطرات شيريني بودند که گذشتند.
* شما در نمايش خانگي هم سريال "رقص روي شيشه" را بازي کرديد.
بله، براي سريال "رقص روي شيشه" يک سري مسائلي پيش آمد اما در کل سريال بسيار موفقي بود.
* تجربه نمايش خانگي چطور بود؟
از طرف مردم استقبال بسيار خوبي صورت گرفت.
* کوتاه يا بلند بودن نقشها برايتان اهميت ندارد؟
به نظرم طول نقش مهم نيست، بلکه کيفيت آن اهميت دارد. چه بسا نقشهايي کوتاه بوده ولي در فيلم و سناريو مهم بوده و ديده شده است و چه بسا نقشهايي هم بوده که هنرپيشه 90 دقيقه ديده شده ولي چشمگير نبوده است.
* اگر در بستر نمايش خانگي پيشنهاد جديدي داشته باشيد تمايل داريد کار کنيد؟
قطعاً دوست دارم کار کنم. اگر پيشنهاد سينمايي بيايد هم حتماً کار ميکنم. من براي کار کردن آمادگي کامل دارم.
* نکتهاي باقي مانده که بخواهيد به آن اشاره کنيد؟
من دوره سختي را در سه، چهار ماه اخير گذراندم. به نظرم هنرمند بايد در فضايي قرار بگيرد که پويايي داشته باشد. انگار اين پويايي را من خودم بايد براي خودم ايجاد ميکردم، چرا که خارج از آن چهارديواري کوچک و محقر خانهام چيزي نبود که بخواهم ارائه بدهم و کاري انجام بدهم. بنابراين در اين مدت تا جايي که حوصلهام ميکشيد کتاب ميخواندم و شعر حفظ ميکردم تا مغزم فعاليت کند. به هر حال زندگيام را در اين ماهها ساختم.
* چه شعرهايي حفظ ميکرديد؟
بيشتر شعر نو و کلاسيک حفظ ميکردم تا ذهنم کار کند چون نه سناريو و کاري بود و نه خلاقيتي. اگر اينها نباشند ذهن ميميرد. يک جورهايي بايد ذهن را ساخت.
* چقدر موسيقي گوش ميدهيد؟
موسيقي خيلي گوش ميدهم و از آن لذت ميبرم ولي متأسفانه هيچ سازي بلد نيستم بنوازم. دلم ميخواست نواختن را هم بلد باشم ولي ديگر اين را براي خودم دير ميدانم که بخواهم نواختن سازي را ياد بگيرم.
* چه عنصري شاکله ي اصلي زندگيتان را در اين روزها ساخته است؟
مهرورزي. به مهرورزي اعتقاد زيادي دارم. سعي ميکنم محبتم را نثار ديگران کنم و از اين کار لذت ميبرم اما متاسفانه مهرورزي در جهان کم شده است. آدمها نامهربان شدهاند و انگار هرکس بايد خودش به فکر خودش باشد و اين دردناک است.
*بخشي از شعر موردعلاقه تان را که با حال و هواي اين روزهايتان هم سازگار باشد برايمان ميخوانيد؟
زندگي خالي نيست
مهرباني هست، سيب هست، ايمان هست،
آري،
تا شقايق هست، زندگي بايد کرد