بهترین فیلمها درباره قاتلان سریالی که تماشا نکردهاید
ايرنا/ قاتلهاي سريالي هميشه افراد خطرناکي بودهاند. اما آنها گزينههاي مناسبي براي ساختن فيلمهاي درام جنايي هم هستند.
هواداران فيلمهاي جنايي و ترسناک نام قاتلان سريالي را ميدانند. چراکه قاتلهاي سريالي هميشه گزينههاي مناسبي براي بهتصويرکشيدن وحشت و جنون نهفته انساني هستند. در اين ژانر جذاب و خيرهکننده عناوين بسياري وجود دارند که تماشاگران خاص خودشان را دارند. اما هواداران ويژه فيلمهاي جنايي هم ممکن است تعدادي از بهترين فيلمها درباره قاتلان سريالي را تماشا نکرده باشند. فيلمهايي که معمولا براساس داستانهاي واقعي ساخته شدهاند و روايتي وحشتناک و جنونآميز دارند.
در ادامه ميتوانيد با بهترين فيلمها درباره قاتلان سريالي که متاسفانه مورد توجه قرار نگرفتهاند، آشنا شويد.
The Silence of the Lambs (سکوت برهها)
نمره منتقدان: ۹۶ از ۱۰۰
رمان «سکوت برهها» را توماس هريس نوشته اما محبوبيت رمان او تقريبا زبانزد عام و خاص است. اقتباسهاي بسياري براساس اين کتاب ساخته شده که شايد معروفترين آنها فيلم «سکوت برهها» باشد. ماجراي اين فيلم که از رمان هريس نشات گرفته درباره ديوانهي آدمکش به نام هانيبال لکتر است. او پس از آن که دستگير ميشود در برابر کارموزي جوان از افبيآي قرار ميگيرد. اين کارآموز جوان که کلاريس استرلينگ نام دارد، ميخواهد جزييات مهمي از زندگي هانيبال را درک کند. فيلم «سکوت برهها» با هنرنمايي کوتاه آنتوني هاپکينز، يکي از مهمترين فيلمهاي تاريخ سينما است. اين فيلم همهي جوايز اصلي اسکار را از آن خود کرد؛ بهترين کارگرداني، بهترين فيلمنامه (اقتباسي)، بهترين بازيگر نقش اول زن، بهترين بازيگر نقش اول مرد و البته که بهترين فيلم.
Memories of Murder (خاطرات قتل)
نمره منتقدان: ۹۰ از ۱۰۰
اگرچه بونگ جون هو اين روزها با فيلم «انگل» شناخته ميشود اما سابقه سينمايي او سرشار از فيلمهاي محترم و ارزشمندي است که توانايي بينظير او در فيلمسازي را به تصوير ميکشند. فيلم «خاطرات قتل» براساس قتلهاي سريالي واقعي دهه ۸۰ جامعه کره جنوبي ساخته شده و يک فيلم جنايي سياسي اجتماعي است که نه تنها روايت بينظيري را نمايش ميدهد بلکه حرفها و دغدغههاي بسيار بزرگي هم دارد. داستان فيلم از جايي آغاز ميشود که دو کارآگاه پليس محلي ماموريت پيدا ميکنند تا نشانههاي يک قتل فجيع را پيدا کنند اما تلاش آنها نتيجه نميدهد و قتلها يکي پس از ديگري از راه ميرسند. با اين حال به نظر ميرسد با اضافهشدن يک کارآگاه حرفهاي به فرايند بررسي اطلاعات، شرايط تغيير ميکند.
Henry: Portrait of a Serial Killer (هنري: تصويري از يک قاتل زنجيرهاي)
نمره منتقدان: ۸۷ از ۱۰۰
هنري لي لوکاس که به زنداني منفور هم شهرت دارد، يکي ديگر از قاتلهاي سريال مشهور آمريکا بود که زندگي او طبيعتا به يک فيلم سينمايي جذاب تبديل شده است. فيلم « هنري: تصويري از يک قاتل زنجيرهاي» با بودجه محدودي ساخته شد و چندان مورد توجه تماشاگران قرار نگرفت اما منتقدان از بيبديلبودن آن اطمينان داشتند. به همين دليل فيلم پس از شکستي در دوران اکران تجربه کرد، آهسته آهسته مسير محبوبيت را طي کرد و بهعنواني محبوب تبديل شد. با اين حال هنوز هم بسياري از هواداران سينما فيلم «هنري: تصويري از يک قاتل زنجيرهاي» را نميشناسند.
اين فيلم به اين دليل مورد توجه منتقدان قرار گرفت که روايت جذابي از زندگي وحشتناک هنري لي لوکاس ارائه ميداد. او که کودکي سختي داشت، مادرش را به شکل وحشتيانهاي به قتل رساند. اما قتل مادر پايان روياهاي خونبار او نبود. او پس از ده سال حضور در زندان با عفو مشروط آزاد شد اما دوباره به قتل دست زد و اين بار در دادگاه اعتراف کرد که بيشتر از صد نفر را به قتل رسانده است.
My Friend Dahmer (دوست من دامر)
نمره منتقدان: ۸۶ از ۱۰۰
جفري ليونل دامر يکي از شناختهشدهترين قاتلهاي سريالي آمريکا است که زندگي وحشتناکي داشت. او پس از فارغالتحصيلي از دبيرستان نخستين قتل خودش را انجام داد و پس از آن به رفتارهاي مشابه اعتياد پيدا کرد. دامر از سال ۱۹۷۸ تا سال ۱۹۹۱ هفده مرد را به شکل وحشتناکي به قتل رساند. او که به قصاب ميلواکي مشهور است پس از قتل قربانيهايش به آنها تجاوز ميکرد و در نهايت گوشت بدن آنها را ميخورد. جفري دامر باور داشت خوردن گوشت افرادي که به قتل رسانده به او کمک ميکند تا آنها در وجود او زنده شوند.
با وجود بيماريهاي رواني متعددي که جفري دامر داشت، بسياري از نزديکان او باور دارند مردي تاثيرگذار و احساسي بود. فيلم «دوست من دامر» به رابطه ميان جان بکدرف و جفري دامر ميپردازد. آنها در دوران دبيرستان با يکديگر دوست بودند اما جان هرگز تصور نميکرد دوست صميمياش به چنين قاتل وحشتناکي تبديل شود.
Snowtown (اسنوتاون)
نمره منتقدان: ۸۳ از ۱۰۰
مانند بيشتر فيلمهايي که درباره قاتلهاي سريالي ساخته شدهاند، فيلم «اسنوتاون» هم براساس حوادث کاملا واقعي ساخته شده است. اين فيلم داستان سه مرد استراليايي را روايت ميکند که پس از کشتن افراد مختلف، آنها را درون بشکههاي بزرگ پنهان ميکردند. آنها از سال ۱۹۹۲ تا سال ۱۹۹۹ حداقل ۱۲ نفر را به کام مرگ کشاندند. با اين حال فيلم «اسنوتاون» تنها محدود به قاتلهاي سريالي نيست و مشکلات اجتماعي متعددي را به تصوير ميکشد. اين فيلم در دوران اکرانش مورد توجه تماشاگران قرار نگرفت اما پس از مدتي محبوب شد.
Monster (هيولا)
نمره منتقدان: ۸۱ از ۱۰۰
اين فيلم داستان واقعي نخستين قاتل زن زنجيرهاي در تاريخ آمريکا را روايت ميکند. آيلين وورنوس در نهايت و در سال ۲۰۰۲ به جرم کشتن حداقل ۷ مرد در اواخر دهه ۸۰ و اوايل دهه ۹۰ ميلادي اعدام شد. شارليز ترون که در اين فيلم در نقش آيلين وورنوس ظاهر شده يکي از بهترين هنرنماييهايش را به نمايش گذاشته است. راجر ايبرت، منتقد معروف سينما، فيلم «هيولا» را بهترين فيلم سال ۲۰۰۳ معرفي کرده بود. به واسطه همين تحسينهاي ارزشمند منتقدان، شارليز ترون شهرتي بسيار زياد پيدا کرد. او براي اين فيلم برنده جايزه اسکار شد.
I Saw the Devil (من شيطان را ديدم)
نمره منتقدان: ۸۱ از ۱۰۰
اين فيلم ترسناک احتمالا يکي از متفاوتترين آثاري باشد که ميتوانيد در ميان فيلمهاي درباره قاتلهاي سريال تماشا کنيد. چون فيلم «من شيطان را ديدم» يک تريلر روانشناختي متفاوت و خيرهکننده است که به شکل خونآلودي جذاب به نظر ميرسد. داستان، شخصيتپردازيها، روايت و مسير فيلمنامه «من شيطان را ديدم» ميتواند هر تماشاگري را براي مدت بسيار طولاني تحت تاثير خود قرار دهد. وقتي همسر حامله يک افسر امنيتي به شکل فجيعي کشته ميشود، او تصميم ميگيرد به تنهايي وارد عمل شده و انتقام خونيني از قاتلان همسر دوستداشتنياش بگيرد.
فيلم «من شيطان را ديدم» ثابت ميکند که مقتول و قربانيهاي پيرامون آن، به اندازه خود قتل خطرناک هستند. اگرچه در نگاه نخست به نظر ميرسد فيلمهايي مانند «من شيطان را ديدم» بهحدي در سينماي کره جنوبي تکرار شده باشند که تماشاي اين فيلم هم ناراحتکننده باشد اما بهتر است پس از تماشاي اين فيلم، به خستهکنندهبودن آن فکر کنيد.
American Psycho (رواني آمريکايي)
نمره منتقدان: ۶۹ از ۱۰۰
اين فيلم براساس کتاب «رواني آمريکايي» ساخته شد که در سال ۱۹۹۱ نوشته شده بود. اين رمان بحثبرانگيز و جنجالي درباره قاتلي بود که در محله منهتن نيويورک زندگي ميکرد. بازيگر اصلي اين فيلم، کريستين بيل است که هنرنمايياش در نقش بتمن، براي هميشه در تاريخ سينما به يادگار ميماند. البته فيلم نسبت به رماني که براساس آن ساخته شده، جزييات کمتري دارد. بنابراين بسياري از منتقدان اعتقاد دارند فيلم ميتوانست با کيفيت بهتري ساخته شود.
داستان فيلم حول محور يک کارمند بانک ثروتمند به نام پاتريک باتمن قرار دارد که که نميتواند تفاوت ميان واقعيت و رويا را تشخيص دهد. اين ناتواني او هر تماشاگري را تحت تاثير فيلم «رواني آمريکايي» قرار ميدهد. بنابراين تماشاگر نميتواند درک کند که يک حادثه واقعا رخ داده يا تنها در روياهاي پاتريک رخ داده است. به همين دليل وقتي فيلم به لحظات پاياني نزديک ميشود، تماشاگر براي هميشه تحت تاثير قرار ميگيرد.