چهره ها/ حدیث فولادوند و رامبد شکرآبی از ازدواجشان میگویند!
روزگارنو/در دنياي بازيگران زوجهاي هنرمند بسياري به غير از همکار بودن در اين عرصه، در زندگي نيز شريک غم و شادي هم ميشوند. حديث فولادوند و رامبد شکرآبي از نقشي که در زندگي خود به عنوان همسر ايفا ميکنند، برايمان ميگويند و اين که هنر بازيگري در زندگي مشترکشان چه نقشي دارد و چقدر در تصميمگيريها و رفتارهاي اجتماعي و شخصيشان تاثيرگذار بوده است. آقاي شکرآبي! حديث فولادوند چه ويژگيهايي داشت که او را به عنوان شريک زندگيتان انتخاب کرديد؟ رامبد شکرآبي: همانطور که حديث گفت عشق و علاقهاي که بين ما وجود داشت و شناختي که از يکديگر به دست آورده بوديم باعث شد به انتخاب يکديگر پاسخ مثبت بدهيم. البته بعد از داستان عشق و علاقه به تفاهم اخلاقي رسيديم و فهميديم که ميتوانيم با هم زير يک سقف زندگي کنيم و مشکلات را با يکديگر حل و فصل کنيم. همه اين نکات باعث ازدواج من و حديث شد. يعني شما 2 نفر از عشق و علاقه متقابل به درک متقابل و تفاهم رسيديد؟ : بله. به نظر شما حديث فولادوند همسر آرام و صبوري است؟ رامبد شکرآبي: بله. صددرصد همينطور است. بالاخره زندگي با رامبد شکرآبي صبوري بسياري ميخواهد [ميخندد]. من مجموعهاي از صفات خوب را در حديث ديدم. صفاتي که مکمل شخصيت من خواهد بود. اگرچه نميتوان هر خصوصيت اخلاقي را تکبهتک توضيح داد، اما در کليت من و حديث کاملکننده يکديگر هستيم، اما بيشتر از همه اينها صبر و صداقت حديث دوستداشتني است. فولادوند: البته من کلا شخصيت آرامي دارم، اما بعضي وقتها بهشدت شيطنتهايم اوج ميگيرد و مدام حرف ميزنم. با زوجهاي ديگر بازيگر در ارتباط هستيد؟ رامبد شکرآبي: بله. مثلا با امين حيايي و همسرش نيلوفر خوشخلق ارتباط خانوادگي داريم. البته چون در شمال کشور زندگي ميکنيم اين ارتباطات بسيار کمرنگ شده است. وقتي از خانواده بازيگران در مورد مشکلات و دغدغههاي زندگيشان ميپرسيم آنها رضايت کاملي از وضعيت زندگي خود ندارند، حالا شما که هر دو در اين عرصه فعال هستيد چقدر با اين مشکلات دست و پنجه نرم ميکنيد؟ حديث فولادوند: چون من و رامبد همکار هستيم فشارهاي کاري يکديگر را به خوبي درک ميکنيم. برخي اوقات رامبد فيلمنامهاي را ميخواند و آن را دوست ندارد و دچار چالش ميشود يا سر کار از چيزي ناراحت ميشود. من هم دقيقا چون اين احساسات را تجربه کردهام، ميدانم که او چه ميگويد و کاملا او را درک ميکنم. در ابتدا سعي ميکنم او را آرام کنم، چون طبق شناختي که از او دارم ميدانم که بايد اول از همه آرامش داشته باشد تا بتواند براحتي و درست تصميم بگيرد. رامبد شکرآبي: بله چون هيچ آدمي نميتواند در عصبانيت تصميم بگيرد. به نظر من مهمترين اتفاق در ازدواج ما تفاهم بوده است. چون هر دو در يک حرفه فعاليت ميکنيم براحتي مشکلات کاري يکديگر را درک ميکنيم؛ در صورتي که اگر يکي از ما در اين حرفه فعاليت نداشت، شايد قدري اين درک کردن سختتر ميشد، اما در حال حاضر هر دو ما با اين روند کار آشنايي کامل داريم و فکر ميکنم در زندگي مشترک اين امر بسيار مهم است؛ چراکه شايد به خاطر اين کار شبها دير به منزل بروم يا در شهرستان بازي داشته باشم و مسائلي از اين قبيل... . رامبد شکرآبي به عنوان يک مرد ايراني، تعصب و غيرت خاصي نسبت به همسرش و کارهايش دارد؟ حديث فولادوند: غيرت! کلمه غيرت شايد در قديم معناي اينچنيني داشت، اما من به آن ميگويم علاقه. البته نه من، همه انسانها درگير اين قضيه هستند. قديمها به اين نوع برخورد در خانمها حسادت گفته ميشد و در آقايان غيرت. شايد علاقه به شکل نادرست باعث آزار و اذيت شخص شود، ولي واقعيتش عشق و علاقه و اهميت دادن به طرف مقابل است. چرا شما را بيشتر در نقشهاي منفي يا در نقش يک فرد نااميد و مايوس ميبينيم؟ رامبد شکرآبي: البته من هم در نقشهاي مثبت و هم منفي کار کردهام، اما اصولا نقشهايي که به من پيشنهاد شده و من بيشتر با آنها ارتباط برقرار کردهام و از آنها خوشم آمده آدمهاي خوبي بودهاند که مورد ظلم قرار گرفتهاند و عصيان کردهاند و به جايي رسيدهاند که بايد فرياد بزنند و حقشان را به روش خود ـ که اشتباه است ـ بگيرند. حديث فولادوند: البته نقشهاي منفياي داشته که بعدا متنبه شده و در آخر آدم خوبي شده است. شکرآبي: البته مردم هم در پذيرش و درک هر شخصيتي از بازيگر بسيار فهيم برخورد ميکنند و متوجه هستند که نقش يک بازيگر متعلق به خود بازيگر نيست. گاهي بازيگران ميگويند که وقتي نقش يک آدم مثبت يا منفي را بازي ميکنند آنقدر در نقش فرو ميروند که تا مدتها بعد از اتمام کار ويژگيهاي آن شخصيت دست از سرشان برنميدارد، براي شما هم که اغلب نقشهاي منفي بازي ميکنيد اين احساس وجود دارد؟ مثلا وقتي که نقش يک فرد پرخاشگر را بازي ميکنيد... . رامبد شکرآبي: البته صددرصد اين اتفاق ميافتد. مثلا همين پرخاشگري که گفتيد. هيچ شخصيتي نيست که بازيگر آن را کار کند و تاثيراتش در او باقي نماند. ممکن است يک نقش به لحاظ قويبودن در شخصيتپردازي تا مدت زيادي تاثيرش در بازيگر باقي بماند. خيلي از برخوردهاي نامتعارف بازيگران در زمان برخورد با تاثيرات شخصيتهايي است که بازي کردهاند؛ چون اين تاثيرات به لحاظ رواني هنوز در آنها وجود دارد. نگفتيد احساس شما بعد از ازدواج از اين که همسرتان در کاري با شما همبازي است، چيست. حديث فولادوند: البته در نوع بازي و حسي که من در نقش دارم نميتوان گفت تاثير دارد، اما وقتي فکر ميکنم که همسرم در محل کارم کنار من است، راحتتر بازي ميکنم و احساس امنيت بسياري دارم. به بيان ديگر ميتوان گفت هوايم را در محل کارم دارد و من اين حالت را دوست دارم. تا به حال با يکديگر دعوا هم کردهايد؟ شکرآبي: نه به آن صورت. ممکن است بين ما اختلافي پيش بيايد و قطعا اين اختلافات در ميان اغلب زن و شوهرها وجود دارد؛ چون من تجربه ازدواج را فقط يک بار داشتهام [ميخندد]. نميخواهم خودمان را چشم بزنم يا از خودمان تعريف و تمجيد کنم، اما مسالهاي که وجود دارد و دوستان و نزديکان ميگويند اين است که ازدواج ما را اتفاق خوبي ميدانند. اين را هم در نظر بگيريد که ما تازه اول راهيم. من دوستاني را ميبينم که بعد از 20 سال زندگي مشترک از هم جدا شدهاند. فولادوند: رامبد در همه حال سعي ميکند رعايت مرا بکند و من هم تا جايي که امکان داشته باشد رعايت حال او را ميکنم [ميخندد]، اما اگر بخواهم جدي بگويم رامبد نيمه گمشده زندگي من بود که به او رسيدم. در منزل عصباني هم ميشويد؟ شکرآبي: در منزل... . بگذاريد خانم فولادوند بگويد. فولادوند: هيچ وقت نديدهام که رامبد خيلي عصباني بشود. من دير عصباني ميشوم اما اگر بشوم خيلي بد عصباني ميشوم. منتقد کارهاي يکديگر هم هستيد؟ فولادوند: بله بسيار. رامبد شکرآبي: زندگي حرفهاي ما از زندگي شخصيمان تفکيک شده است. در انتخاب کارهايمان از يکديگر راهنمايي ميگيريم و زور و اجبار در زندگيمان معنايي ندارد که اگر من شريک زندگي توام بايد اين کار را انجام دهي و يا من دلم نميخواهد که چنين و چنان کني... هيچ وقت به اين شکل نبوده است. ما در همه چيز شريک زندگي هم هستيم و اين شريک بودن شناخت ما را نسبت به هم بيشتر ميکند. پس تعريف شما از زندگي مشترک هم همين است. رامبد شکرآبي: بله. البته من به آرامش بعد از ازدواج هم خيلي اعتقاد دارم. خيليها به من گفتند که شيطنتهايت کم شده است. در حال حاضر آرامتر قدم برميدارم تا قبل از ازدواج که به سرعت روي پنجه راه ميرفتم. پس از ازدواج ديگر سر به هوا نيستم. حديث فولادوند: من فکر ميکنم اتفاق خوبي که بعد از ازدواج برايم افتاده اين است که قبلا هر کاري که دوست داشتيم انجام ميداديم، اما الان اول فکر ميکنيم بعد مشورت و بعد آن کاري را که دوست داريم انجام ميدهيم؛ با اين تفاوت که تفکري در پس اين کار نهفته است. رامبد هم هميشه ارزيابي و تجربههاي خودش را از کاري به من ميگويد، اما در نهايت تشخيص آخر با خود من است. چرا شمال کشور (ساري) را براي زندگي انتخاب کرديد؟ رامبد شکرآبي: به خاطر خيلي از مسائل. آب و هواي معتدل، عدم ترافيک، بهار زيبا، پاييز و زمستان بسيار خوب و... ما اهل شمال نيستيم، اما مردم آنجا نيز ما را بهخوبي پذيرفتهاند. از مزيتهاي ديگر اين شهر مسير بسيار نزديک آن به تهران است. مراسم ازدواج شما چطور برگزار شد؟ رامبد شکرآبي: متأسفانه پدر من چند سالي است که کسالت شديدي دارد؛ ديابت دارد و به همين دليل بينايي خود را از دست داده است. به همين دليل مراسم ازدواج ما بسيار خودماني برگزار شد با يک جشن خيلي کوچک... . فولادوند: و با حضور بستگان نزديک؛ چون پدر خود را در کودکي از دست دادهام واقعا پدرشوهرم را خيلي دوست دارم و رابطه خوبي نيز با او دارم. حتي کارهايي را که ميخواهد انجام بدهد و به کسي نميگويد به من ميگويد تا برايش انجام دهم. در طول زندگي هنريتان تا به حال به شهرت هم فکر کردهايد؟ حديث فولادوند: در حال حاضر خير. چون بعد از اين همه سال ديگر مردم چهره مرا ميشناسند. من بيشتر به پيشرفت در کار فکر ميکنم تا شهرت. هيچوقت هم مغرور نشدهام، اما در مقطعي از زمان بسيار از اين شهرت لذت ميبردم. در حال حاضر شهرت اصلا دغدغهام نيست و به آن فکر نميکنم. سوءاستفاده از شهرت چطور؟ حديث فولادوند: [ميخندد] بعضي اوقات من نميخواهم سوءاستفاده کنم، اما برخوردها پيش ميآورند. مثلا در بانک تا مرا ميبينند زودتر کارم را انجام ميدهند. شکرآبي: به نظر من شهرت چيز خوبي است. چون عشق و علاقه ديگران را نسبت به خود ميبيني، اما فکر ميکنم هر دوي ما، بازيگري را براي نفس بازي ميپسنديم. شما در طول اين مصاحبه از زندگي مشترک بسيار شيرين صحبت کرديد، به نظرتان چرا پايههاي زندگي برخي از زوجهاي هنرمند بعد از مدتي سست ميشود؟ شکرآبي: به عقيده من وقتي يک بازيگر در قالب يک شخصيت قرار ميگيرد، اما نميتواند از آن شخصيت و نقشش خارج شود، اين اختلافها به وجود ميآيد. منظورتان چيست؟ رامبد شکرآبي: واضح است. شما نقشي را بازي ميکنيد و ديالوگهايي ميگوييد. از آنجا که اغلب موضوعات کارهاي مختلف و شخصيتهايش دچار مقوله عشق و تشکيل خانواده هستند، برخي از بازيگران ديگر نميتوانند از اين نقش خلاص شوند که البته اين موضوع را زماني متوجه ميشوند که ديگر دير شده است. البته وقتي نسبت به طرف مقابلت شناخت کافي داشته باشي اين اختلافها در زندگيات به وجود نميآيد. حديث فولادوند: اول اين که اين مساله براي خيليها وجود دارد، اما چون بازيگران شناختهشدهترند وقتي در مورد آنها اين اتفاق ميافتد بيشتر سروصدا ميکند، اما برخي مواقع بايد نيمهپر ليوان را هم ببينيم. چرا از زوجهايي که موفق و خوشبخت زندگي ميکنند حرفي نزنيم؟ نکته بعدي اين که نبايد به ازدواج سطحي نگاه کرد. بعضيها با يک بار همکار شدن عاشق ميشوند؛ حتي در دانشگاه و محل کار هم براي مردم عادي اين مساله پيش ميآيد. به سنتها هم پايبند هستيد؟ شکرآبي: صددرصد. من بسيار سنتي هستم. پيشينهها را دوست دارم. سنت را خيلي دوست دارم. سادهزيستي را ميپسنديد يا اهل تجملات هستيد؟ حديث فولادوند: خيلي اهل تجملات نيستم. ترجيح ميدهم ساده باشم. بزرگترين نقطه مشترک شما چيست؟ شکرآبي: فکر ميکنم صداقت است. هر دوي ما با يکديگر صادق هستيم. چيزي را از هم پنهان نميکنيم و به هم دروغ نميگوييم. حديث فولادوند: البته به جز صداقت هم درک متقابل است. ما همديگر را به خوبي ميفهميم. به نظر من بعد از اين نکتهها محبت هم نکتهاي اساسي است. اگر در زندگي مشترک صداقت و درک متقابل باشد، اما محبت وجود نداشته باشد، پايههاي زندگي سست ميشود؛ چون محبت به زندگي رنگوبو ميدهد. آقاي شکرآبيدر منزل آشپزي هم ميکند؟ حديث فولادوند: بله، خيلي هم دستپخت خوبي دارد و و وقتي آشپزي ميکند من بسيار خوشحال ميشوم.