چگونگی ایجاد امنیت روانی در خانواده
شيعه نيوز/ اگر بخواهيم جامعهاي سالم و آرام داشته باشيم، ميبايست فارغ از تمام نگاهها و نظريات روشنفکرمآبانهي غربي، زنان را در فضا و بستري آرام و سالم قرار دهيم تا سلامت خانواده و متعاقب آن اجتماع را تأمين کنيم. واژهي امنيت رواني براي ما غريبه نيست. وقتي دغدغهي شغلي را داريم و نميدانيم فردا باز هم سر پست خود هستيم يا اينکه کس ديگري جايگزين ما خواهد شد؛ وقتي پس از يک روز کاري طاقتفرسا به منزل برميگرديم و ميخواهيم محيطي آرام و بياسترس در فضاي خانه حکمفرما باشد؛ زماني که در ترافيک و از بين ماشينهاي زيادي با جنگ اعصاب به محل کار ميرويم؛ وقتي که... همه اينها مصاديق عيني و آشکار اهميت وجود يا نبود امنيت رواني در جامعه است. همه ما بدون امنيت رواني دچار دلهره و نگراني ميشويم و اين دلهره در رفتار و گفتارمان و در نتيجه در زندگي فردي و اجتماعيمان دخيل است. به همين خاطر قبل از هر چيز و هر کاري بايد وجود و لزوم امنيت رواني را جدي بگيريم و ببينيم سرمنشأ آن به کجا ختم ميشود. هر گونه سلامت يا عدم سلامت فضاي خانه و خانواده، در بودن يا نبودن امنيت رواني در فرد مؤثر است. همهي ما دوران کودکي خود را پشت سر گذراندهايم؛ اگر بدون در نظر گرفتن اطلاعات و اعتقادات که هر روز از سوي رسانهها به ما تزريق ميشود، تنها به کودکي خود بپردازيم، بهخوبي خواهيم ديد که هيچ چيزي بالاتر از امنيت رواني و آسودگي خيالي نيست که در کنار مادرانمان داشتيم. هر چند پدر نيز تکيهگاه و مأمني قوي و مطمئن برايمان بود، اما او هم مثل فرزندان به امنيت خاطري نياز داشت که از سوي مادر تأمين ميشد، زيرا با وجود مادر همه چيز هميشه سر جاي خودش بود. حتي اگر نگاه روشنفکرانهاي هم داشته باشيم و بخواهيم پدر را جايگزين يا شريک مسئوليتهاي فردي و اجتماعي مادر کنيم، باز هم نقش مادر پررنگتر است و قابليتهاي او در مديريت رواني و عاطفي خانواده بهتر از پدر است. خانواده هستهي اوليهي تشکيل دهندهي هر اجتماعي است که پدر و مادر پايههاي اصلي آن هستند. زنان به نسبت مردان انعطافپذيري بيشتري دارند و قابليتهاي فطري و رقيق عاطفي آنها سبب ميگردد تا بتوانند غائلههاي بزرگ را به اتفاقات سطحي تبديل کنند، به همين خاطر زنان نقش بهسزايي در سلامت رواني جامعه دارند و با درايت خود ميتوانند خانواده را از بحرانهاي مختلف عبور دهند و فشارهاي رواني را کنترل کنند. در گفتوگويي کوتاه با دکتر «صدرا رحامي» متخصص روانشناس، وي با توجه به اهميت نقش زنان در سلامت يا عدم سلامت خانواده و جامعه گفت: «زنان بهعنوان عضوي از جامعه و نيمي از کل اعضاي يک جامعه، از سه جهت در جامعه تأثيرگذار هستند. از يک نظر در نقش زن بودن، از جهت ديگر در نقش مادر بودن و تربيت نسل آينده و از طرف ديگر در نقش همسر بودن نقش مهمي دارند. اگر در جامعهاي به دنبال پيشرفت و توسعه باشيم، بايد به اين سه نقش مهم زنان بها بدهيم. اگر به هر شکلي به اين عضو زيربنايي و مهم جامعه کم توجه باشيم، باعث سير نزولي حرکت اجتماع خواهيم بود. در ديدگاه مسلمانان بايد از جهت تربيتي زنان را بهگونهايي معتقد و پايبند به عفاف و حجاب پرورش دهيم تا هنگام بزرگسالي در هر نقشي بتوانند محيطي مناسب ايجاد کنند. در فضاي اجتماعي بيبندوبار که مقولهي حجاب و عفاف رعايت نميشود، عوارض رواني و اجتماعي بسياري باعث چالشهاي زيادي ميشود. بنابراين لازم است بدانيم که سلامت و يا عدم سلامت يک جامعه، بهخصوص در مورد ايجاد امنيت رواني بيشتر از همه، به زنان مربوط ميشود. البته اين امر تکليفي از دوش مردان برنميدارد؛ اما زنان به دليل شرايطي که دارند، بيشتر تأثيرگذار هستند. پس جامعه بايد به محيط و فضاي مناسبي براي زنان فراهم کند تا نتايج مطلوب بهدست آورد.» البته برخي سياستگذاريهاي دولتي و حکومتي که به تقليد از جوامع غربي شکل ميگيرد، تهديد بزرگي براي امنيت رواني خانوادهها و متعاقب آن اجتماع تلقي ميشود؛ سياستهايي که وقتي خوب نگاه کنيم، ميبينيم ريشههاي تفکرات فمينيستي و ليبرالخواهي در آن موج ميزند؛ در حالي که امنيت رواني خانواده متأثر از شخصيت زنان و مادران است. اين گروه به دليل ويژگيهاي شخصيتي و رواني بيشتر از مردان آسيب ميبينند؛ در نتيجه عواقب آن به نظام خانواده و متعاقباً به اجتماع لطمه وارد ميکند. متأسفانه بعضي سياستهاي تقليدي باعث ميشود تا پايه و اساس امنيت رواني، به مخاطره بيفتد. از جمله ايجاد رشتههاي تحصيلي نامتناسب با روحيات و شخصيت زنان در دانشگاهها، تحت عنوان مساوات زن و مرد، مانند مهندسي معدن، جوشکاري، مکانيک و... که با روحيات لطيف زنانه تناسبي ندارد و يا اشتغالزايي زنان به هر قيمت مانند رانندگي. در هر حال اينگونه نگاههاي فمينيستي به تقليد از جوامع غربي عواقب مطلوبي نخواهد داشت؛ زيرا زنان را از خصايص لطيف خدادادي بهدور ميکند و ديگر توانايي مديريت رواني خانه و خانواده را نخواهند داشت و اين يعني هشدار براي سلامت خانواده و به دنبال آن جامعه. اين در حالي است که ما هميشه به دلايل مختلف از جمله نبود سلامت رواني خانوادهها، و فسادهاي فردي و اجتماعي نگران بوديم. پياده کردن موبهموي تجربهها و انديشههاي منسوخ شدهي دنياي غرب در کشور بيشتر تابع سلايق شخصي برخي مسئولان و روشنفکران دانشگاهي متأثر از فرهنگ غرب است که باعث شده تا با دستهاي خودمان پايههاي ستون خانواده را متزلزل کنيم. با اين کار بهتدريج مادران را از جايگاه رواني و عاطفي دور کرده و با تقليدهاي کورکورانه براي آنها نيازآفريني ميکنيم. اين يعني ايجاد نيازهاي کاذب در خانوادهها و ميان ساير اعضاي خانه، مثل ميل به مصرفگرايي، مدگرايي، تجملگرايي و... که هر کدام از اينها کمکم به نيازهاي اصلي افراد تبديل ميشوند؛ چنانچه براي نيل به آنها گاه خود را به سختي هم مياندازند. در گفتوگويي که با حجتالاسلام و المسلمين عليرضا پناهيان داشتيم، ايشان معترضانه نسبت به اين نوع نيازآفرينيهاي کاذب که براي بنيان خانوادهها مضر است، گفت: «هر روز با تبليغات متنوع و رنگارنگ توسط رسانهها بهخصوص تلويزيون، چاه نيازآفريني خانوادهها عميق و عميقتر ميشود؛ به صورتي که افراد از نيازهاي اساسي و اصلي در زندگي خود و خانوادهشان دور ميشوند. ما نيازهاي کاذب را زياد و آنها را اشباع کردهايم. مرتب چاه نياز براي افراد حفر ميکنيم و اين همان کاري است که غرب در حال انجام آن است و ما منتقد آن هم هستيم. وظيفهي کارشناسان و متخصصان علوم اجتماعي در کشور اين است که مردم را با نيازهاي واقعي و فطريشان آشنا کنند.» متأسفانه در اين ميان بيشتر از همه زنان آسيبپذير هستند و کمکم از مسير فطري خود منحرف ميشوند. آنان بهجاي آنکه وقت و هزينهشان را در آرامش رواني و عاطفي صرف کانون خانه و خانواده کنند، صرف امور حاشيهاي و رقابتهاي کورکورانه ميکنند تا از ديگران چيزي کم نداشته باشند. پر واضح است جامعهي سالم پيش از آنکه به آسايش نياز داشته باشد، به امنيت رواني نيازمند است؛ زيرا در سايهي امنيت و آرامش است که هر کار خرد و کلان شدني و دست يافتني است. از اين روست که دغدغهي امنيت در همهي شاخههاي آن بهويژه امنيت رواني و آرامش جمعي، مهمترين مسئوليت دولت و خواستهي ملت است. هر گونه تهديدي نسبت به امنيت رواني جامعه به معنا و مفهوم تهديد سلامت جامعه و نابودي و متلاشي شدن همگرايي و انسجام و در نهايت اساس انسانيت است؛ زيرا انسان پيش از آنکه به شکم توجه داشته باشد، نيازمند امنيتي است تا دغدغهي فکري و نگراني نداشته باشد. به يک معنا انسان ممکن است براي رهايي از گرسنگي و تشنگي تن به خطر بدهد و امنيت جاني و مالي خويش را در معرض خطر قرار دهد؛ ولي سلب امنيت رواني به حذف انسانيت ارتباط دارد؛ مقولهاي که دشمنان هر جامعهاي به سبب آگاهي از ارزش و اهميت امنيت رواني جامعه، ميکوشند به تخريب آن دست بزنند و با ايجاد بحرانهاي گوناگون بستر مناسبي براي فروپاشي آن جامعه فراهم آورند. اگر به تاريخ معاصر کشور نگاهي بيندازيم بهخوبي ميتوانيم به جايگاه زنان در ايجاد سلامت رواني جامعه پي ببريم. هنگامي که دشمن ديد از هيچ راهي امکان حضور ندارد از طريق زنان و برهنگي آنها وارد شد تا از اين طريق امنيت رواني اجتماعي را متزلزل کند. جالب آن است که اين نوع نگرش به زنان در دنياي غرب نيز تأثيرات منفي خود را گذاشته و امنيت رواني اجتماعي غرب را به شدت بمباران کرده است. تجاوز به زنان که بنابر آمار غربيان در کشورهايشان رو به فزوني است، بدون شک تأثيرات منفي زيادي را بر نهاد خانواده و شخصيت خود زنان ميگذارد. اگر بخواهيم جامعهاي سالم و آرام داشته باشيم، ميبايست فارغ از تمام نگاهها و نظريات روشنفکرمآبانهي غربي، زنان را در فضا و بستري آرام و سالم قرار دهيم تا سلامت خانواده و متعاقب آن اجتماع را تأمين کنيم. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد