چگونه جلوی سردی روابط زناشویی را بگیریم؟
باشگاه خبرنگاران/ براي خريد عروسي کلي ذوق و شوق دارند. از جهيزيه عروس تا چيدمان آن در خانه اي که قرار است با هم زير يک سقف رفتنش را تجربه کنند.همه چيز از همان روز اول شروع مي شود که پيوندشان رسمي مي شود و زندگي مشترک خود را آغاز مي کنند. حالا ديگر خبري از پسر دردانه مادر و دختر چراغ خانه پدر نيست. آن ها ضمير من را بر ما جايگزين کردند و مي گويند ما مسئوليت يک زندگي را به دوش گرفته ايم. دختري که ديروز تا دم ظهر مي خوابيد و بي هيچ دغدغه اي روز را شب مي کرد، امروز با صداي گريه نوزادش بر مي خيزد و روز خود را در تلاش براي افراد خانواده شب مي کند. پسري که بزرگترين دغدغه او گذراندن اوقات فراقت با دوستان نزديک خود بوده است، حالا بار و مسئوليت يک خانواده بر گردنش مي باشد و اگر دست نجنبد، اين (ما) که امروز از آن دم مي زند، فردا روزي به همان (من) قديم تبديل مي شود. آيا درست ازدواج کرده ايم؟ گاهي زندگي درست به همان شکل که مي خواهيم پيش نمي رود و زن و شوهري که روزي مسئوليت يک زندگي را تقبل کرده بودند، عهد شکني مي کنند. آن طور که گويي هنوز هم در حال و هواي دوران مجردي سير مي کنند. در چنين مواقعي بايد از خود پرسيد که آيا در انتخابمان درست عمل کرده ايم؟ اگر جواب مثبت بود به احتمال زياد شرايط نا به سامان پايدار نيست و با رعايت يکسري اصول بر طرف مي شود. ولي اگر بعد از پاسخ به اين سوال دچار ترديد شديم، به طور حتم اقدامات قبل از ازدواج را درست انجام نداده ايم و طرف مقابل خود را به خوبي نشناخته ايم. محمد تکلو ، از ديدگاه روانشناسي مي گويد: يک ازدواج خوب و صحيح نبايد تحت تاثير فشار هاي فردي، اجتماعي، خانوادگي صورت بگيرد. در واقع شخصي که ترس دير شدن ازدواجش را دارد يا بر اساس مقايسه خود با هم سالان و دوستانش که ازدواج کرده اند تصميم به آغاز زندگي مشترک مي گيرد، به يکي از عوامل ازدواج هاي نادرست تن داده است. هر فردي زندگي خودش را دارد و شرايط زندگي افراد متفاوت است. مطمئن باشيد در آينده اي نه چندان دور اين چشم و هم چشمي ها زمينه ساز اختلافات زناشويي مي شود و در دراز مدت عوارض و پيامد هاي منفي به جا مي گذارد. خلوت کردن و بازگشتن به دوران مجردي دختر و پسر بايد براي داشتن يک زندگي سالم و خوب، قبل از ازدواج يعني در دوران نامزدي به دور از احساسات و با عقل، يکديگر را ارزيابي کنند و بعد نيز زندگي خود را با عشق شروع کنند. در حقيقت هر چقدر هم ميان زن و شوهر صميميت و عشق و علاقه وجود داشته باشد، باز هم در بعضي مواقع نياز دارند تا با خودشان خلوتي داشته باشند. مريم، 25 ساله، مي گويد: حدود 4 سال از ازدواج من و همسرم مي گذرد. اوايل زندگي آرام و گرمي داشتيم به طوري که بيشتر اوقاتمان را با هم سپري مي کرديم. و از اين بابت نيز احساس رضايت داشتيم. تصميم گرفتم سفر يک روزه اي را با دوستان دوران دانشجويي ام داشته باشم اما با مخالفت همسرم رو به رو شدم. تکلو مي گويد: يک زندگي يکنواخت و بدون هدف و جهت و تنوع انسان را از پا در مي آورد. اگر در زندگي يکي از طرفين به شدت کنترل گر بود، بايد بداند که کنترل کردن کار بسيار بيهوده اي است و اگر فردي بخواهد کار خطايي را به دور از چشم شما انجام دهد، به هر نحوي اين کار را مي کند. بايد بررسي شود تا اگر مشکلي است آن مشکل حل شود. انسان ها هر چند وقت يک بار نياز به خلوت کردن با خود دارند، منتهي اين خلوت ها بايد مرز داشته باشد و در چارچوب خاصي باشد. به طور مثال شخصي که مي خواهد بخشي از اوقات خود را با دوستانش سپري کند بايد به سلامت رواني مکان و فضا اطمينان پيدا کند تا با شان و منزلت يک فرد متاهل سازگار باشد. اگر اين دوستان که قرار است با آن ها وقت بگذرانيم متاهل باشند خيلي بهتر است و اگر هم مجرد بودند در صورتي که شرايط عادي و مورد قبول باشد مانعي ندارد. ملاک اصلي يک رابطه اطمينان و اعتماد است. زني که به شوهرش اعتماد داشته باشد و يا شوهري که به همسر خود اطمينان دهد و او را در جريان هر موضوعي قرار دهد در مواجه با چنين شرايطي مشکلي ندارند. دليل بي وفايي و عهد شکني زندگي زن و شوهري که روزي بسيار دلچسب و دوست داشتني بوده است به بن بست مي خورد و آن ها فقط به يک هم خانه براي هم تبديل مي شوند. در اين بين تعهدات بسته شده چه مي شود؟ به طور حتم يا مشکلي از پيش بوده است که ما نمي دانستيم و يا مشکل به وجود آمده است که بايد مقابلش ايستاد. اميد، 38 ساله، مي گويد: من همسرم را به شدت دوست داشتم و در اصل ازدواجمان با عشق شروع شد. عشق ميان من و همسرم همچنان پا بر جا است ولي کمي کم رنگ تر از قبل شده است. صبح ها تا عصر در محل کار هستم و عصر تا شب را در اضافه کاري براي رفاه خانواده به سر مي برم. همسرم نيز مشغولات خود را دارد و ما همديگر را کمتر مي بينيم. اين روزها زندگي مان به هيچ وجه مشترک نيست و هر کس سرش در لاک خودش است. با اين که رابطه عاطفي خوبي داريم ولي هر کدام مشغول به کار هاي خودمان هستيم. احساس مي کنم کسي اين بين اشتباه کرده است که زندگي مان مثل دوران مجردي شده است. تکلو مي گويد: در اين جا مرد هاي خود شيفته را مثال مي زنيم، آن ها به طور ذاتي انسان هاي متعهدي نيستند و اختلافات رواني آن ها نيز درست شدني نمي باشد مگر آن که تحت درمان هاي جدي قرار بگيرند. در کل يک زندگي زناشويي که به بي وفايي زن و مرد کشيده مي شود دلايل عمده اي دارد. بعضي ها مفهوم عشق را نمي دانند و بي دليل يک فرد را دوست دارند. از اين طريق وارد يک زندگي شدن اشتباه محض است، چون ما را در تصميم گيري گمراه مي کند. ندانستن شناخت کافي از طرف مقابل در دوران پيش از ازدواج حدود 80 درصد از اين مشکلات را در بر مي گيرد. در درجه اول بايد فاکتور هايي مثل ثبات رواني، دروغگويي، متعهد بودن يا نبودن يک فرد را بسنجيم. ملال و خستگي که مي تواند ناشي از افسردگي، نزاع در زندگي و ... باشد فرد را وادار مي کند که از همسرش دوري کند و اوقات خود را به شکل ديگري سپري کند. زندگي مشترک را احيا کنيد جک لندن گفته است، " درست ترين عملکرد انسان زندگي کردن است، نه وجود داشتن." هرگز نبايد اجازه دهيم زندگي هر طور که مي خواهد پيش برود، ما هستيم که به زندگي ريتم و روال مي دهيم. براي آن که رابطه زناشويي سرد نشود و يا به اصطلاح به دوران مجردي خود باز نگردد، سعي کنيد مثل روز هاي اول ازدواج، رابطه تان را گرم نگه داريد. به طور مثال تيپ زدن، پوشيدن لباس هاي متنوع يا دادن پيام هاي عاشقانه و از اين دست کار ها که امروز آن را لوس بازي خطاب مي کنيد. براي اين که يک رابطه گرماي خود را حفظ کند به همين کنار هم بودن ها و لوس بازي ها نياز دارد. تکلو مي گويد: هيجان و سرگرمي، برآورده کردن نياز هاي طرفين در زندگي زناشويي مثل سفر رفتن، خريد کردن، حتي صحبت کردن با يکديگر مي تواند از عواملي باشد که نبودشان منجر به تضعيف رابطه مي شود. در پايان سبب مي شود تا هر کدام از همسران براي خودشان زندگي کنند و به نحوي ديگر نياز خود را بر طرف سازند. همچنين غرق شدن در مشغله هاي روزمره مي تواند يکي ديگر از اين عوامل باشد. بايد در زندگي زناشويي بين کار و زندگي حد تعادل را رعايت کرد و نگذاشت پرکاري باعث دوري و فاصله ميان ما و همسرمان شود، که همين دوري يک روز باعث تبديل تاهل به تجرد مي شود. دوباره ازدواج کنيد اين را يه ياد داشته باشيد يکنواخت شدن زندگي باعث سردي روابط زوجين مي شود، سرد شدن روابط نيز دوري و فاصله را يه بار مي اورد و سرانجام اين فاصله ها باعث مي شود که براي عوض کردن حال و هواي زندگي تان به سمت شخصي غير از همسر برويد. بايد از ابتدا با يکنواخت شدن زندگي مقابله کنيم و نگذاريم هرکسي به طور مجزا براي خودش زندگي کند. زن و مرد در زندگي زناشويي با هم زندگي مي کنند پس تمام کار هايشان نيز بايد به هم گره بخورد. به عنوان مثال با احترام گذاشتن و يک تشکر ساده مي توانيد همسرتان را متوجه خود کنيد. براي کار هاي ريز و کوچک از او تشکر کنيد، مثل خريد کردن، کمک در انجام کار هاي منزل، بعد از غذا خوردن همانند روز هاي اول ازدواج از دستپخت او تعريف و تشکر کنيد، گويي بار اول است که غذايش به اين خوشمزگي شده است. فردي که زندگي خود را دوست داشته باشد براي جلوگيري از لطمه هاي وارده به رابطه اش هيچ تلاشي را دريغ نمي کند. آيا زندگي تان براي شما با ارزش نيست؟ با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد