خیانت به همسر این عواقب را به بار می‌آورد!

به يک دروغگو تبديل مي‌شويد به دوش کشيدن لقب «خيانتکار» به اندازه کافي سنگين است اما اگر خيانت کنيد، برچسب دروغگويي هم به شما مي‌زنند. خيانت به همسر بدون فريب دادن اتفاق نمي‌افتد و دروغ‌هاي مصلحتي که در ابتداي کار مي‌گوييد به دروغ‌هايي بسيار بزرگتر تبديل خواهند شد. «امشب تا ديروقت سر کار مي‌مانم»‌ها شايد تا حدي درست باشد اما لازم است تعريف جديدي از «کار» ارائه کنيد. خيانت و دروغ دست در دست هم پيش مي‌روند.

مچ تان گرفته مي‌شود شايد اين اتفاق امروز نيفتد. شايد فردا هم نيفتد اما بالاخره ماه پشت ابر نمي‌ماند. اگر خوش‌شانس باشيد، داستان خيانتتان وارد اخبار و روزنامه‌ها نشود اما همين که دوستانتان بفهمند کافي است. همان‌ها خبر خيانتتان را دهان به دهان پخش مي‌کنند. انگار که يک بيلبوردي از خيانت تان در خانه‌تان زده باشند. چيزي که از دست مي‌دهيد بيشتر از چيزي است که به دست مي‌آوريد. هيچکس در بستر مرگ نگفته است کاش خيانت مي‌کردم. هيچکس دفتر وکيلش را با لبخند روي لب بخاطر تجربه‌اي که داشته است ترک نکرده است همه را از خودتان نااميد مي‌کنيد همه. همسرتان، دوستانتان، همکارانتان، خانواده‌تان، بچه‌هايتان، خودتان و خدايتان. زمان زيادي مي‌برد تا نااميدي که ايجاد کرده‌ايد کمرنگ شود. به يک الگوي بد تبديل مي‌شود هر فردي يا يک الگوي خوب است يا يک الگوي بد. خيانت کردن نه تنها يک الگوي بد است بلکه ابرهاي ترديدي به همراه خود مي‌آورد که قسمت‌هاي ديگر زندگي‌تان را هم تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. اگر در يک جاي زندگيتان خيانت کرده باشيد، آيا در جاي ديگر هم اينکار را مي‌کنيد؟ خيانت به همه نشان مي‌دهد که شما راه ساده را انتخاب مي‌کنيد. به بقيه مي‌فهماند که ارزش‌هاي خانوادگي‌تان را به راحتي زير پا مي‌گذاريد. براي همه مشخص مي‌کند که نمي‌خواسته‌ايد کار سخت را انجام داده و براي مشکلي که داريد کمک بگيريد. هيچکس يک خيانتکار را تحسين نمي‌کند. حتي اگر يک عمر درست رفتار کرده باشيد، اين کار بدتان همه آن را از بين مي‌برد. اعتبار اخلاقي‌تان را از دست مي‌دهيد خيلي سخت خواهد شد که به بچه‌هايتان (و بقيه) بگوييد چه کاري درست است وقتي مي‌دانند که خودتان کار درست را انجام نداده‌ايد. نه تنها احترام ديگران را از دست خواهيد داد، احترامي هم پيش خودتان برايتان نمي‌ماند. هر قضاوت اخلاقي که در آينده بکنيد، با خيانتي که در گذشته کرده‌ايد مقايسه خواهد شد. البته به اين معني نيست که نمي‌توانيد در آينده حرف درست بزنيد، مسئله اينجاست که کسي به حرفتان گوش نخواهد داد. همسرتان دچار مشکل اعتماد خواهد شد براي هميشه. شما به تنهايي اعتمادبه‌نفس آن فردي که به او قول داده بوديد هميشه دوستش بداريد را نابود مي‌کنيد. هر رابطه ديگري که بعد از شما داشته باشند، براي ايجاد اعتماد دچار مشکل خواهند بود. اگر اين کافي نيست، بايد بگوييم که دنياي بچه‌هايتان را هم نابود مي‌کنيد و باعث مي‌شويد که ثبات هر رابطه معناداري برايشان زير سوال برود. کارتان هر چه که باشد، ممکن است آن را از دست بدهيد. خيلي‌ها خانه‌شان را از دست مي‌دهند. خيلي‌ها با هزينه‌هاي سنگين دادگاه و مهريه و طلاق روبه‌رو مي‌شوند. هر چکي که مي‌نويسيد، نادان بودنتان را به شما يادآوري مي‌کند. مجبور خواهيد شد سالها براي ساختن دوباره زندگي‌تان تلاش کنيد حتي اگر از نظر مالي وضعيتتان دچار مشکل نشود، اما خواهيد ديد که سالهاي زيادي طول مي‌کشد تا از نظر احساسي التيام پيدا کنيد. ساختن دوباره دوستي‌ها سالها زمان خواهد برد. ساختن دوباره شخصيت تان و ساختن دوباره اعتماد هم همينطور. حتي سالها طول خواهد کشيد که بتوانيد خودتان را ببخشيد. روابط زيادي را از دست خواهيد داد دوستاني که سالهاست با آنها هستيد، ترک تان مي‌کنند. دوستان صميمي که بارها و بارها به آنها کمک کرده‌ايد هم ديگر دور و برتان نخواهند بود که کمکتان کنند. اعضاي خانواده‌تان هم که هر اتفاقي که مي‌افتاد باز کنارتان بودند هم از شما فاصله مي‌گيرند. آدم خيانت‌کار در آخر تنها مي‌ماند. احتمال ابتلا به بيماري‌هاي مقاربتي در شما افزايش خواهد يافت بيماري‌هايي که از طريق رابطه‌ جنسي منتقل مي‌شوند بين کساني که از نظر جنسي بي‌قيد هستند متداول‌تر است. اما همسر خودتان که اين بيماري‌ها را ندارد درست است؟ اگر اينطور فکر کنيد که همه بجز همسرتان مبتلا به يک بيماري مقاربتي است، آنوقت هيچوقت دست به خيانت نخواهيد زد. مرغ همسايه غاز نيست اين يک تفکر اشتباه است. چون مرغ همسايه هيچوقت مال ما نبوده است، فقط تصور ماست که ممکن است از مرغ ما بهتر باشد. اما اينطور نيست. در واقع، با اينکه از دور ممکن است به نظرتان غاز برسد اما به محض اينکه به خانه همسايه پيش مرغش برويد، يکدفعه اتفاق جالبي مي‌افتد، مرغ همسايه که به نظرتان غاز بود، شبيه به مرغ خانه خودتان مي‌شود. اين اتفاق خيلي زود بعد از اينکه مچتان گرفته مي‌شود مي‌افتد. آنوقت همه چيز در نظرتان تغيير مي‌کند، حتي نسبت به مرغ خودتان که ترکش کرده‌ايد. يکدفعه نسبت به آن احساس پيدا مي‌کنيد. اما آن مرغ ديگر شما را پيش خودش نمي‌خواهد. فرقش اينجاست. به يک دروغگو تبديل مي‌شويد. به دوش کشيدن لقب «خيانتکار» به اندازه کافي سنگين است اما اگر خيانت کنيد، برچسب دروغگويي هم به شما مي‌زنند دوست داريد رفتار مشابهي با شما شود؟ دزدها دوست دارند جيب ديگران را بزنند اما از اينکه کسي جيب شان را بزند خوششان نمي‌آيد. اگر همه ما با اين قانوني طلايي زندگي مي‌کرديم: با ديگران همانطوري رفتار کن که دوست داري با تو رفتار شود، آنوقت بيشتر مشکلات زندگي يک‌شبه حل ميشد. به اين کار از اين ديدگاه نگاه کنيد که براي خودتان اتفاق افتاده باشد. مشکل اينجاست که اين چيزها نيازمند فکر کردن است و فکر کردن آخرين چيزي است که يک خيانتکار به سراغش مي‌رود. بعدها از اين تصميم تان پشيمان خواهيد شد در همان لحظه، خيانت ممکن است به نظرتان منطقي بيايد. حس خوبي دارد و حتي به نظرتان کار درستي مي‌آيد. اما يادتان باشد احساسات گول مي‌زنند. خيلي زود بعد از آن چشم‌هايتان باز شده و از اينکه سيب ممنوع را خورده‌ايد پشيمان مي‌شويد. به اندازه کافي پشيماني در زندگي‌مان نداريم؟ چرا يک پشيماني ديگر به آنها اضافه کنيم، آنهم يکي که همه چيزهايي که با تلاش براي خودتان ساخته‌ايد را نابود مي‌کند. شايد خانه‌تان عالي و ايدآل نباشد اما بهتر از زندگي کردن در چادر است. چيزي که از دست مي‌دهيد بيشتر است هيچکس در بستر مرگ نگفته است کاش خيانت مي‌کردم. هيچکس دفتر وکيلش را با لبخند روي لب بخاطر تجربه‌اي که داشته است ترک نکرده است. هيچکس از اينکه بخاطر خيانتش دوستانش را از دست مي‌دهد خوشحال نشده است. چيزهايي که از دست مي‌دهيد، نابودتان مي‌کند. دردش غيرقابل‌تحمل است. حتي امپراطوري‌ها هم ممکن است بخاطر چند لحظه خوشي و لذت موقتي نابود شوند. واقعاً ارزشش را ندارد. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد