رازهای برخورد با تنبلی
بيتوته/بعضي ها هستند که اهمال کاري جزيي از شخصيتشان است مي گويند ما نسل تنبلي هستيم. اين را آدم هاي نسل قبل مي گويند و بعدش شرح کوشش هاي مدامشان را هم ضميمه حرف هايشان مي کنند و «زرنگ» بودنشان را به رخمان مي کشند. مي گويند ما نسل تنبلي هستيم اما منظورشان دقيقا تنبلي به معناي «انجام ندادن هيچ کاري» نيست. منظورشان بيشتر اين است که ما کارهايمان را عقب مي اندازيم. دير تصميم هايمان را عملي مي کنيم و به قول روان شناس ها «اهمال کار» يا «تعلل ورزيم». البته خيلي هم بيراه نمي گويند. جمله «مشکل اصلي من اين است که تنبلي مي کنم» اعترافي است که ترجيع بند در دل هاي خودماني ما نسل سومي ها و شما نسل چهارمي هاست. اما واقعا اهمال کاري هميشه همين قدر منفي است؟ چه کساني اهمال کارند؟ و چه طور مي شود اهمال کار نبود؟ «زندگي ماهرانه» اين شماره راست کار اهمال کارهاي حرفه اي است. «گرايش فرد براي به تاخير انداختن آغاز يا انجام کارهاي مهم تا سرحد رنج و زحمت و ناراحتي». اين تعريف آکادميک و قلمبه سلمبه روان شناس ها از اهمال کاري است. با اين حساب خيلي از ما لااقل در دوره اي کوتاه از زندگي مان اهمال کاري را تعريف کرده ايم اما بعضي ها هستند که اهمال کاري جزيي از شخصيتشان است. يعني همان اول بسم الله بايد اهمال کارهاي گاه به گاهي را از اهمال کارهاي بالفطره جدا کرد. تازه اين اول ماجراست. اهمال کاري طبقه بندي هاي ديگري هم دارد. اهمال کاري خوب، اهمال کاري بد کلا روان شناس ها حالشان خوب است! اول مي آيند ويژگي هاي منفي آدميزاد را درمي آورند و رديف مي کنند و هشدار مي دهند، بعدش مي گويند البته اين ويژگي هاي منفي هميشه هم بد نيستند! اهمال کاري هم همين طور است. حالا بگذريم از اينکه خود روان شناس هاي اهمال کاري کرده اند و مطالعه اين درد هميشگي بشر را تا همين 20 سال پيش عقب انداخته اند. تازه حالا بعد از چند سال به اين نتيجه رسيده اند که ما اهمال کاري خوب هم داريم. قضيه اينجاست که ما دو جور اهمال کار داريم. نوع منفي اش، آنهايي هستند که بهشان مي گويند «اهمال کار منفعل». همين طور که از اسم اين اساتيد برمي آيد، آنها در مقابل وسوسه به عقب انداختن کارها کاملا تسليمند و اساسا (اسمايلي بهنام تشکر در ساختمان پزشکان) توانايي تصميم گرفتنشان مشکل دارد. برعکس «اهمال کارهاي فعال» هستند. اين آدم ها عمدا و آگاهانه کارهايشان را عقب مي اندازند! آنها خودشان مي دانند که اگر کارهايشان را عقب بيندازند هم مي توانند در دقيقه 90 انجامش دهند و هم آن را بهتر انجام مي دهند و هم دست آخر از نتيجه کارشان راضي ترند. پس اگر اهمال کاري مثبت داريد اصلا احساس گناه کنيد و اهمال کار بمانيد و خوش باشيد! اهمال کاري از کجا مي آيد؟ خب! حالا دوباره برگرديم سر اهمال کاري منفي. به نظرتان چرا آدم ها اهمال کاري مي کنند. خيلي ها – مخصوصا آنها که يک اهمال کار روي اعصاب دور و برشان دارند – جوابشان بيشتر به فحش شبيه است و اهمال کارها را با انواع و اقسام برچسب هاي رواني مثل «بي مسووليتي» و «بي وجداني» و ويژگي هاي غيرقابل چاپ ديگر همراه مي کنند. اما راستش را بخواهيد بايد وارد دنياي اهمال کارها بشويد تا بدانيد پشت اين «پشت هم اندازي» هميشگي علت هاي ناديده ديگري هم هست. 1- از شکست مي ترسند عمرا به ذهنتان برسد که اهمال کارها براي موفقيت خودشان پشيزي ارزش قائل شوند. اما بايد خدمتتان عرض شود که دقيقا برعکس. بعضي از اهمال کارها چنان موفقيت برايشان مهم است که بزرگترين دغدغه شان اين است که «نکند موفق نشوم»، «نکند فلان کارم را خوب انجام ندهم». براي همين کلا به استقبال کار نمي روند و از ترس شکست، کاري که احتمال شکست هم در آن وجود دارد (يعني همه کارها) را عقب مي اندازند. کلا پيچيده اند اين اهمال کارها. 2- معيارهايشان براي کار خوب زيادي بالاست شما يادتان نمي آيد. يک زماني ما توي همين صفحه يک مطلب داشتيم با تيتر «کمالگراها به بهشت نمي روند». همان جا هم پته آدم هايي که توي ذهنشان فقط نمره 20 و رتبه 1 و مدال طلاي موفقيت و بقيه حتي نمره 19 و رتبه 2 و مدال نقره يک شکست تمام عيار به حساب مي آيد را ريختيم روي آب. اين آدم ها که بهشان مي گويند کمالگرا، مستعد اهمال کاري هم هستند. آنها خيلي معيارهاي بالايي براي موفقيت دارند و اگر احتمال دهند که به آن معيارها نرسند، انگيزه شان مي آيد پايين يا کلا بي خيال مي شوند يا فوقش کارشان را عقب مي اندازند. 3- خودشان را دست کم مي گيرند آدم هاي اهمال کار خودشان و کارهايشان را دست کم مي گيرند. وقتي تو کارهاي کوچکت را دست کم بگيري، خب معلوم است که زمان انجام دادنش هم خيلي برايت اهميت ندارد. بالاخره زندگي روزمره از همين کارهاي کوچک و جزيي تشکيل شده و اگر همين ها را هم به حساب نياوريد، فقط خستگي آخر روز توي تنتان مي ماند و اهمال کاري مزمن توي روانتان. 4- نمي توانند نه بگويند خب پسر خوب! دختر خوب! يه نه ناقابل بگو و نه خودت را توي دردسر بينداز و نه ديگران را از انتظار ذله کن. بعضي از اهمال کارها کلا مهارت نه گفتن ندارند. به همه مي گويند بله و سر خودشان را شلوغ مي کنند و زمانشان را نمي توانند مديريت کنند و هي کار همه با هم عقب مي افتد. تازه اين بخش آگاهانه ماجراست، در ناخودآگاهتان شما داريد از کساني که اين قدر کار ريخته اند روي سرتان انتقام مي گيريد و عمدا کارهايشان را عقب تر هم مي اندازيد. گفتم که اهمال کارها آدم هاي پيچيده اي هستند. گفتم يا نگفتم؟ آدم هاي اهمال کار خودشان و کارهايشان را دست کم مي گيرند اهمال کارها منطق ندارند اهمال کارها براي اهمال کاري خودشان، دليل هايي دارند. دليل هايي که مي توان آنها را «باورهاي غيرمنطقي اهمال کارانه» ناميد. افراد اهمال کار اول بايد اين باورهاي غيرمنطقي را بشناسند تا بتوانند رفتارشان را تغيير دهند. جالب اينجاست که اهمال کارها فکر مي کنند افراد موفق هم همين باورها را دارند، درصورتي که افراد موفق هيچ کدام از اين باورها را ندارند. اين باورها و وجه غيرمنطقي شان را اينجا رديف کرده ايم. 1- به تاخيرانداختن کارها باعث عملکرد دقيق و حفظ اعتماد به نفس مي شود. چالش: هميشه هم اين طور نيست. بعضي وقت ها به تعويق انداختن کارها موجب انجام نشدنشان مي شود يا باعث مي شود به خاطر استرس زمان پايان کار غيردقيق تر انجام شود. 2- تاخير، باعث مي شود فشار رواني از بين برود و شخص مي تواند آزادانه و آسان کارش را انجام دهد. چالش: تاخير گاهي خودش باعث فشار رواني است. 3- اين کاري است که سال ها آن را انجام داده ام و تقريبا از آن خسته شده ام، پس ديگر ميلي به انجام آن ندارم. چالش: مشکل با کار تکراري را بايد خود کار حل کرد، نه با به تعويق انداختنش. 4- تاخير و انجام دادن کار در آخرين لحظات باعث صرفه جويي در وقتم خواهد شد. چالش: گاهي تبعات انجام کار در دقيقه نود خودش وقت گير است. در ضمن کار تمام نشده خودش درگيري هاي ذهني ايجاد مي کند که به صورت پنهان وقت آدم را مي گيرد. 5- امروز کاري بهتر و لذت بخش تر پيش رو دارم که با از دست دادن آن معلوم نيست فردا چنين وضعيتي داشته باشم، پس همان بهتر که کار امروز را به فردا بيندازم. چالش: اين را لذت گراها خيلي باور دارند. اما واقعيت اين است که هميشه کارهاي لذت بخش و غيرلذت بخش محتملي در هر روز وجود دارند. اگر ما کلا کارهاي لذت بخش را ترجيح دهيم، هميشه بهانه اي براي به تعويق انداختن کارهاي غيرلذت بخش وجود دارد. ضمنا مي شود دنبال راه هايي براي لذت بخش تر کردن همان کارهاي ناخوشايند هم بود. چه وقت هايي بايد اهمال کار باشيم؟ اهمال کاري هميشه هم بد نيست. خيلي وقت ها واقعا لازم است که ما تصميم گيري هايمان را عقب بيندازيم تا بتوانيم تصميم بهتر و عاقلانه تري بگيريم. درست است که اين موارد از بديهيات است اما باور کنيد بعضي ها همين بديهيات را رعايت نمي کند. اين چهار موقعيت که در آن لازم است اهمال کار باشيم را عجول ها دقيق تر بخوانند. 1- وقتي وقتش نيست وقتي که هيچ فشار زماني خاصي وجود نداشته باشد، لازم نيست که فورا تصميم بگيريد. مثلا وقتي که شما تازه 15 سالتان است، تصميم براي ازدواج اصلا ضروري نيست. 2- وقتي اطلاعات کافي نيست وقتي که هنوز اطلاعات کافي نيست و تصميم گرفتن فوري اصلا عاقلانه نيست. مثلا وقتي که مي خواهيد انتخاب رشته کنيد اما هنوز نمي دانيد در رشته هاي مختلف دانشگاه چه خبر است. البته يادتان باشد که چيزي به نام «اطلاعات کامل» افسانه اي بيش نيست و اين جور وقت ها هم نبايد آن قدر وسواس به خرج دهيد و اطلاعات اضافي انبار کنيد. 3- وقتي که موضوع خيلي پيچيده است بعضي وقت ها تصميم آن قدر پيچيده، چندبعدي و سرنوشت ساز است که واقعا بهتر است براي تصميم گرفتن وقت بگذاريد و همه جوانب را بسنجيد. تصميم به ازدواج، طلاق و بچه دارشدن در سطح اول و تصميم به تغيير رشته، تغيير شغل، تغيير محل کار يا زندگي در سطح دوم اين تصميم ها هستند. 4- وقتي که اولويت هاي دوفوريتي ديگري هم هستند بعضي وقت ها ما يک تصميم معمولي بايد بگيريم اما ناگهان اتفاقي مي افتد که تصميم گرفتن درمورد آن اولويت بيشتري دارد. مثلا وقتي که يکي از اعضاي خانواده تصادف کرده است، تصميم گيري درباره خريدن لپ تاپ را بايد عقب انداخت. حتما مي گوييد اينکه معلوم است! نه جانم معلوم نيست! خيلي ها به همين راحتي اين اولويت ها را تشخيص نمي دهند يا آن قدر خود خواهند که خودشان نمي خواهند تشخيص دهند. با اهمال کاري چه کار کنيم؟ به گمانم اگر مطلب را تا حالا درست گرفته باشيد، اصلا نيازي به اين بخش پيشنهادها نيست. اما به هر حال تنبلي است و هزار درد بي درمان. اين چندتا راهکار براي غلبه بر اهمال کار درونتان پيشنهاد مي شود. 1- اهمال کاريتان را بشناسيد! بدانيد چه نوع اهمال کاري هستيد. فعال يا منفعل؟ هميشگي يا موقت؟ اگر يک اهمال کار هميشگي منفعل هستيد، لازم است که برويد مرحله بعد وگرنه با اهمال کاري خوبتان حال کنيد. 2- خوبي و بدي اهمال کاريتان را رديف کنيد کدام کارهاست که آنها را به تاخير مي اندازيد؟ اين کارها را يکي يکي يادداشت کنيد، بعد جلويش يک جدول خوبي ها و بدي ها بکشيد و ببينيد هرکدام از اين کارها چه قدر سود د ارد و چه قدر زيان. اين جوري ميزان ضرري که کرده ايد درست تر تخمين زده مي شود. 4- برنامه بريزيد حالا که به عمق ورشکستگي خود پي برديد، مي توانيد بنشينيد مثل بچه آدم براي «برون رفت از بحران» (اسمايلي کارشناس هاي بخش خبري تلويزيون خودمان). برنامه بريزيد. براي برنامه ريزي هم کارهاي عقب مانده تان را به قول علما «الاهم و في الاهم» کنيد، يعني اولويت ها را معلوم کنيد، بعد براي انجامشان برنامه بريزيد. 5- هدف ها را لقمه لقمه کنيد خيلي وقت ها چون که فقط رسيدن به هدف هاي درشت درشت به ما حال مي دهد، کلا با زندگي روزمره حال نمي کنيم. هر روز که آدم به يک هدف بزرگ نمي رسد. براي همين هم کارهاي کوچک راهي عقب مي اندازيم. به جاي هدف هاي بزرگ، هدف هاي کوچکتر و کوتاه مدت تر را انتخاب کنيد؛ مثلا براي هدف کلي و وسيعي مثل ادامه تحصيل بايد هدفتان را آن قدر خرد کنيد تا به هدف هاي کوچکي مثل «پرسيدن درباره منابع از فلان افراد» و «خريدن منابع از فلان کتابفروشي در فلان بازه زماني» برسيد. 6- به خودتان جايزه بدهيد هرکدام از کارهاي کوچک يا بزرگي که تا به حال عقب افتاده بودند را که انجام داديد خودتان را تشويق کنيد تا ادامه راه برايتان خوشايند باشد. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد