اگر همسرتان دست رویتان بلند کرد!
زندگي ايده آل/ به گزارش سازمان جهاني بهداشت هر 18 ثانيه يک زن قرباني خشونت خانگي مي شود و در ايران هم براساس مطالعاتي که سال 1383 به پايان رسيد، 66 درصد زنان ايراني از اول زندگي مشترکشان تاکنون، يک بار مورد خشونت قرار گرفته اند، اما واقعا چرا يک مرد بايد عليه همسر خود اقدام به چنين رفتارهاي فجيعي کند؟ آيا مردها حق دارند به دليل عصبانيت، همسرشان را کتک بزنند؟ يا شوهري که «دست بزن» دارد، چه بايد کرد؟ اين گروه خشن! خشونت هاي خانگي معمولا توسط آقايان عليه خانم ها اعمال مي شود و اين اتفاق فقط منحصر به فرهنگ ما نيست بلکه به دليل شرايط فيزيولوژيکي مردان که از لحاظ جسماني از خانم ها قوي ترند و نيز به دليل فرهنگ مردسالاري که در بيشتر کشورهاي دنيا وجود داشته و دارد، در همه جاي دنيا همين طور است. معمولا فردي که عليه خانواده اش خشونت بروز مي دهد فردي با شخصيت ناپخته، مجهول، با اعتماد به نفس پايين و از لحاظ عاطفي فردي وابسته است. اين افراد در بيشتر موارد در دوران کودکي و نوجواني خود مورد خشونت و سوءاستفاده جسمي قرار گرفته اند يا حتي در زندگي فعلي خود، در محل کار يا ساير مجامعي که در آن حاضر مي شوند، مورد خشونت قرار مي گيرند و چون توان مقابله يا اظهارنظر در آن محيط را ندارند، خشمشان را بر سر خانواده شان خالي مي کنند که به «جابجاسازي خشونت» معروف است. يکي از شايع ترين علل پديده خشونت خانگي، سوءمصرف مواد است. فرد معتاد، چه در زمان نشئگي و چه به دليل عوارض مخرب و ماندگار اعتياد بر مغز، مستعد رفتارهاي تکانشي و خشونت است. از جمله اين مواد مي توان به الکل و انواع مخدرها و محرک ها اشاره کرد. همه اين مواد باعث رفتارهاي خشونت آميز مي شوند. وقتي «کتک» سنگ محک عشق مي شود يکي ديگر از علل بروز خشونت خانگي که عجيب هم هست، ابراز خشونت براي آزمودن عشق و وفاداري همسر است! در اين مورد فرد از لحاظ عاطفي به هسمرش وابسته است. اما بر سرش فرياد مي زند تا ببيند آيا همسرش همچنان او را دوست خواهدداشت يا خير! بعد يک پله جلوتر مي رود و او را کتک مي زند تا ببيند آيا خانمش بعد از کتک خوردن هم به زندگي با او ادامه مي دهد يا خير! البته معمولا افرادي با اختلال شخصيت مرزي با اختلال شخصيت ساديستيک با چنين روش خشونت آميزي محبت طرف مقابلشان را مي سنجند و اين عمل کاملا غيرطبيعي است. در اين مورد هم ممکن است فرد در دوران کودکي در محيط خانوادگي خشني رشد کرده باشد يا پذيرش چنين رفتاري با مادرش داشته و او هم به عنوان الگو، اين رفتار را آموخته و اين باور غلط در ذهنش جاي گرفته که «زن خوب، زني است که مثل مادر من بسوزد و بسازد!» قرباني نشويد! اين تفکر «سوختن و ساختن» يا اينکه مي شنويم بعضي خانم ها مي گويند «چاره اي جز تحمل ندارم!» همگي باورهاي غلطي هستند که شکل گرفته اند. بسياري خانم ها با اين تصور که «اگر طلاق بگيرم، آينده فرزندانم خراب مي شود»، «خواستگاري خواهرم به هم مي خورد» يا «خانواده من طلاق را به هيچ دليلي نمي پذيرند» خود را به خاطر ديگران قرباني مي کنند. اما اين تفکر بسيار غلط است. بچه ها به آرامش، بيش از هرچيز ديگري نياز دارند و اگر قرار باشد فرزند در محيطي پر از خشم، فرياد و خشونت باشد و هر روز شاهد دعواي والدين و کتک خوردن مادرش و گاهي خودش هم خورد خشونت (کلامي يا فيزيکي) قرار بگيرد، آسيب مي بيند. چه بسا مادري که مدام مورد خشونت قرار مي گيرد، خود دچار جابجايي خشونت شود و خشمش را سر فرزندانش خالي کند؛ پس بچه ها از هر دو طرف مورد خشونت قرار مي گيرند و مسلما آسيب بيشتري مي بينند، بنابراين بايد سعي شود به هر نحوي که هست (با کمک مشاور و با حضور هر دو والد يا به صورت تک والد) محيط خانه آرام شود تا فرزند در معرض خشونت هاي کلامي و فيزيکي نباشد. يادتان باشد فردي که اين خشونت ها را مي پذيرد و خود را مجاب مي کند به خاطر بچه و... متحمل خشونت هاي همسرش شود، مسلما شخصيت وابسته اي دارد که دل کندن از همسرش برايش سخت است. او فکر مي کند نمي تواند بدون همسرش زندگي کند يا نگران است که اگر از مشاور کمک بگيرد، نکند طلاق به عنوان اولين راهکار به او پيشنهاد مي شود. اين خانم هم ممکن است همين خشونت را در کودکي خود بين والدينش ديده باشد و تحمل خشونت از سوي مادر، برايش الگوسازي شده باشد، بنابراين خشونت را مي پذيرد و دنبال کمک نخواهد رفت؛ پس اين فرد هم نيازمند مشاوره و ساير حمايت هاست. مغز بچه تان کوچک نماند! تحمل دعوا و خشونت خانگي براي بچه ها، چند برابر بزرگسالان سخت است. ضمن اينکه اگر کودک در مراحل رشد مغز و شکل گيري شخصيت با چنين پديده اي روبرو باشد، تاثيرات جبران ناپذيري به جسم و روانش وارد مي شود. نتايج تحقيقات نشان داده صدماتي به مادرهاي مغز کودکاني که مورد خشونت (حتي خشونت کلامي) قرار مي گيرند، وارد مي شود و مغز کوچک تري نسبت به هم سن و سال هايشان خواهند داشت و مستعد ابتلا به بسياري بيماري ها از جمله افسردگي هستند، بنابراين نبايد فکر کنيم که «سوختن و ساختن» به نفع فرزندمان است؛ حتي اگر در بدترين شرايط و به عنوان آخرين راه، کار زوج به طلاق بکشد، رشد کودک کنار يکي از والدين اما در يک محيط آرام بهتر از حضورش کنار هر دو والد اما همراه با خشونت خانگي است. يکي از شايع ترين علل پديده خشونت خانگي سوءمصرف مواد است گول نخوريد! برخي افراد بعد از انجام خشونت و رفتارهاي تکانشي، دچار احساس گناه مي شوند و بعد از گذشت هيجان و خشونت، تازه متوجه مي شوند که چه اشتباهي کرده اند و براي کاهش عذاب وجدانشان، سعي مي کنند با ابراز محبت افراطي، اقدام به تلافي رفتار بدشان کنند. به اين ترتيب خانم با اين تصور که همسرش او را دوست دارد و منظور خاصي از کتک زدن يا فحش دادن و... نداشته و «فقط عصباني بوده و رفتارش اين طور است»(!)، راضي مي شود و همسرش را مي بخشد اما متاسفانه اين رفتار از سوي همسرش دوباره و دوباره تکرار مي شود و باز شوهر به دليل عذاب وجدان ابراز محبت مي کند و دوباره همسرش او را مي بخشد و اين چرخه مدام تکرار مي شود. در صورتي که رفتار صحيح اين است که وقتي شوهر پشيمان شد و براي عذرخواهي و ابراز محبت نزد همسرش رفت، خانم بگويد: «اگر مي خواهي زندگي مان ادامه پيدا کند و اين مشکلات حل شود، بايد از مشاور کمک بگيريم.» «خشونت» را تحمل نکنيد به هيچ وجه نبايد اجازه دهيد خشونت عليه شما يا فرزندتان ادامه پيدا کند و قرار نيست شما هزينه بدرفتاري همسرتان را با جسم و روانتان بپردازيد يا «بسوزيد و بسازيد!» همچنين وقتي همسرتان خشونت خود را نمي پذيرد و به هيچ قيمتي حاضر به مراجعه و کمک گرفتن از مشاور، روان شناس يا روان پزشک نيست، مشورت کردن با مشاور يا روان پزشک مي تواند به فرد ياد بدهد که چگونه احتمال بروز خشونت را در دفعات آينده کاهش دهد و در صورت مفيد نبودن اقدامات در نهايت مشخص مي کند که بايد به زندگي مشترک ادامه بدهيد يا خير. گاهي خشونت آنقدر شديد است که جان زن و فرزند در معرض خطر است، در اين موارد فرد به هيچ وجه نبايد شرايط را تحمل کند و بايد به سرعت و از طريق مراجعه به پزشکي قانوني، بهزيستي يا ساير اورژانس هاي اجتماعي و در نهايت دادگستري، کمک بگيرد تا مشخص شود فرد مشکل روان پزشکي خاص، اعتياد و در نهايت صلاحيت سرپرستي خانواده اش را دارد يا خير. براي درمان اقدام کنيد در خشونت هاي ناگهاني و تکانشي شديد، گاهي عوامل خارجي مثل حضور اقوام و آشنايان مي تواند به عنوان يک عامل بازدارنده، کمک کننده باشد و مانع از ابراز خشونت فرد شود اما در خشونت هاي کلامي، کمک گرفتن از حاميان آشنا صلاح نيست و بايد حتما از مشاور و روان شناس کمک گرفت. در ادامه اين روند، مهم ترين درماني که پيشنهاد مي شود، خانواده درماني است، يعني همه اعضاي خانواده، با توجه به سن فرزندان، بايد در فرايند درمان شرکت داشته باشند و کمک کنند برطرف کردن مشکلات همراه از جمله اعتياد به الکل و مواد با اختلال هاي شخصيتي مختلف از جمله ديگر کارهايي است که در جلسات درمان انجام مي شود در نهايت اينکه بهتر است اين نوع درمان ها به صورت گروهي باشد؛ يعني مشاور، روان پزشک و در کنارش يک سازمان حمايتگر (مثل بهزيستي) يا در صورت لزوم مراجع قانوني با هم فعاليت کنند تا فرايند درمان با موفقيت پيش برود. به اين ترتيب کنار خانواده درماني و دارودرماني، ابزارهاي قانوني تهديدکننده و ممانعت کننده از بروز مجدد خشونت (مثل حکم قاضي بر لزوم درمان فرد) مي توانند مانع بروز خشونت فرد و باعث پيشرفت پروژه درمان شوند. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar