من اولین زن استنداپ کمدین ایران هستم
مهر/ از وقتي «استنداپ کمدي» پايش را توي تلويزيون گذاشت تا مخاطبان و طرفداران زيادي براي خودش پيدا کند؛ طنزپردازها و حتي آدمهاي عادي زيادي تلاش کردند شانسشان در اين زمينه را امتحان کنند تا ببينند چقدر توانايي خنداندن مخاطبشان را دارند تا استنداپ کمدي رفته رفته تبديل به يک هنر محبوب نمايشي براي مخاطبان شود. در اين ميان چهرههاي زيادي سر بيرون آوردند و حسابي محبوب شدند. در هر هنري اولين بودن همواره ارزش خودش را داشته است و اين اولين بودن براي «مهسا ايرانيان» با استنداپ کمدي گره خورده است. مهسا ايرانيان اولين زن استنداپ کمدين ايراني سالهاست در اين حوزه کار ميکند و مخاطبان زيادي براي خودش دست و پا کرده است. ايرانيان متولد 20 تير 1366 در شهر ري است. ليسانس تئاتر دارد و حالا فضاي مجازي بستري شده که استنداپهايش حسابي ديده شود. علاقه شما به تئاتر از کجا و چه زماني شروع شد؟ از کودکي چنين استعدادي را در خودتان ميديديد؟ در بچگي مدام جلوي آينه بودم. خانم رضايي و خانم خامنه در تلويزيون برنامه داشتند. يادم ميآيد به سبک آنها روسري سر ميکردم و کليپس ميزدم و پايينش را هم گره ميزدم و جلوي آينه ميايستادم و اداي آنها را در ميآوردم. هر روز اين شکلي جلوي آينه بودم و ميگفتم:«سلام بچههاي عزيز...» يا اينکه اداي خوانندهها را جلوي آينه در ميآوردم و اين حس آرتيستي مدام همراه من بود. در مدرسه هم اوضاع همين بود. مسابقه ورزشي اول، روزنامه نگاري اول، آن دوران مسابقههاي هفتگي آقاي قرائتي را هم شرکت ميکردم و برايم جايزه ميفرستادند. سرود ميخواندم، عضو گروه تواشيح ميشدم. سوره بقره را حفظ کرده بودم و سوم کشوري شدم. يادم ميآيد يک روز از بس جايزه گرفته بودم. با دست پر و سربالا مجبور شدم به خانه بيايم. از ساعت ديواري گرفته تا مدادرنگيهاي بزرگ. شوآف را دوست داشتم (ميخندد) اصلا کسي که در اين شغل ميآيد قول ميدهم که تب ديده شدن دارد. هيچکس نيست بگويد نه من دوست ندارم ديده شوم و بعد برود بازيگر سينما بشود. يکبار در مدرسه ديدم يکي از دوستانم که از نظر من استعداد نداشت يک نقش در تئاتر مدرسه بازي ميکند. سختم شد. سريع پيگير شدم و از آن موقع پاي ثابت تئاترهاي مدرسه شدم. بچههاي مدرسه با انگشت نشانم ميدادند که اين دختره «مهسا ايرانيان» است. از نقشهايي که يادم ميآيد اين است که نقش مسواک بازي کردم. اين شيطنتها به دوره دبيرستان هم کشيدهشد؟ مزاحم درس خواندنتان نبود؟ خانواده با اين همه فعاليت غير درسي مشکلي نداشت؟ دبيرستاني که شدم سراغ موسيقي و آواز رفتم. از آن دخترها که يکي روي ميز و نيمکت ميزد و يکي هم ميخواند و حسابي شلوغ ميکردم. بعد رفتم نوازندگي گيتار را يادم گرفتم. يک روز ديدم يکي از بچهها در مدرسه کيبورد آورده و دارد ميزند. آمدم خانه و اصرار اصرار که پدرم برايم ساز بخرد. رقابت من با بچههاي مدرسه سر اينطور چيزها بود.. من هم شروع کردم ساز ياد گرفتن و در همان سن و سال هم کنسرت دادم و حالا در مدرسه هم اين ساز را ميآوردم و در برنامههاي مختلف ساز ميزدم. من نمرههايم خيلي خوب بود و خانواده هم وقتي ميديد اين کارها مزاحم درس خواندنم نميشود و حتي معلمها از من تعريف هم ميکنند مشوقم بودند. من خانواده مقيدي دارم ولي دست مرا توي علاقههايم باز گذاشتند. در اين علاقهها طنزو کمدي هم وجود داشت؟ چون طنازي به گفته برخي بايد در خون آدم باشد. در اين فعاليتهاي پرورشي به طنز و کمدي هم فکر ميکرديد؟ قطعا بخش زيادي از طنازي و بداهه من خانوادگي است. چون اين طنازي در برادر و مادر من هم وجود دارد. ما حتي وقتي به يک رستوران هم ميرفتيم آنقدر ميخنديديم که خودمان نميفهميديم دقيقا به چيزي ميخنديم. اما وقتي به دانشگاه ميروي بستري فراهم ميشود که شکل ميگيري. ميفهمي براي اين رشته هستي يا نه! وقتي براي اولين بار رفتم روي صحنه اجرا کردم و برايم دست زدند. يکي از اساتيد به من گفت اين بازيگر را از کجا آمده؟ بعد از آن بود که مدام به من ميگفتند به مهسا يک متن کاملا تراژدي هم بدهي طنز اجرا ميکند. يکي از کارهاي آقاي چرمشير را بازي ميکرديم که خيلي ضد زن هم بود. من نقش يک سرخدمه خانه را داشتم. متن خيلي جدي است. اما من وقتي بازي ميکردم همه خنده شان ميگرفت. (ميخندد) اما واقعا اين ريشه بداهه و طنز از کودکي با من بود اما در دانشگاه پرورش پيدا کرد و وقتي وارد تلويزيون و برنامههاي زنده شدم بداهه گوييهايم هم بسيار تقويت شد که به طنازي هرچه بيشترم کمک کرد. چطور وارد تلويزيون شديد؟ از چه برنامه اي شروع کرديد؟ پارتي داشتم(ميخندد) پدرم رئيس سازمان صداوسيما بود(ميخندد) نه من سال 87 يک تئاترکودک عروسکي بازي کردم که هم عروسک گرداني ميکردم هم صدايش را ميگفتم. يکي از دوستاني که آن زمان کار کودک تلويزيون انجام ميدادند. شماره مرا گرفتند و گفتند ما براي کار تلويزيوني به چنين کسي احتياج داريم بعد به شبکه يک معرفي شدم و برنامه خاله شادونه را کار کرديم که طراحي دکور هم داشتم. چون گرايش من در تئاتر طراحي صحنه و لباس تئاتر بود. کم کم صداپيشگي من خيلي به چشم آمد. چون قابليت اين را دارم که سه تا عروسک را همزمان با صداهاي مختلف بدون اينکه کات بزنند گويندگي کنم تا اينکه در شهرموشهاي 2 خانم برومند جاي عروسک مجري تلويزيوني را حرف زدم و کار دوبله انجام دادم و چند کارتون و انيميشن هم دوبله کردم. حالا دوست دارم اگر کار عروسکي کردم يک عروسک باحالي باشد که خودم خيلي دوستش داشته باشم. مثلا عروسک بهادر يک پسربچه بامزه اي بود که وقتي ميديدمش فکر نميکردم صداي خودم است. فکر ميکردم واقعا خودش است. اما اگر بخواهند يک عروسک بزرگسال به من بدهند ميدانم در خانمها قطعا ميترکانم چون ميدانم بداهه گوييم را مخاطب دوست دارد. در دوبله هم سيکرت 2 و جاناتان مرغ دريايي را هم دوبله کردم. ميان همه کارهاي مختلفي که انجام داديد؟ خودتان را در کدام يکي بيشتر دوست داريد؟ استنداپ کمديهايم را خيلي دوست دارم. حس ميکنم در طنز و استنداپ آدم رهاتري هستم. خداوند به برخي يک توانايي فردي داده است که اطلاعات و دانشي که دارند را ميتوانند درست و در خدمت کارشان استفاده کنند. اطلاعات و دانش خيلي بالا منجر به اين نميشود که تو بتواني طنازي هم بکني. تو بايد در استنداپ بتواني از آرشيو اطلاعاتت به موقع و خوب استفاده کني. وگرنه اين همه نويسنده داريم که دانش زيادي دارند اما آدمهاي طنازي نيستند. يا دوست ندارند يا توانش را ندارند. اما حس ميکنم من اين استعداد را دارم و ميتوانم از اطلاعاتم در خدمت طنز استفاده کنم. شما در مسابقه خنداننده شو خندوانه هم شرکت کرديد و خيلي مورد استقبال قرار گرفتيد. آنقدر که فيلم استنداپ شما بارها در صفحات مجازي دست به دست شد اما فکر ميکنيد چرا براي مسابقه اصلي انتخاب نشديد؟ نميتوانم قضاوت کنم چون خود رامبد جوان با من صحبت نکرد که من دليل اصلي را بدانم. فکر ميکردم همه شرايط آماده است و ميتوانم در مسابقه خنداننده شرکت کنم اما خب اينطور نبود و من حذف شدم. البته اين ناديده گرفتن شدن شما در خندوانه سبب شد که شما برعکس ديده شويد. من از سال 85 که وارد دانشگاه شدم تئاتر کار کردم و به خاطر بازيهايم جايزه بگيرم. براي من اين روند يک جرقه شد. من به اصرار خانواده و دامادمان رفتم. آن موقع فکر ميکردم در شان من نيست که بروم در يک مسابقه شرکت کنم.اما من هر زمان که گاردم را شکاندم و وارد کاري شدم خوشبختانه در آن موفق شدم. اينجا هم جواب داد به من گفته بودند آقاي تبريزي نميخندد و آقاي پسياني در حد لبخند مليح است ولي خانم خيرانديش همراهي ميکند. يک دقيقه اول من شرايط را ميسنجيدم. چون تجربه اجرا و صحنه داشتم توانستم از لحظه استفاده کنم و اتفاقا وقتي بيرون آمدم ديدم. برخوردها خيلي بود. اما وقتي حذف شدم حس کردم چيز ديگري وجود دارد. اما الحمدلله من خيلي خوب ديده شدم و تجربه اي شد که بتوانم شانسم را در جاي ديگري کار کنم و به موفقيت برسم. شوخي با خانمهاي گوينده در آن آيتم کوتاه بازخوردهاي زيادي داشت. خودتان چقدر بازخورد گرفتيد؟ من کار گويندگي هم کرده ام. ماجرا اين است که وقتي استوديو ميرفتم. گويندهها قبلش خيلي عادي حرف ميزدند اما به محض اينکه پشت ميکروفون ميرفتند صدايشان متفاوت ميشد. به خودم ميگفتم خدايا اين آدم وقتي بيرون داشت چاي ميخورد صداي هورت کشيدنش ميآمد. حالا چرا اينطوري حرف ميزند. بارها آدمها به خصوص جوانترها را در اين صداسازي امتحان کردهام. مثلا بيشتر از 10 دقيقه که با آنها حرف ميزني صدايشان در ميرود. (ميخندد) يعني صداي بعد از 10 دقيقه با قبلش بسيار متفاوت است. صداي تو دماغي اش يک چيز ديگري ميشود. من دوست داشتم در آن استنداپ کمدي درباره حرفه ام حرف بزنم که با داورها فضاي مشترکي دارد. من بعد از آن راديو که ميروم اين موضوع اسباب شوخي شده است که من هم به شوخي ميگويم چرا به روي خودتان نميآوريد شايد من اصلا با شما بوده باشم( ميخندد) واقعا منظورم شخص خاصي نبود. من هيچ وقت با غرض ورزي رفتار نميکنم. شوخي شما با گروه کاکوبند هم خيلي مورد استقبال قرار گرفت. بله حتي کامنتهاي جالبي هم برايش آمد. از طرفداران پروپاقرصش نوشته بودند که اين موسيقي براي جنوب غربي آفريقا است که ساز کوبه اي ميزنند. يک نفر ديگر نوشت که مشهد يک سري نوا و آهنگ دارد که اين براي آنجاست. اين خودش استنداپ است. توجه داشته باشيد که از آفريقا تا مشهد يک مسير طولاني است. يعني با اتوبوس نميتواني بروي (ميخندد) چون يک قاره ديگر است. هواپيمايش هم حداقل يک ساعت و نيم وسطش استراحت ميکند که بنزين بزند. خيلي تناقض ميان اين کامنتها وجود داشت که هدف من هم همين بود. يک توپي را وسط مياندازي که بقيه با آن بازي ميکنند و در حين اين بازي يک سري آگاهي هم کسب ميکنند. در نوشتن متن استنداپ و شوخي بيشتر به چه چيزهايي فکر ميکني؟ دوست دارم چيزهايي بگويم و با چيزهاي شوخي کنم که آدمها را به فکر بيندازد و يک تلنگر به آنها بزند. مثلا من با موبايل فروشها هم شوخي کردم. مثلا شما پايت را توي موبايل فروشي ميگذاري ميگويد بايد فلش شوي. خب بپرس اصلا مشکل گوشي من چيست بعد اين حرف را بزن. مثلا رانندگان اين اپليکيشنهاي مسافربري تا وارد ماشين ميشوي نرم افزار مسيرياب شان خراب است و مسير را نميدانند. دوست دارم روي وقايع اجتماعي تمرکز کنم و خيلي عاميانه آن را بنويسم و به مردم بگويم. نويسنده هم داري؟ يعني کسي که براي شما متنهاي طنز بنويسد و شما از روي آن اجرا کنيد؟ من دقيقا با 5 تا 6 نويسنده که بچههاي خوش قلميهم هستند معاشرت کردم اما متاسفانه هيچ کدامشان نتوانستند جوري که به کلام و دهان من بخورد طنز بنويسند. شيوه طنز من متفاوت بود. مثلا من خرده گويي ندارم و شايد چيزهايي بگويم که شما بار اول اصلا نشنوي بعد مجبور ميشويد دوباره آن را گوش کنيد و تازه از دفعه دوم خوشتان ميآيد و دوست داريد براي سوم هم گوش کنيد. شما اولين زن کمدين هستيد؟ پيش از شما بازيگر بودند که کارهاي کمدي هم کرده بودند يا دربرنامههاي تلويزيوني اجرا داشتند. اما بازهم در مرحله اول بازيگر بودند. اين اولين بودن چه بازخوردهاي مثبت و منفي براي شما داشته است؟ خدا رو شکر تا الان ميزان واکنشهاي مثبتي که گرفته ام خيلي بيشتر از واکنشهاي منفي بوده است. يعني اصلا قابل قياس نبوده است. مخاطباني که دوست ندارند هميشگي نيستند. مثلا موضوع خاصي را دوست ندارند نه اينکه کلا نظرشان بد باشد. اينطور نبوده که به خاطر خانم بودنم با من مخالفتي داشته باشند. الحمدلله من از طرف آقايون و خانمها مشوقهاي زيادي دارم. من هيچوقت نخواستم از نشانههاي زنانه و يا حتي پوشش و گريم خاص براي استنداپ استفاده کنم که حالا چون زن هستم. چون دوست داشتم مخاطب خودم را ببيند. ميخواستم بگويم تو طنازي مرا در کلامم را ببين. شايد يکي از دلايلي که معمولا با من موافق بودند اين است که نخواستم رفتارهاي ضد مرد يا فمنيستي داشته باشم. اگر با آقايون شوخي کردم با خانمها هم شوخي کردم. اگربا مجريهاي کودک خانم شوخي ميکنم. با مجريهاي کودک آقا هم شوخي ميکنم. دوست نداشتم گروه مخاطبم به من بگويد که اين چون خانم است ميخواهد آقايون را نشانه بگيرد. عده اي ميگويند خانمها در استنداپ کمدي و طنز دستشان بسته است و نميتوانند با شوخيهاي يک آقا رقابت کنند. شما چنين نظري را تاييد ميکنيد؟ من احساس ميکنم تکنيک براي پيدا کردن راه در رو زياد است که خب خودم واقعا اين کار را ميکنم و در اين موضوع اولين زني هستم که چه در تلويزيون و چه در فضاي مجازي و استيج کار استنداپ کمدي انجام ميدهم. اما در هر صورت ادا کردن يک سري جملات و واژهها براي آقا در رسانه راحت تر است. چون ما نميتوانيم برخي نکات را صريح به مخاطب بگوييم و در اين مورد واقعا به کساني که ميگويند اين محدوديت وجود دارد حق ميدهم و ميفهمم که واقعا سخت است. چون من زمان متن نويسي براي يک کلمه 10 تا معادل پيدا ميکنم و ميگويم شايد خوب نباشد يک خانم اين کلمه را در تلويزيون بگويد. ميدانم در فرهنگ ما اينطور است که اگر ميبينند يک خانم حتي بانمک هم است و خوب اجرا ميکند. مردم دوست دارند آن خانم رعايت کند و بانمک باشد و ارزش زنانگي خودش را حفظ کند. الگويي هم براي خودتان داريد؟ نميدانم ميشود گفت يا نه؟ ولي خب يکي از مجريان خانم آمريکايي طنز خوب و برنامه خوبي دارد که از آن الگو ميگيرم. بعد از سالها فعاليت در حوزه استنداپ کمدي با چه چيزي دوست داشتيد شوخي کنيد و نتوانستيد انجام بدهيد؟ يک باورهاي عاميانه اي در مردم وجود دارد که دوست دارم با آنها شوخي کنم اما به نظرم خيلي راه رفتن روي لبه تيغ است. خودت به چه کسي بيشتر از بقيه ميخندي؟ يعني چه کسي تو را خيلي ميخنداند؟ من خيلي راحت ميخندم. اما سبک اجرا و طنز مهران مديري را بسيار دوست دارم و خيلي ميخندم. بي تفاوتي اش نسبت به جملههايي که ميگويد را دوست دارم. مطالعات طنز هم داريد؟ بله کتابهاي آقاي شهرام شکيبا و رضا رفيع را ميخوانم. شب شعرهاي طنز را نميرسم بروم اما فيلمهاي منتشر شده در اين حوزهها را دنبال ميکنم. البته اينطوري نيستم که خودم را اشباع کنم. گاهي دوست دارم چيزي نخوانم و نبينم و نشنوم و فقط ببينم خود درونم درباره يک موضوع چه ميگويد؟ 5 سال پيش وقتي مشغول کار بودي براي خودت تعيين کرده بودي که قرار است 5 سال بعد کجا باشي؟ يا اينکه آدم برنامه ريزي نيستي؟ بله قطعا. من براي اين کار خيلي سختي کشيده ام. من چون هيچ ارتباط مستقيمي با عوامل اين کار نداشتم؛ از طريق کارم خيلي تلاش کردم که کسي استعداد مرا ببيند. کلي تئاتر بازي کردم. کلي گويندگي کردم. کلي دفتر سينمايي رفتم و ديده نشدم. پشت صحنه کارهايي انجام دادم که دوست نداشتم اما حس ميکردم بايد در اين حرفه رابطههايم را حفظ کنم. حتي کلي حرف شنيدم. هميشه فکر ميکردم بايد کارگرداني باشد که مرا ببيند و انتخاب کند. اما خدا خواست و من روي زانوي خودم بلند شدم. شايد باورتان نشود تمام کساني که روزي مرا نديده گرفتند و کمکم نکردند اين روزها سمت من ميآيند. حالا که اينطور است دوست داريد 5 سال ديگر کجا باشيد؟ من بازيگري را خيلي دوست دارم. اما براي استنداپ کمدي برنامه ريزي زيادي دارم. ميخواهم کنسرتهاي خنده مان را در سطح وسيع تر و جدي تر برگزار کنيم و فکرهاي نمايشي مشترک با اهالي موسيقي داريم و با آنها صحبت کرديم. دوست دارم اين عنوان اولين استنداپ کمدين خانم را هميشه حفظ کنم. اميدوارم در سالهاي پيش رو اولين را تثبيت کنم و بهترين شوم. فکر و ايده براي ساخت برنامه هم بسيار دارم و قطعا در سالهاي آينده يک برنامه خيلي خوب براي مردم ميسازم. اگر هم مجري برنامه خودم نباشم مجري بسيار خوب و بهتر از من باشد. چهره شما براي مردم چقدر مشهور شده است؟ اين شهرت لذت بخش هست؟ تا حدي شده و خب شيرين است. يکبار سوار تاکسي بودم راننده گفت: شما همان خانميهستيد که استنداپ کمدي داريد؟ گفتم: بله. گفت: همان که مجري تلويزيونم هست؟ گفتم: بله.گفت: همان که در صفحه اينستاگرامش هم از استنداپهايش ميگذارد؟ گفتم: بله.گفت: خانم من فالووئر شما هستم. يا اينکه يکبار با دوستم رستوران رفتيم يکي از دخترهاي ميزهاي کناري نشانم داد و گفت اين خانم همان است که مدام ميگويد:«الکي ميگه!» (ميخندد) زياد پيش آمده که تيکه کلامهاي خودم را به خودم بگويند. راستش لذت بخش است و خستگي آدم از تنش ميرود. چه آرزوي براي زندگي و کاري که انجام ميدهي داري؟ همه دلشان ميخواهد به رويايشان برسند. روياي من اين است که روزي از درون تخليه شده باشم و انرژي ام را تخليه کنم تا به آرامش برسم. ما براي اين کار خيلي سختي و بي پولي کشيديم و خدا رو شکر الان روزهاي خوبي را سپري ميکنيم. دوست دارم آدم بزرگ و موفقي شوم تا پدر و مادرم به من افتخار کنند چون ديدهام که پا به پاي من بودهاند و حتي اگر دير به خانه آمدم بيدار مانده بودند. فيلم و کتابي هست که اين روزها از ديدن و خواندش لذت برده باشيد و بخواهيد آن را معرفي کنيد؟ چندوقت اخير براي فوق ليسانس کتابهاي روانشناسي باليني بسياري خواندم که به نظرم خيلي خوب بودند و حتي در استنداپهايم هم کمک زيادي گرفتم. طوري که يکبار با دکتر حلت نشستيم و متنهايي در اين باره براي استنداپ نوشتيم. مثل تيکهاي بدني و يا تناقضات شخصيتي مثل دو قطبي بودن که براي استنداپ استفاده خوبي دارد. در کل من چون تئاتر خواندم در عمرم بسيار نمايشنامه خوانده ام. در ميان فيلمهاي اخير هم فيلم خفگي آقاي جيراني را دوست داشتم. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar