شعر نوستالژیک برای مامان و باباهای دهه شصتی
آخرين خبر/ يکي بود يکي نبود زير گنبد کبود توي اين شهرقشنگ يه روزي هيچي نبود ديوارامون گلي بود تلفن هندلي بود کارامون هردلي بود گازمون کپسولي بود برقمون چراغ سيمي لامپ هامونم قديمي قفل درها خفتي بود يخچالامون نفتي بود هرچي بود خوش بود دلا بيخيال مشکلا زيلوهامون شد قالي همه چي ديجيتالي کابل، فيبر نوري شد همه چي بلوري شد حالا چشما وا شده اشکنه پيتزا شده حالا با اون ور آب جوونا با آب و تاب شب و روز چت ميکنند يعني صحبت ميکنند آب نباتا قند شده پيکانا سمند شده کوره ده ها راه دارن چوپونا همراه دارن توي اين بگو بخند عصر همراه و سمند دل خوش سيري چند!!؟ توکجايي سهراب؟آ آب را گل کردند، وچه با دل کردند، زخمها بردل عاشق کردند، خون به چشمان شقايق کردند، درهمين نزديکي،عشق را دار زدند، همه جاسايه ديوار زدند، گفته بودي قايقي خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب، دورخواهم شدازين شهرغريب! قايقت جا دارد؟ همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar