دلیل تجرد طولانی دختران چیست؟
خراسان/ فيلم «شماره17، سهيلا» که بهتازگي وارد شبکه نمايش خانگي شده، قصه دخترمجردي است که در آستانه چهل سالگي قرار دارد و پزشک به او هشدار داده اگر زودتر ازدواج نکند، شانس بچهدار شدنش به صفر ميرسد. يک سوژه و مضمونِ مهم که باتوجه به آمار و ارقامِ مربوط به تعداد دختران مجرد در کشورمان، حرف زدن از آن، کاملا بهجا و ضروري است. ما چيز زيادي از سهيلا نميدانيم؛ فقط ميبينيم که تنها زندگي ميکند، بارها شغل عوض کرده و هم اکنون بيکار است، در گذشته خواستگاراني داشته که بهشان جواب رد داده و اين که چاق و بياعتمادبهنفس است! هرچند فشارتنهايي و انواع نيازها از مهمترين دغدغههاي زنان مجرد است اما در اين فيلم، محرک سهيلا آلارمي است که پزشکش درباره از دست رفتنِ باروري به او داده؛ پس دست به کار ميشود: به خودش ميرسد، با مردهاي قبليِ زندگياش به بهانهاي تجديد ديدار ميکند، به يک موسسه همسريابي سر ميزند و حتي به پسري بسيار جوانتر از خودش، فرصتِ حرف زدن و ابرازعلاقه ميدهد تا بلکه مرد مناسبش را پيدا کند. در جامعهاي که زن معمولا در نسبت با يک مرد تعريف ميشود، شايد سهيلا حق دارد اين قدر نگران باشد و براي پيدا کردن شوهري که ميتواند همسر و پدر فرزند بالقوهاش باشد، خودش را به آب و آتش بزند. او در اين راه به چالش کشيده ميشود، تحقير ميشود و در نهايت، سرخورده و تنها ميماند. فيلمي که در پايان، مخاطبش را با سوالات زيادي روبهرو ميکند؛ از جمله اين که «پديده تجرد طولاني دختران چيست؟»، «به چه دلايلي پيش ميآيد؟» و «چگونه ميتوان مديريتش کرد؟» امروز ميخواهيم به اين سوالات پاسخ دهيم. يک اتفاق ويژه در سينماي ايران سيدمصطفي صابري: سينماي ما آينه جامعه نيست؛ سينماگران درباره اتفاقات و مسائل روز جامعه کرخت و بي تفاوت هستند و ترجيح مي دهند با فرمولهاي ساده، فيلم آپارتماني خوراک جشنوارهها بسازند يا چند بازيگر تلويزيوني بگذارند جلوي دوربين و يک کمدي بسازند. فيلمها با مردم جامعه حرف نميزنند، به جامعه هشدار نميدهند؛ در کل سينماي ما جلوتر از جامعه نيست. البته نمي شود از سينما انتظار داشت که براي آسيبهاي اجتماعي راهحل ارائه کند اما اگر جامعه بخواهد دنبال راهحلي باشد، بايد اول مسئله اجتماعي را بشناسد و سينما، ابزار مهمي براي بيان و تحليل معضلات اجتماعي است. معضل اجتماعي، مسئلهاي است که فراگير باشد، تغيير در کيفيت و کميت آن به زندگي مردم مرتبط باشد و ضرورتي در طرح آن باشد؛ يعني در کنار اهميت خود موضوع، ضربالاجل زماني هم داشته باشد و امسال مطرح شدنش با سال ديگر فرق کند. بحث دختراني که تجرد طولاني دارند به ويژه در مقطع فعلي و از همه مهم تر به اين دليل که کمتر به آن پرداخته شده، ظرفيتهاي زيادي براي يک فيلم فکر شده دارد. «شماره17، سهيلا» که در زمان اکران چندان مورد توجه قرار نگرفت، اين روزها وارد شبکه نمايش خانگي شده. فيلمي از يک کارگردان جوان و فيلم اولي که به راحتي مي شود با کلي غرغر منتقدانه و روشنفکرانه، زيرآبش را زد. مثلاً از اين گفت که شخصيت اصلي شناسنامه هويتي ندارد و چندان با او و علت تجردش آشنا نيستيم. ميشود به داستان اين نقد را وارد کرد که سکانسهاي اضافه دارد، اما مهم اين است در سينماي عافيتطلب ما، فيلمي ساخته شده که يک مسئله اجتماعي را به شکل دغدغهمند مطرح ميکند. پس از فيلم حمايت کنيم تا زمينه توليد چنين آثاري فراهم شود. تجرد طولاني يا قطعي يعني... دبير کارگروه خانواده سالم معاونت زنان و خانواده رياست جمهوري، «عاليه شکربيگي» در گفتوگو با ايلنا ميگويد: «پديده تجردطولاني يا قطعي يعني انسان، شرايط مناسب سني براي ازدواج را از دست ميدهد. البته شايد امکان ازدواج داشته باشد، اما ديگر امکان باروري وجود ندارد. سن تجرد قطعي براي دختران بين ۴۰ تا ۵۰ سالگي يا در واقع سني است که قدرت باروري از دست ميرود. اين پديده، در همهشکل خانوادهاي ديده ميشود: سنتي، مدرن، مرفه، کمدرآمد، شهري و روستايي. پس بهطورقطع نميتوان گفت در چه خانوادهاي بيشتر و در چه خانوادهاي کمتر است.» نگاهي به آمارها در سالهاي اخير روند افزايشي تجرد قطعي در زنان ايراني بيشتر از مردان بوده؛ به طوري که طي سالهاي ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵ اين شاخص براي مردان حدود دو برابر شده اما براي زنان بيش از سه برابر بوده است. هم اکنون تجرد قطعي در ميان زنان ايراني 1.6 برابر مردان است. اين روزها و براساس محاسبات انجام شده، حدود 300 تا 350هزار نفر دختر ايراني بعد از 40 سالگي مجرد باقي ماندهاند. تنها، با دل، بر جا ماندم ... دکتر «مينا دادگستر» دکتراي مشاوره خانواده در گفتوگو با زندگيسلام، با يک مقدمه مهم، به سراغ تحليل رايجترين دلايل شکل گرفتن تجرد طولاني و قطعي دختران ميرود. او معتقد است: «به نظر من، واژه «تجرد قطعي» غلط است. ما تجرد طولاني داريم ولي هيچ کس نميتواند بگويد فلان دختر يا فلان پسر چون تا 40 سالگي ازدواج نکرده، قطعا تا هميشه تنها و مجرد ميماند. حتي اگر ملاک را بر ناباروريِ افراد بگذاريم، اين روزها با پيشرفت علم و فناوري و بالا رفتن سطح بهداشت و خدماتِ پزشکي، افراد تا سنينِ بالا امکان بچهدار شدن دارند. طبق تحقيقي که چندي پيش در انگلستان روي زنان باردار 46 تا 50 سال انجام شد، تنها 1/1 درصد از نوزادان اين مادران، با مشکل مواجه بودند. پس مهم است بدانيم اگر تا حواليِ 40 سالگي هنوز و همچنان تنهاييم، صرفا تجردمان طولاني شده و نبايد با اين خيال که تا ابد مجرد ميمانيم، دچار ترس و نگراني غيرقابل کنترل شويم و دست به کارهاي نسنجيده بزنيم.» تاوانهاي دوره گذار از سنت به مدرنيته دکتر دادگستر معتقد است: «مهم است به پديده تجردطولاني زنان، نگاهي جدي و ريشهاي داشته باشيم. بايد بدانيم که کشور ما و جامعهمان، اينسالها درحال گذار از سنت به مدرنيته است. به اين معني که جامعه، به واسطه کمتوجهيِ خودمان به ارزشهاي فرهنگي، ناکارآمديِ سنتها و هجوم سبکزندگيِ مدرن از طريق رسانههاي غربي، دچار سردرگمي و بلاتکليفي است و بسياري از آسيبهاي اجتماعي از جمله بالا رفتن سن ازدواج و تجرد طولاني، از تبعات اين سردرگمي است. مثلا دخترانِ ما از يکسو با ارزشهاي امروزي مثل تحصيلات بالا، اشتغال، استقلال و خوداتکايي، تا سالهاي طولاني گرفتار درس و پيدا کردن کار و تثبيت موقعيت اجتماعيشان هستند و بهخاطر رشد شخصيتي و اجتماعي، تعداد زيادي از مردها را در شان و حدِ خودشان نميبينند و خواستگاران شان را رد ميکنند و تنها ميمانند و از سوي ديگر، خانواده و جامعه از آنان انتظارِ ازدواج و بچهدار شدن دارند و مدام يادآور مي شوند اگر ازدواج نکني، جوانيات هدر رفته و زندگيات نيمهتمام مانده است. نهتنها اين، بلکه آسيبهايي مثل بالا رفتن آمار خيانتهاي خانوادگي، آسيب ديدن ساختار خانواده و خيلي چيزهاي ديگر، از جمله تبعات شوکِ دوره گذار است که متاسفانه ما دهه شصتيها داريم تاوانش را ميدهيم و چارهاي هم نيست جز صبر.» همه مردها بيوفا و فرصتطلب هستند... مينا دادگستر، باور و نگرشهاي غلطِ برخي دختران را، يکي ديگر از عوامل مهم تجردطولاني ميداند و ميگويد: «با توجه به پررنگ شدنِ اختلافات خانوادگي و ازدواجهاي ناموفق و بالارفتن آمار طلاق در جامعه يا حتي بهواسطه تجربههاي تلخ شخصي، بسياري از دختران ترسيدهاند و مثلا وقتي به منِ مشاور مراجعه ميکنند، مدام ميپرسند: ديگر به کدام مرد ميشود اعتماد کرد؟ مردها مرا به خاطرِ موقعيت و پولم ميخواهند! مردها ميخواهند از من سوءاستفاده کنند! از کجا معلوم که اين مرد، به من وفادار و متعهد بماند؟ که خب من اين جور وقتها پاسخ ميدهم: مهم است که واقعبين و حواسجمع باشيم اما بدبين نشويم.» وسواس و کمالطلبي وسواس در انتخاب هم يکي ديگر از دلايل تجربه تجردطولاني است؛ به اعتقاد دادگستر، «وسواس انتخاب در دهه شصتيها بيشتر است؛ آنها نسل آرمان گرايي هستند و به دليل همان آرمانها و ايدهها، کمال طلباند. بههمين خاطر درباره انتخاب فردي که ميخواهند با او زندگي کنند، سخت گيري زيادي دارنــد و عمدتا معتقدند شخص مقابل بايد همه شرايط ايدهآل را داشته باشد و اگر يک کدام از اين شرايط را نداشت، ممکن است کلا از ازدواج صرفنظر کنند!» چطور اگر به هر دليل تنها مانديم، تجردطولاني را مديريت کنيم؟ اگرچه مجردم، ولي ارزشمند و خوشحالم! دکتر دادگستر که نهتنها فيلم «شماره 17، سهيلا» را ديده، بلکه طي چندين جلسه اين فيلم را از منظر روان شناسي تحليل کرده، معتقد است: «درست است که تجرد طولاني، هم براي فرد و هم براي جامعه، يک آسيب بهحساب ميآيد و هم خودِ فرد و خانوادهاش و هم جامعه، بايد سعي کنند اين معضل را با کمک به تشکيل خانواده حل کنند، اما مهم است اگر به هر دليل، دوران تجردمان طولاني شد، اعتماد بهنفسمان را از دست ندهيم. مهمترين مشکل سهيلا، عزتنفس پايينش بود! اين دختر از کمبود اعتمادبهنفس رنج ميبُرد و راجع به ارزشهاي خودش بيتوجه بود. اولين گام براي مديريت تجرد طولاني، رسيدن به خودآگاهي درباره تواناييها و داشتههاي مان است. اين درست که همسري در کار نيست اما تحصيلات بالا و مدرکتحصيليِ خوب، موفقيتِ شغلي و موقعيتِ خوب اجتماعي، سلامت جسمي و زيبايي ظاهري، استقلال مالي و پسانداز، خانواده و دوستان خوب و روابطِ مثبت و... امتيازاتي است که مجردها، از هر کدامش بهرهمند هستند بايد قدرش را بدانند و با يادآوريِ اين نکات مثبت به خود، روحيهشان را حفظ کنند.» نه به خودانتقاديِ افراطي! گاهي تنهايي و تجرد طولانيِ خانمها، بهانهاي ميشود براي دوستان و دور و بريها تا مدام فرد را بهخاطر شخصيت و رفتار و مسير زندگياش تخريب کنند و انگشتِ اتهامِ تنها ماندن را به سوي او بگيرند؛ درست مثل دوستان سهيلا. اين حرفها به مرور زمان به نوعي وسواس و خودانتقادي افراطي و دروني تبديل ميشود و فرد، تماممدت از خودش ميپرسد: يعني من چه عيب و ايرادي دارم که هيچ کس مرا نخواست؟ اينجاست که من توصيه ميکنم فرد به يک روان شناس مراجعه کند تا آناليز شود و يک بار براي هميشه، بفهمد آيا تقصيرکار است يا خير. اگر تقصيري متوجهاش نبود، روابطش را با اين گونه آدمها محدود و قطع کند. تمرکز بر منِ فردي و منِ اجتماعي همه ما آدمها، خودمان را در سه بسترِ منِ فردي، منِ خانوادگي و منِ اجتماعي، ميسنجيــم و دوست داريم هر سهتاي اين منها موفق و خوشحال باشند. افراد مجرد که موفق به تشکيل خانواده نميشوند و خانوادهاي از خودشان ندارند، بهلحاظ تجربه نقشهاي خانوادگي مثل همسر يا مادر بودن، دچار خلأ و کمبود هستند، اما مهم است حالا که جاي اين يک مورد در زندگيشان خالياست، روي منِ فردي و منِ اجتماعي تمرکز و سرمايهگذاري کنند. پرداختن به دوستداشتنيها و علايق و لذتهاي فردي مثل مطالعه کتاب، تماشاي فيلم، شنيدن موزيک و پادکست، رسيدگي به ظاهر و... و تلاش براي ارتقاي موقعيت اجتماعي، از جمله کارهايي است که ميتواند آسيبِ خلاء منِ خانوادگي را کمتر کند. روابطِ حمايتگر را عمق ببخشيم همه ما دوست داريم مورد محبت و توجه و حمايت قرار بگيريم. کسي يا کساني باشند که وقتِ گرفتاري، هنگام بيماري، لحظات اضطراري، بتوانيم روي کمکشان حساب کنيم. براي خيليها، همسر اين نقش را ايفا ميکند اما اگر هم اکنون مجرديم، مهم است ارتباطات خانوادگي و دوستانهمان با افرادِ «قابلاعتماد» و «حمايتگر» را عمق ببخشيم، حتيالامکان در خانه پدري و در کنار خانواده زندگي کنيم و دورهميهاي فاميلي و دوستانه را دريابيم تا کمتر احساس تنهايي کنيم و دلمان به محبتِ کساني که صادقانه کنارمان هستند، گرم باشد. از ورزش و رسيدگي به ظاهر غافل نشويم حتما شما هم شنيدهايد که ميگويند: سن يک عدد است. من هم ميخواهم همين را بگويم، البته با يک تعريف متفاوت. همه ما آدمها يک سنِ تقويمي داريم، يک سنِ زيستي و يک سنِ عقلي. اين سنين ميتوانند با هم متفاوت باشند. مثلا مامانهاي نسل قديم، در حالي که سن تقويميشان 30 سال بود، ظاهر و سنِ زيستيشان بيشتر و 40 ساله مينمود. شايد چون مراقب پوست و مو و اندام و دستهاي شان نبودند. منتها اين روزها و با خدماتِ سلامتي و بهداشتي که در دسترس است، مهم است با ورزش، تغذيه مناسب و رسيدگي به پوست و مو، بهرغم بالا رفتن سن تقويمي، سنِ زيستيمان را پايين نگه داريم. با نيازهاي جنسي و عاطفي چهکنيم؟ نياز جنسي و عاطفي هم درست مثل نياز به آب و غذا، يک نياز مهم و ضروري است که بايد برآورده شود. يک فرد مجرد، مثل کسي است که گرسنه است. درست که ميتوان فردِ گرسنه را تا مدتي طولاني با آب و شربت سرگرم کرد ولي اينها او را سير نميکند. تمامِ اين راهکارهايي که گفته شد، درست مثل آب و شربت هستند که به فرد مجرد کمک ميکند موضوع «تنهايي و تجرد» را از سطح هوشيارِ ذهنش بيرون بيندازد و بهش فکر نکند اما اين دغدغه، به بخش ناهوشيار پرت شده و خواهناخواه آسيب ميزند و تاثير نامطلوبش را روي روان، خلقوخو و سبکزندگي شخص ميگذارد. بسياري از دلگرفتگيها، غمهاي مبهم، احساس بيپناهي و... که مجردها در لحظاتي از روز تجربه ميکنند، تاثير ناگزيرِ همين ناهوشيار و نيازهاي پاسخنگرفته است. بياييد روراست باشيم: براي اين بخش کارِ خاصي نميشود کرد جز اميد به رفع مشکل ازدواج تمام جوانان. موسسه همسريابي؛ فرصتي براي خوشبختي يا خودتخريبي؟ «شماره17، سهيلا» حکايت تلخ دختراني است که از قافله ازدواج و تشکيل خانواده در سن مناسب جا ماندهاند و حالا در هزارتوي بنگاههاي همسريابي و سايتهاي ازدواج مجازي دنبال نيمه گمشده خود ميگردند. فيلم با تصوير سهيلا در يک کلينيک پوست و زيبايي شروع ميشود و کمي بعد ميفهميم دليل اين تلاش براي زيبايي، ثبتنامش در يک «موسسه همسريابي» است. فيلم بدون موضعگيريِ خاصي، سري به يکي از جلساتِ اين موسسه ميزند و داوطلبانِ پيداکردن همسر را جلوي دوربين مينشاند و قصههاي کوتاهشان را روايت ميکند. رقتباري و اهداف کاسبکارانه موسسات همسريابي چيزي نيست که از ديد بيننده پنهان بماند. مدير موسسه، مرد ميانسال اتوکشيدهاي است شبيه به سخنرانان انگيزشي که معلوم نيست به چه اعتباري، دکتر صدايش ميکنند؛ و مثل همان قشر آنقدر به جيب خودش فکر ميکند که براي ترديد سهيلا هيچ ارزشي قائل نيست و او را که پشيمان شده، از ميانه راه به جلسه برميگرداند. شيوه آشنايي شرکتکنندهها با يکديگر هم، بهشدت سطحي و مضحک است؛ آدمها روي صندلي سفيد رو به جمعيت مينشينند و در دو سه جمله، همه شخصيت و خواستههايشان را خلاصه ميکنند به اميد اينکه از آن بين، کسي انتخابشان کند؛ درست مثل موقعيت مانکنها توي ويترين مغازه. هر داوطلب شمارهاي دارد تا اگر موردپسند قرار گرفت، ديگران خيلي بهزحمت نيفتند و شمارهاش را روي برگه توي دستشان بنويسند. درنهايت هم دکتر و دستيارانش، مينشينند شمارههاي بهنظر خودشان مناسب را دوبهدو با هم جفت ميکنند. ايدهاي که شخصيت و عزتنفس متقاضيان را نشانه ميگيرد. نويسنده: آذر صدارت/ خبرنگار