ماجرای زنستیزی تتلو از نظر جامعهشناسان
انصاف نيوز/ دو جامعهشناس در واکنش به حذف صفحه اينستاگرامي تتلو ميگويند، اين اتفاق نشان داد زنستيزي واکنش تند مردم را در پي دارد و امروز جامعه به خشونت عليه زنان حساس شده است. پس از آنکه اميرحسين مقصودلو مشهور به امير تتلو در صفحه اينستاگرام خود اقدام به تبليغ خشونت عليه زنان کرد، موجي براي ريپورت اين صفحه به راه افتاد که به حذف پيج اين خواننده منجر شد. سيدجواد ميري و مجيد يونسيان در گفتوگو با انصاف نيوز به تحليل اين موضوع پرداختند. ميري با تاکيد بر ايجاد خودآگاهي فمنيستي در ايران معتقد است زنانگي به مثابه يک سلاح سياسي، اجتماعي و ديني شده است و زنستيزي از هرتريبوني واکنش مردم را در پي دارد. يونسيان نيز گفت اين واکنش مردم يک خودکنترلي اجتماعي بود و بخاطر حساس شدن مردم به خشونت عليه زنان ايجاد شده است. سيدجواد ميري: جامعه ايراني به خودآگاهي فمنيستي رسيده است سيدجواد ميري با تاکيد بر اهميت واکنش جامعه نسبت به زنستيزي ميگويد: «موضوع امير تتلو فينفسه نميتواند موضوع مهمي تلقي شود، اما اينکه زنستيزي و تحقير زنان و سرکوب امر فمنيستي از هر تريبون که باشد يک واکنش از سوي جامعه دارد مهم است؛ ما روي يک نمونه نميتوانيم بگوييم که جامعهي ايراني در حوزهي فضاي مجازي به يک بلوغي رسيده است، اما ميتوانيم بگوييم که به نظر ميرسد چه در فضاي مجازي، چه در فضاي واقعي و چه در حوزههاي سياست و ديانت و بطور کلي در فضاي جامعهي ايراني امروز، خودآگاهي فمنيستي به مثابه يک مطالبه مطرح است. سياستگذاران و سياستمداران و کساني که در حوزهي عمومي هستند يا اين امر را سرکوب ميکنند که به صورت شديدتري به خودشان بازميگردد، يا دنبال راهکارهايي ميگردند که اين امر فمنيستي را به رسميت بشناسند.» ميري در توضيح اهميت امر زنانه در ايران معاصر ميگويد: «اين پستها سويهي زنستيزانه داشت. واقعيتي که وجود دارد اين است که در جامعهي ايران در اين چهار دهه يا حتي ميشود گفت از اواخر دورهي ناصري آرام آرام مسالهي زنانگي و حضور زن در ساحت اجتماعي، جايگاه ويژهاي در ذهن و خاطرهي جمعي ايرانيان پيدا ميکند. زماني که مدارس جديد ساخته ميشود و دختران به مدرسه ميروند بسياري از علما و نيروهاي سنتي آن زمان با اين مدارس ضديت پيدا کرده و تلاش ميکنند زنان را از تحصيل بازدارند. در بسياري از روستاها تا همين چند سال پيش هم خانوادهها اجازه نميدادند دخترانشان به مدرسه بروند. در شهرهاي بزرگ هم فقط تحصيلات ابتدايي را براي دخترانشان مناسب ميدانستند. وقتي گفتمان انقلاب از دههي چهل با مشارکت گروههاي ديني و چپ و مجاهدين و ديگر گروهها شکل ميگيرد تا سالهاي نزديک به ۵۷ که تظاهراتها شکل ميگيرد زنان حضور بسيار گستردهاي داشتهاند. به گونهاي که زناني که اسلام برايشان يک هويت سياسي بود با چادر و روسري حضور داشتند و آيتالله خميني تاکيد ميکرد که زنان بايد حضور داشته باشند. بعد از انقلاب در سالهاي جنگ ما شاهد حضور جدي زنان بوديم.» ميري در مورد تأثيرات حضور جدي زنان در جامعه و واکنشها به آن توضيح ميدهد: «حضور زنان در عرصههاي مختلف علمي، فرهنگي، اجتماعي و ديني فضايي را ايجاد کرده که ما ميتوانيم از نوعي فمنيسم در چشمانداز ايراني صحبت کنيم. زنانگي به مثابه يک سلاح مبارزهي اجتماعي و گاهي سياسي يا حتي ديني محسوب ميشود. درواقع نوعي خودآگاهي فمنيسيتي در فضاي اجتماعي ايران شکل گرفته است و امر زنانه و زنانگي به يک مؤلفهي بسيار مهم در مناسبات اجتماعي تبديل شده است. در اين چهاردهه ابتدا زنان را وارد عرصهي اجتماعي کردند اما در اواخر دههي شصت چرخش کردند و از گفتمان انقلابي فاصله گرفتند و خواستند گفتمان محافظهکارانه را بهنام انقلاب به جامعه تحميل کنند، اين باعث شد با واکنشي منفي از جامعه و به خصوص جامعهي زنان مواجه شوند، زنان احساس کردند که براي پيشبرد اهداف انقلاب بايد ميآمدند و در صفوف انقلابيون قرار ميگرفتند، حالا که انقلاب و جنگ تمام شده است زنان بايد دوباره به خانه بازگردند؛ درحاليکه خودآگاهي فمنيستي سطح مطالبات زنان را افزايش داده است و آنها حق خود را در حد بالا ميخواهند. بايد ديد چقدر موفق ميشوند و چقدر حاکميت عقب مينشيند و يک اجماع ملي در مورد زنان در حوزهي کار و ديانت و سياست و حقوق اجتماعي ايجاد ميشود.» نيروهاي اجتماعي که زنان را با اعمال تخريبگرايانه مثل اسيدپاشي منکوب کنند، به صورت جدي از طرف افکار عمومي طرد ميشوند؛ اما نيروهايي که تلاش ميکنند به صورت مدني اين مطالبات را رهبري کنند در آيندهي نزديک دست بالا را در جامعهي ايران ميگيرند. من به شما نويد ميدهم که به نظرم درآيندهي نزديک در جامعهي ايران، يکي از نيروهاي پيشرو و مترقي در پيشبرد اهداف اجتماعي، زنان و مطالباتي هستند که به نوعي با امر زنانه ارتباط دارند. او در ادامه ميافزايد: «سياسيون اين رفتارها و عکس العملها را ميبينند و رصد ميکنند اما به جاي اينکه به امر اجتماعي گردن نهند و آن را بپذيرند، به خاطر ملاحظات فقهي با آن مخالفت ميکنند. از قضا اين ملاحظات برآمده از نوعي نگاه سنتي به فقه است و با آن نگاه از فقه که گفتمان انقلاب را شکل داد و در آثار و نوشتههاي آيت الله خميني و مبلغين فقه پويا آمده است، مخالف دارد. اگر بپذيريم که فقه ميتواند جامعه را مديريت کند، فقه پويا ميتوانسته اينکار را انجام دهد که يکي از پارامترهاي مهم آن توجه به مقتضيات زمان و مکان بوده است نه فقه سنتي که فقه عزلت بوده است. روح فقه سنتي در دستگاههاي حکومتي و اجرايي کشور سيطره پيدا کرده است. اين موضوع به نظر من خطري براي بقاي سيستم و تداوم نظام است. نظام اگر ميخواهد پيش برود و بالنده باشد و بتواند خود را توسعه ده بايد تغيير و تحولاتي را که در حوزهي امر زنانه و خودآگاهي فمينيستي در جامعهي ايران، به خصوص در ميان زنان جوان طبقهي متوسط و شهرنشين، حتي در طبقهي کارگر و حاشيهي شهر پيدا شده است را ببيند و به آن توجه کند.» جواد ميري با تاکيد بر اينکه عموم مردم در مقابل فمنيسم و امر زنانه موضع مخالف ندارند ميگويد: « در ايران وقتي ميگوييم فمنيسم انگار فحش ميدهيم اما در واقع فمنيسم يعني حق برابري زنان در حوزههاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و ديني. يعني اگر زن و مردي شايستگيهاي برابري داشتند نميتوانيد به خطر زن بودن يکي را کنار بگذاريد يا حقوق کمتري به او بدهيد. فمنيسم يعني رويکردي که امر زنانه را همانگونه که امر مردانه و دغدغههاي مردانه مهم است امر زنانه و دغدغههاي زنانه هم مهم است. مثلا اگر قانون کاري تصويب شود که به تفاوت فيزيولوژي زن و مرد توجه نکند و مثلا براي دوره بارداري مرخصي قائل نباشد يا در اين دوره حقوق زن را ندهد مورد نقد قرار ميگيرد که بايد اين حق داده شود. از نظر تمدني هم چون بدن زنانه توليد مثل ميکند بايد حقوق بيشتري داشته باشد؛ فقه سنتي هم ميگويد حقوق زن بايد بيشتر باشد اما اين در لفظ و کلام است و در قوانين ما حقوق زن در همه جا پايينتر و کمتر است مثل ديه يا شهادت در دادگاه. فمنيسم ميگويد بايد در برابر اين تبعيضها مقاومت کرد. اين تبعيضهاي اجتماعي برخلاف آنچه گفته ميشود يک نظم کهکشاني و خدايي نيست بلکه مناسبات اجتماعي ناعادلانه است که بايد با حرکتهاي مدني تغيير کند. در طول تاريخ هم جوامع توانستهاند آرام آرام تغيير کنند. در واقع مردم نسبت به فمنيسم و پرداختن به امر زنانه موضع ندارند، اما فمنيسم را در صداوسيما و افکار عمومي ما به گونهاي القا کردهاند که گويي چيز بد يا ضد دين و ضد ارزشي است. درحالي که بحث اين است که زن با مرد بايد برابر باشد و تبعيض عجيبي وجود نداشته باشد.» او در پاسخ به سؤالي مبني بر وجود بستري در فضاي مجازي براي تأثير مستقيم و نسبت آن با خودکنترلي افکار عمومي که در واقعيت با چنين بستري مواجه نيست، ميگويد: « در فضاي واقعي اگر بخواهند کسي را به سکوت وادارند مکانيسمهاي مختلفي وجود دارد که ميتوانند اينکار را بکنند. در فضاي مجازي فقط افکار عمومي است که کنترل ميکند اما در واقعيت علاوه بر افکار عمومي نهادهاي سياسي و امنيتي و نظامي و ديگر مولفهها و برآيند همهي اين مولفهها تعيين کننده هستند. در واقع شبکههاي اجتماعي بهرهاي از واقعيت دارند و منعکس کننده و تشديدکنندهي واقعيت هستند ، تاآنجا که شايد بتوان گفت اين فضا ديگر مجازي نيست، گاهي حتي از امر واقعي هم واقعيتر است. شايد بتوان گفت جهان پيشروي ما جهاني است که فضاي مجازي بر آنچه ما به آن فضاي واقعي ميگوييم سيطره پيدا ميکند. فضاي مجازي هم فضاي بيطرفي نيست، همانقدر که ظرفيت دارد چالشهاي بنيادين هم براي انسان معاصر ايجاد کرده است که بسياري از متفکران در مورد اين موضوع صحبت کردهاند.» او در پايان ميگويد: «امير تتلو يک سلبريتي است که به خاطر تغيير موضعي که در انتخابات گذشته داشت حساسيت زيادي روي او ايجاد شد. مصاحبه با بيبيسي هم دوباره توجه افکار عمومي را به او جلب کرد. او در مورد موضوعاتي صحبت ميکند که تخصصي در آن ندارد. وقتي کسي معروف ميشود به اين معنا نيست که آدم معقولي است يا همهي حرفهايش مورد تامل قرار گرفته است؛ ممکن است او هم مثل بعضي سلبريتيها که در افت و خيز قرار ميگيرند، همانقدر که محبوبيت پيدا کرده معقوليت هم پيدا کند.» مجيد يونسيان: ريپورت تتلو، يک خودکنترلي اجتماعي بود يونسيان در مورد ريپورت پست اميرحسين مقصودلو در اينستاگرام ميگويد: «حذف صفحهي اين خواننده از طريق ريپورت يک نوع خودکنترلي اجتماعي است. البته عوامل ديگري مثل خود مديريت اينستاگرام هم روي حذف اين صفحه تاثير داشتند. موارد اينچنيني ميتواند در آيندهي کاري اينستاگرام تاثير بگذارد. به همين دليل آن را کنترل ميکنند و اجازه نميدهند حرکتهايي از اين دست باعث کم شدن نفوذ آنها در محيط اجتماعي ايران شود. اما نقش امر اجتماعي در اين موضوع بيشتر بود؛ وقتي جامعه به اين نتيجه ميرسد که مسايلي ميتوانند به خانواده و محيط اجتماعي او آسيب بزند، واکنش نشان ميدهد؛ اين واکنش ميتواند شکلهاي مختلفي مثل تبليغات عليه او يا حذف فرد باشد. خودکنترلي بحث بسيار مهمي در فضاي مجازي است که بايد آموزش داده شود. البته عدهاي هم با اين خواننده همراه شدند هميشه عدهاي با اينگونه افراد همراه ميشوند اما تعداد آنها زياد نيست و نميتوان نتيجه معناداري از آن گرفت .» او در توضيح خودکنترلي ميگويد: «خودکنترلي يعني يک فرد يا جامعه آنقدر بر خود تسلط داشته باشد که براي رسيدن به هدفش مديريت مشخصي اعمال کند. اين امري ژنتيکي يا غريزي نيست بلکه رفتاري اجتماعي و آموختني است. يعني ميشود با روشهايي جامعه و فرد را مجهز کرد تا بتواند در مقابل آسيبها از خود و جامعهي خود دفاع کند، يعني در مقابل آسيبهايي که يک جامعه يا يک فضاي مجازي يا واقعي دارد خود را کنترل کند؛ به اين توانايي خودکنترلي گفته ميشود. اينترنت يک تکنولوژي است که کسي نميتواند جلوي آن را بگيرد، بلکه بايد بتوانيم اين فضاي گسترده را کنترل کنيم. الان يکي از آسيبهاي اجتماعي مهم ما اعتياد به فضاي مجازي است. اين آسيب بزرگي است و بايد بتوان آن را کنترل کرد، اين را ميتوان از طريق آموزش فرد و جامعه که رفتار خود را به صورت هدفمند کنترل کنند انجام داد تا بتوانند بهشکلي در اين فضا حضور داشته باشند که استفاده از آن متناسب با نيازهاي خود و جامعهشان باشد. به اين خودکنترلي فردي و اجتماعي گفته ميشود. خود کنترلي بستگي به نوع و گستردگي آسيب دارد؛ هرجايي که آسيب بيشتر باشد جامعه بيشتر به سمت خود کنترلي ميرود و توجه بيشتري به لزوم کنترل احساس ميشود. در فضاي مجازي چون زمينهي زيادي براي هنجارشکني وجود دارد توجه بيشتري به خود جلب ميکند و خانوادهها سعي ميکنند آموزش دهند و کنترل کنند.» يونسيان در مورد بهبود رفتار ايرانيان در فضاي مجازي ميگويد: «طبيعي است که هرچه زمان ميگذرد و آشنايي با يک ابزار بيشتر ميشود بلوغ هم خودبهخود به وجود ميآيد اما نميشود گفت اين مورد به طور مستقل نشان از نوعي بلوغ در استفاده از اين ابزار است. اما ميتوان گفت اين يک گام مثبت و رو به جلو است و نشان ميدهد جامعه نسبت به خشونت عليه زنان حساس شده است. اتفاقاتي که در گذشته افتاده است مثل تجاوز به يک دختر هفت ساله، جامعه را نسبت به اين موضوع حساس کرده است و باعث شده يک موضع و زمينهي جمعي در اين مورد وجود داشته باشد.» او در مورد زياد بودن خشونت عليه زنان و کودکان در فضاي مجازي ميگويد: «اگر خشونت عليه زنان در واقعيت اتفاق بيافتد بازتاب زيادي خواهد داشت اما اگر در فضاي مجازي باشد خاموش ميماند؛ خشونت عليه زنان و کودکان در فضاي مجازي بيشتر است چون خاموش است، آسيب مسايل غيراخلاقي و الگوهاي رفتاري که در اين فضا وجود دارد و روي زنان و کودکان تاثير ميگذارد، به زودي خود را نشان نميدهد، بلکه به مرور اخلاق و رفتار و فرهنگ يک قشر را تغيير ميدهد و بعد از ده يا پانزده سال بروز خواهد کرد. تاثير اين موضوع روي زنان بيشتر از مردان است چراکه در جامعه از امکان اجتماعي کمتري براي فعاليتهاي فرهنگي اجتماعي و رفتاري برخوردارند، اين محدوديتها گرايش آنها را نسبت به فضاي مجازي بيشتر ميکند و آسيببها را هم براي آنها نسبت به مردان که محدود نيستند افزايش ميدهد.»