13 پیش شرط همسرشناسی
تالاب/ ويژگيهاي شخصيتي افراد بسيار مهم هست و دو فردي که قرار هست با هم ازدواج کنند همۀ وقت در بحث ازدواج اين موضوع مهم مطرح مي شود که زن و مرد گذشته از ازدواج بايد به چه نکاتي دقت کنند؟ چه عوامل فرهنگي، شخصيتي و… را بايد در نظر گرفت تا ازدواج پيروز باشد؟ ازدواج بحث پيچيده و دشواري هست و موفقيت آن در گرو آگاهي و اطلاعات ريز و درشتي هست که دانستن آن ها نيازمند مهارتهايي هست تا افراد بتوانند به درک درستي از همسر آينده خود دست پيدا کنند. اين مبحث اختصاص دارد به نکات مهمي که دانستن آن ها ميتواند گذشته از ازدواج بسيار خوب و موثر باشد. وقتي دو فرد قرار هست با هم ازدواج کنند، تفاوتهاي زيادي بين آن ها وجود دارد که به تکتک انها بايد دقت کرد. تيپ شخصيتي افراد، تفاوتهاي فرهنگي و اقتصادي، خانواده، سطح تحصيل، علايق و تفريحات و… طيف بسيار گستردهاي از تفاوتها را تشکيل ميدهند که اگر روي آن ها تمرکز نشود، ممکن هست ديري نپايد که ازدواج بههم بخورد و شکست در ازدواج باعث بروز مشکل در زندگي مي شود و بايد تا آنجا که مي توان تلاش کرد که ازدواج سالم و بادوامي انجام گيرد. خصوصيات مهمي که در زندگي پررنگتر ميباشند از اين قرارند: 1. ابعاد شخصيتي ويژگيهاي شخصيتي افراد بسيار مهم هست و دو فردي که قرار هست با هم ازدواج کنند بايد سعي کنند از نظر شخصيتي به هم نزديک باشند. اين مقاله را با چند مثال توضيح مي دهم: • خسيس بودن يا نبودن: فرض کنيم فردي خسيس هست و قرار هست با فرد دست و دلباز يا معمولي ازدواج کند. اين دو تفاوت مشکلساز خواهد شد. زن و مرد بايد از نظر نوع خرج کردن تا حدود زيادي شبيه هم باشد. • درونگرايي و برونگرايي: تفاوت تيپ شخصيتي هم مهم هست. يک فرد درونگرا ممکن هست نتواند با يک فرد برونگرا کنار بيايد. فرد برونگرا علاقه زيادي به معاشرت با مردم و اطرافيان دارد و دوست دارد مهماني برود و مهماني بدهد، در حاليکه يک فرد درونگرا خلوتگزين هست و به کارهاي انفرادي مانند کتاب خواندن علاقه دارد و از معاشرت عمده لذت نميبرد. • صداقت يا پنهانکاري: گاهي فردي دروغگوست و صادق نيست. علاقه به پنهانکاري دارد و رفتار عجيب و غريب از خود نشان مي دهد، هر چند ممکن هست موضوع واقعا مهمي وجود نداشته باشد. اينکار قطعا باعث شک و شبهه براي همسر ميشود و به اختلافات زيادي دامن مي زند. • لجباز بودن يا نبودن: گاهي فرد لجوج هست و اصلا حاضر نيست در يک اختلاف کوتاه بيايد و براي به کرسي نشاندن حرف و عقيده خود تا انتها هم ميرود، حتي حاضر هست زندگياش تباه شود ولي از حرف خود کوتاه نيايد. زندگي مشترک جاي لجبازي نيست و به هر حال يک طرف بايد کوتاه بيايد. چنين رفتاري براي ديگران قابلتحمل نيست و احتمال درگيريهاي شديد بين زن و شوهر وجود دارد. خودبيني و تکبر، خودخواهي و خودمحوري از ويژگيهاي شخصيتي مشکلساز هست که گذشته از ازدواج حتما بايد تشخيص داده شود. 2. مسايل فرهنگي پذيرفتن مسايل فرهنگي خانواده بسيار مهم هست. خانوادهاي ممکن هست سنت، عادات و عقايد خاصي داشته باشند که با افکار و آموزههاي فرد مقابل سازگاري نداشته باشد. حتي عادات خانواده نيز ممکن هست براي همسر قابلقبول نباشد، مثلا خانواده مرد عادت داشته باشند چند نوع غذا سر سفره باشد، در حاليکه زن اکثر تمايل دارد از بيرون غذا تهيه کند و به نوع غذاي سفره و… عمده اهميت نميدهد. در خانوادهاي دکوراسيون و مبلمان و… بايد شيک و خوشگل باشد، ولي در خانواده ديگر به اين مسائل دقت نمي کنند. 3. نگرش منفي ويرانگر نگرش منفي نسبت به ديگران نيز موضوع مهمي هست. زماني که فردي مدام در حال انتقاد از ديگران هست بايد اکثر در مورد نوع افکار و رفتار او تامل کرد. منظور ما خوشبيني کامل نيست ولي بدبيني مطلق نسبت به ديگران به محيط داخل خانواده نيز کشيده خواهد شد چون يک فرد بدبين، صداقت همسر را هم زير سوال خواهد برد. 4.تلاش براي تغيير گاهي افراد فکر ميکنند مي توانند همسر را بعد از مدتي از زندگي مشترک تغيير دهند. اين نوع تفکر را کاملا فراموش کنيد. شخصيت انسانها عمده قابلتغيير نيست و انسانها در اين مواقع از خود مقاومت نشان مي دهند و اين مقاومت پايههاي زندگي را سست خواهد کرد. 5. سطح اقتصادي به سطح اقتصادي دو خانواده نيز بايد دقت کرد. خرج کردن، نحوه مسافرت رفتن و… در خانوادهها بر زمينه سطح اقتصادي هست. نوع نگاه اقتصادي در دو خانواده ميتواند مشکل ايجاد کند. مثلا اگر درآمد خانم عمده و درآمد آقا کم باشد، شايد اينطور به نظر برسد که خانم خرج منزل را ميدهد بنابراين بهتر هست درآمد خانم کمتر از آقا باشد. 6.سطح تحصيلات سطح تحصيلات طرفين و حتي خانوادهها مهم هست. اگر اختلاف سطح تحصيلات بين زن و شوهر بسيار عمده، مثلا يکي در حد سيکل و ديگري در حد دکترا باشد، قطعا مشکلساز خواهد بود. تحصيل تاثير زيادي در سطح اطلاعاتي، منش، بينش، رفتار و… مي گذارد. گرچه به اين نکته هم بايد دقت داشت که اگر سطح تحصيلات خانم خيلي اکثر از آقا باشد، مشکلات نمود بيشتري پيدا خواهد کرد. هر چقدر زن و شوهر همترازتر باشند، قدرت درک از يکديگر اکثر مي شود. اختلاف سطح تحصيلي بين زن و مرد ممکن هست حس خودکمبيني و حسادت را نيز برانگيخته کند و حتي درک نادرستي از مفاهيم پيدا کنند. 7. علايق و تفريحات گذشته از ازدواج همۀ افراد حتما بايد به علايق و تفريحات دقت کنند. فرض کنيد يکي از علايق مهم فردي کتاب خواندن هست، ولي طرف مقابل هيچ علاقهاي به کتاب ندارد و گاهي ديده ميشود، فرد مقابل کتاب خواندن همسرش را چندشآور توصيف ميکند و آن را مانع تعاملات و رفتن به مهماني، تفريح و… ميداند. تفننها بايد شبيه هم باشد؛ يک نفر به طبيعت علاقه دارد، ديگري به موزه و رفتن به مناطق باستاني. اگر دو طرف نتوانند تعادلي در اين موضوع ايجاد کنند، قطعا سفر دچار مشکل خواهد شد ياخانوادهاي ناگهاني تصميم به مسافرت مي گيرند و خانوادهاي با برنامهريزي قبلي. 8.اعتقادات مذهبي و ديني اعتقادات ديني و مذهبي دو فرد بايد به هم نزديک باشد. صرفا اين که هر دو طرف نماز مي خوانند يا خانمهاي هر دو خانواده چادري ميباشند، کافي نيست. بعضي از افراد ممکن هست بعضي ظواهر را رعايت کنند ولي متخلق به اخلاقيات ديني نباشند و بالعکس. خلاصه مقاله اين هست که نوع نگاه ديني و مذهبي زن و مرد و خانوادههايشان بهتر هست که شبيه هم باشد. 9.مسايل جنسي به مسايل جنسي دو طرف نيز بايد دقت شود. افراد يا سردمزاج ميباشند يا گرممزاج. تفاوت در طبع زن و مرد مسالهساز هست. 10. اختلاف سني امروزه عمده ديدن مي کنيم که دو فرد با اختلاف سني عمده با هم ازدواج ميکنند. شايد گفته شود که تفاوت سني 10 سال عمده هست، ولي مهم اين هست که 10 سال در چه دوره سني زن و مرد باشد. اگر هر دو اکثر از 30 سال دارند و تقريبا به پختگي رسيدهاند، 10 سال نميتواند مشکل زيادي ايجاد کند، ولي وقتي يکي18 ساله و ديگري 28 ساله هست، اختلاف سني 10 سال مشکلساز خواهد شد. اين دو نفر از نظر هيجاني متفاوت ميباشند. يک نکته ديگر را هم بايد مطرح کرد و آن سن پسرها هنگام ازدواج هست. پسرها از نظر بلوغ فکري از دخترها عقبتر ميباشند و اگر خيلي زود ازدواج کنند شايد اصلا نتوانند زندگي را اداره کنند. 11. دخالت خانوادهها هر دو طرف يعني مرد و زن بايد ياد بگيرند مشکلات خود را با کمک خانواده حل نکنند و حتيالامکان از مشاور کمک بگيرند. خانوادهها مشاوران عمده خوبي براي فرزندانشان نيستند. تعداد زيادي از انها در مواقعي که فرزندانشان اختلاف پيدا مي کنند، احساساتي عمل ميکنند، بهخصوص وقتي که والدين پختگي لازم را نداشته باشند. مشاوره دادن به ديگران کار مشکلي هست و نبايد هر فردي به خود اين اجازه را بدهد. يک پند يا آموزش غلط ممکن هست رابطه مرد و زن را خراب و مشکل را مضاعف کند. 12. دوره آشنايي قبل از ازدواج بهندرت زن و مردي پيدا ميشود که همۀ اين موارد را به خوديخود بداند. همينطور تعداد زيادي از افراد هنگام آشنايي نقابي بر چهره دارند که شايد نتوان بهراحتي به شخصيت يا افکار و عقايد و خصوصيات زندگي و خانواده آن ها دست پيدا کرد. مهم ترين نکته که در اين مواقع بايد به آن تاکيد کرد پيشگيري از ازدواجهاي شتابزده و با عجله هست. گذشته از ازدواج حتما بايد دو خانواده با هم آشنا شوند و دورههاي رفت و آمد و شناسايي برقرار شود. در همين رفت و آمدهاست که افراد به چهره حقيقي هم ديگر پي ميبرند. دوره آشنايي حداقل بايد 6 ماه باشد و گاهي لازم هست حتي به يک سال برسد. نحوه نشست و برخاست فرد، نحوه عصباني و شاد شدن او، هيجانات و… در برخوردهاي ساده و ناگهاني ديده ميشود. وقتي فرد زود از کوره درميرود، آن را با خود به مکان ديگري هم انتقال ميدهد. اصل مهمي که همۀ خانوادهها بايد به آن دقت کنند، روابط عاطفي خوب بين پدر و مادر فرد هست که ميتواند گواه بر اين باشد که فرزندشان هم همينطور هست و سلامت روان سالمي دارد. وقتي مثلا پدر خانواده زن دوم دارد يا بيبند و بار، معتاد و… هست به احتمال عمده فرزند او هم همان رفتارها را خواهد آموخت. تلاش بايد روي شناخت ريشه خانواده فرد باشد. هر چقدر ريشه خانواده سالمتر باشد، به احتمال بسيار عمده مي توان گفت فرزند آن ها قابلاعتمادتر هست. درخت سالم قطعا ميوه سالمي به بار خواهد آورد. ازدواج دلسوزي نيست و همۀ افراد حق گزينه دارند و در اين مواقع نبايد با دلسوزي رفتار کرد و بايد برترين را گزينه کرد. اگر قصد داريد با يک خانواده مشکلدار وصلت کنيد بايد بعضي از عوارض را قبول کنيد. وقتي تفاوت را ميپذيريد بايد براي آن راهحل داشته باشيد، مثلا اوضاع مالي همسر پايين هست. اين موضوع را قبول مي کنيد و ميگوييد که تلاش مي کنيم تا بهتر شود ولي اين که بگوييد يک طوري مي شود، جمله بسيار اشتباه و دردسرسازي هست يا اول بگوييد اوضاع مالي او مهم نيست و بعد وارد زندگي شويد و بگوييد انتظار ما خيلي بيش از اينهاست، مشکلساز خواهدشد. همکفو بودن نيز بسيار مهم هست. قطعا تفاوت بين افراد وجود دارد، ولي چه بهتر که تفاوتها کم باشد. مهمترين موردي که گذشته از ازدواج بايد به آن دقت داشت، خانواده و ساختار خانواده هست. در خانوادههايي که از نظر ساختاري مشکل دارند، فرزندان نيز تاثير زيادي مي گيرند. گرچه انعطاف فرد بسيار مهم هست و گاهي تفاوتهاي عمده را با انعطاف مي توان به حداقل رساند. 13. مشاوره قبل از ازدواج وقتي مشاور ازدواج با دو فرد غيرهمکفو مواجه ميشود، سعي ميکند مشکلات را تشريح و اختلافات را به دو طرف گوشزد کند. آگاهي دادن به دو فردي که قرار هست با هم ازدواج کنند بايد کامل باشد و مسائل هشداردهنده بازگو شود ولي در نهايت تصميم را بايد برعهده خودشان گذاشت.