برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

سه بانوی حامی پیامبر(ص)

منبع
فارس
بروزرسانی
سه بانوی حامی پیامبر(ص)
فارس/ زن در فرهنگ وحي چنان با عظمت توصيف شده که هر انساني را به شگفتي وا مي دارد. تعبيرهاي بلند قرآن کريم از زن و احاديث و رواياتي که به تبيين حقوق و تکاليف زن به عنوان نيمي از شاکله جامعه پرداخته اند، اهميت بررسي نقش زنان را در ايفاي نقش رسالت انبيا دوچندان مي نمايد. کاري که زنان در تثبيت اديان الهي انجام داده اند، از امر مهم رسالت و پيامبري مردان کمتر نبوده است. زنان گذشته از تأمين آرامش عاطفي انبيا، زمينه رشد، تربيت، حمايت و مبارزه با ظلم و ستم زمانه را با ايثار جان و مال خود فراهم کرده اند. حتي همان آرامش عاطفي نيز به فرمودة رسول اکرم (ص) در کنار آرامشي نام برده شده که هنگام نماز بر بندگان خداوند مستولي مي گردد. چنان که فرمود از دنياي شما سه چيز را بيش از همه دوست مي دارم و نور چشم منند: زن، عطر و نماز.1 براي نمونه کافي است به آغاز آفرينش انسان و خلقت حوا براي آرامش آدم توجه کنيم و همچنين زنان نمونه اي که در قرآن از آنها ياد شده، زناني که حامي نبي زمان خود بوده اند: هاجر، همسر ابراهيم خليل و مادر اسماعيل، مادر و خواهر موسي، آسيه همسر فرعون، مريم، مادر عيساي مسيح، و خديجه همسر پيامبر خاتم و فاطمه (س) دخت گرامي او که سرور زنان عالم نام گرفته است. در اين مجال، به حمايت‌هاي گوناگون سه تن از بانوان بزرگواري که خويشاوندي نسبي نزديک با پيامبر و طبيعتا نقش مهم تري در زمينه انجام وظيفه خطير رسالت داشته اند، پرداخته ايم. براي آسان‌ شدن شناخت نوع حمايت اين سه بانوي بزرگوار، با مرور اجمالي بر سيرة آنان، شيوه هاي حمايت را به چند دسته تقسيم کرده‌ايم: 1 حمايت عاطفي 2 حمايت مالي و اقتصادي 3 حمايت سياسي و اجتماعي (در راستاي اهداف رسالت) 4 حمايت دفاعي از دين،‌ رسالت و شخص رسول اکرم (ص) و امامت (همراه مقابله با انحرافات و تحمل مصائب) 5 حمايت در راستاي الگودهي به زنان امت پيغمبر خاتم (ص) (مباحث خانواده، حجاب، معاشرت با مردان، نقش تربيتي ايشان و حضور پرجلوه در عرصه هاي علمي) اين تقسيم بندي در سيره مادر، همسر، و دختر گرامي آن حضرت، با ذکر مصاديق آمده است. مادران پيامبران مسلماً در تربيت همة مصلحان و اولياي عالم مادران نقش مهمي برعهده داشته‌اند. در عصر امروز نيز، تربيت انسان بزرگي چون امام خميني (ره) پس از شهادت پدر، بر دوش مادر بزرگوارشان قرار گرفت. با مراجعه به کتب آسماني، مي توانيم نقش مادر را در زندگي چهار پيامبر بررسي کنيم: اسماعيل (ع)، موسي (ع)، عيسي و محمد (ص). جالب است که مسئول تربيت دوران کودکي هر يک از اين پيامبران ، تنها مادر ايشان بوده است، بي آن که پدرانشان نقشي در آن داشته باشند. مادر نه تنها وظايف مادري اش را ايفا مي کرد، بلکه در نقش پدر نيز ظاهر مي شد، پدري که دور از زن و فرزند به سر مي برد (ابراهيم) (ع)، يا از دست رفته بود (عمران و عبدالله) و يا اصلا وجود نداشت مانند پدر حضرت عيسي (ع). اين مسئله صرفا يک امر تصادفي نيست و مسلماً حکمتي در آن نهفته است. زيرا مادر با تمام عواطف و لطف سخاوتمندانه اش،‌ بهترين مقام براي نگهداري و تربيت رسولان آسماني است که خود وظيفه تربيت و راهنمايي نوع بشر را دارند. آمنه (عليها الرحمه)، مادر آمنه دختر وهب و از بني زهره بود. ابن اسحاق در توصيف او گفته است که از لحاظ نسب و موقعيت پدرش که رئيس خاندان بني زهره محسوب مي شد، برترين دختر قريش بود. بني زهره پيش از ازدواج عبدالله (پدر گرامي رسول اعظم) با آمنه نيز نسبت خويشي با بني هاشم داشتند. پس از تولد نبي اکرم (ص)، آمنه به دلايلي،‌ از جمله غم و اندوه ناشي از مرگ همسر جوانش که فرزند ناديده، چشم از جهان فرو بسته بود، و ضعف بنيه جسماني و همچنين رسم عرب در آن روزگار که مادران جوان براي در امان نگاه داشتن نوزاد از گرماي طاقت فرساي سرزمين حجاز و بالاخص شهر مکه، فرزندان را به دايگان باديه نشين که قوت جسمي لازم را براي شيردهي کودک داشتند، مي سپردند، او نيز با حمايت پدر همسرش، عبدالمطلب، محمد (ص) را به دايگي زني به نام حليمه سعديه داد. اما حليمه نيز نقش مادري مهربان و عطوف را براي آن حضرت تا سنين 4 يا 6 سالگي (طبق روايت هاي مختلف) ايفا کرد. از گفته هاي حليمه در تاريخ است که : «حضرت را به دايگان بسياري عرضه کردند، اما آنان از پذيرفتنش خودداري ورزيدند، چراکه دايه فرزند کساني را برمي گزيد که سرشناس و ثروتمند بودند و اميد مال فراواني به ايشان بود. اما محمد(ص) يتيم بود و گرچه عبدالمطلب مقامي شايسته در قريش داشت، اما مرگ زودرس فرزند جوانش عبدالله که فرصتي براي تحصيل مال نيافته بود، موجب شده بود که ميراث قابل توجهي نداشته باشد... .» در نهايت حليمه با مهرباني اي که شايسته نامش بود، او را پذيرفت و از آن پس بود که هم شيرش براي سير کردن فرزند خودش فزوني يافت، و هم به برکت وجود آن حضرت مال و گوسفندان خانواده اش افزون شد.نويسندگان سيرة نبوي بر اين اعتقادند که پس از بازگشت محمد (ص) از باديه و از نزد حليمه به خانواده، مادرش تاثير عميقي در اين مرحله از زندگي او گذارد. زماني که به شش سالگي رسيد، آمنه آثار بزرگ‌منشي و روحية يک مرد کامل را در او ديد و احساس کرد روياهايي که در زمان بارداري او مي ديد کم‌کم به حقيقت مي پيوندد. پس از سفر به يثرب براي زيارت قبر عبدالله و ديدار خويشان مادري پيامبر، آمنه در يثرب به سختي بيمار شد و پيش از رحلت، سخن از پدر گفت:«خداوند تو را مبارک گرداند، تو فرزند همان کسي هستي که به ياري قادر توانا از دام مرگ رهايي يافت و در پي قرعه اندازي برايش صد شتر ارزشمند به عنوان فديه و سربها داده شد... .»2 آمنه در يثرب به خاک سپرده شد و پيامبر خيلي زود مادر بزرگوارش را نيز همانند پدر از دست داد. اما نکته در اين جاست که در عصر جاهليت، روش مادر او براي تربيت فرزند ابراهيمي بود و اشعار و گفتاري توحيدي داشت. آمنه در رؤيا ديده بود که فرزندش نامي عالمگير خواهد يافت و شخصيتي بزرگ و بي مانند خواهد شد. پيش از رحلت جانگدازش به فرزند گفت: «اگر آن رؤيايي که من ديدم حق است، تو و ديني که تو آوري جهانگير خواهد شد و از سوي خدا بر مردم مبعوث خواهي شد...» و حتي اشعاري در همان دوران بيماري انشا کرد و براي فرزندش خواند: فانت مبعوث الي الانام تبعث في الحل و في الحرام تبعث بالتوحيد و الاسلام دين ابيک البرّ ابراهام و او را آماده امر رسالت کرد. روش تربيت او ابراهيمي بود و در اشعارش اشاره مي کند که تو راه ابراهيم بت شکن را طي خواهي کرد و دين او را زنده مي کني. اين گفته ها تاثير عميقي بر پيامبر گذارد.3 خديجه (عليها السلام) همسر راز اصيل آفرينش زن، تنها گرايش غريزي مرد به او نيست، قرآن در آيه 189 سوره اعراف و آيه 21 سوره روم، نقش اصلي فراهم کردن آرامش کانون خانواده را به زن داده است، و اين يک اصل رواني در خلقت زن است.همان گونه که در قرآن نيز آمده، رسول نيز بشري است مانند ديگر انسانها بنابراين او نيز همان عواطف و خصوصيات انساني را داراست که يکي از آنها نياز به همسر و سکينه است. علت آن که در اين بخش به ديگر همسران پيامبر نپرداخته‌ايم، بدين علت است که اهميت نقش حضرت خديجه در همسري و حمايت از رسالت، بر طبق فرمايش نبي اکرم نيز غير قابل مقايسه با ديگر همسران ايشان است. چنان که خديجه را يکي از چهار بانوي سرور عالم لقب داده اند. هوشمندي و نبوغ برخي زنان سابقه اي ديرينه دارد و آنان در موعظت پذيري و سلامت دل، جلوتر از مردانند و شواهد تاريخي اين مسئله را تاييد مي کند. وقتي اسلام به عنوان دين جديد در جاهليت عميق حجاز ظهور کرد، تشخيص حقانيت آن از نظر عقل نظري نياز به هوشمندي داشت و پذيرش آن از لحاظ عقل عملي نياز به عزمي راستين و فولادين که هر خطري را تحمل کند. سبقت حضرت خديجه در تشرف به دين اسلام به عنوان اولين زن مسلمان، از اين نظر اهميت خاصي دارد و تنها سبقت ظاهري و زماني و مکاني نبود، بلکه مرتبتي بود، يعني از لحاظ عملي و شرايط سخت آن زمان و اوايل بعثت و تحمل شدائد اهميت يافت.4 در حالي که بسياري از مردان يا تقيه مي کردند و از ترس جرات نداشتند ايمان به رسالت پيامبر خاتم را اظهار کنند. علت اين امتياز براي سابقين و پيشتازان، نوعي نبوغ فکري و فرهنگي و عملي است، يعني نثار جان و مال براي حفظ دين. در آن روزها که فرهنگ حاکم،‌تفکر جاهليت و بت پرستي و ثروت پرستي بود، کم بود کسي که بتواند خلاف جريان شنا کند و همرنگ جماعت نشود و حتي با شجاعت و شهامت تمام از اسلام و دين ناب حمايت کند و از رسول اطاعت نمايد. اما خديجه سنت شکني کرد، هم در انتخاب جواني يتيم و تهي دست از بني هاشم به عنوان همسر، و هم صرف مال و ثروت فراوانش در راه اسلام. ثروت خديجه خديجه بنت خويلد، زني با اصالت و نسب شريف و از خانواده اي ثروتمند بود که طبق نقل برخي تاريخ نويسان، پيش از پيامبر دو شوهر کرده بود که پس از مرگ ايشان، ثروت آنها نيز به ثروت خودش افزوده شده بود. گفته اند زني هوشمند بود که با تدبير و آشنايي با امر تجارت، مالش را به عنوان مضاربه به ثروتمندان سرشناس مي داد و بردگان بسياري در کار تجارت داشت با چهارصد غلام و کنيز که فقط در خانه اش خدمت مي کردند. هر روز نيز بر ثروتش افزوده مي شد، چنان که گويند هشتاد هزار شتر، کاروانهاي متعدد او را با کالاي فراوان به مراکز اقتصادي آن روز مانند يمن و مصر و شام مي بردند. تمام اين ثروت صرف گسترش اسلام و حمايت از پيامبر خاتم شد. چنان که حضرتش مي فرمايد: هيچ ثروتي هرگز مرا آن گونه سود نبخشيد که ثروت خديجه به من سود بخشيد. 5 مصارف اموال خديجه عمدتا در اين موارد بود: آزادي بدهکاران و بردگان، کمک به مستمندان و يتيمان، رسيدگي به مسلماناني که هجرت مي کردند و مشرکان اموالشان را مصادره مي نمودند، و خريد آذوقه و ملزومات هنگام محاصره شديد سه ساله در شعب ابي طالب. حتي اين جمله به پيامبر نسبت داده شده که: «اسلام جز به شمشير علي و ثروت خديجه برپا نشد.» 6 خديجه پيش از ازدواج با پيامبر و تشرف به دين اسلام، خود نيز به مستمندان و فقرا رسيدگي مي کرد و پيامبر در روايتي از زمان نوجواني و جواني سخن مي‌گويد که به نمايندگي از خديجه به تجارت مي پرداخت: «من کارفرمايي بهتر از خديجه نديدم. هر وقت من و دوستم پس از کار نزد او مي رفتيم، غذايي گوارا براي ما آماده کرده و به ما هديه مي نمود.» 7 ايمان خديجه به ظهور اسلام خديجه طبق پيشگويي هاي پسرعموي خود،‌ ورقه بن نوفل که دانشمندي مسيحي بود، و در پي روياهاي صادقه اش مدام در جستجوي پيامبري بود که پيروان عيسي (ع) و موسي (ع) خبر از خاتميتش مي دادند. ازدواج با يتيمي تهي دست، سنت شکني عظيم حمايت عاطفي خديجه از يتيمي چون پيامبر (ص) براي ازدواج و انتخاب باطن به جاي ظاهر و فقري عزتمند به جاي ثروتي غرورانگيز، در آن روزگار شکستن قالبها بود. انتخاب ارزشها به جاي اين سنتهاي غلط، هنري بود که تنها از خديجه برمي آمد. مردان ثروتمند و مال اندوز قريش مدام در پي خواستگاري او بودند و زنان به مال و ثروت و جاه و مقامش حسرت مي بردند، اما خديجه کسي را براي همسري برگزيد که حتي پدرش به خاطر تهي دستي او با ازدواجشان مخالفت کرد. با اين کار، سرزنش مردم نادان را به جان خريد که حتي به همين علت، حاضر نشدند هنگام وضع حمل فاطمه زهرا (س) به او کمک کنند و به تنهايي در مقابل تمامي جهالت ايستاد. عزم راسخ در حمايت از رهبر ايستادگي و تحمل مشکلات در راه حمايت از رهبر امت، ويژگي خاصي است که در زندگي درخشان چهار بانوي بزرگي که از آن ها به عنوان برترين زنان جهان ياد شده است، به چشم مي خورد. آسيه در راه موسي (ع)، مريم در راه عيسي (ع)، خديجه در راه محمد (ص)، و فاطمه (س) در راه دفاع از ولايت علي (ع). قناعت و مناعت طبع و تحمل مصائب با وجود آن که صرف مال در راه اسلام،‌ چيزي از ثروت و مکنت گذشته برايش باقي نگذاشته بود، اما قانع بود و سازگار و لحظه اي منت مکنتش را بر دوش پيامبر نگذاشت. خديجه در تمام سالهاي زندگي اش با پيامبر، شريک غمهاي شوهر و تسلي بخش او در امر رسالت بود و ايثار و مقاومتش در برابر سرزنش و کنايه هاي دوست و دشمن در پاسداري از پيامبر مثال زدني است. سه سال در محاصره شديد اقتصادي قرار گرفت و شدائدي را تحمل کرد که پيش از آن به واسطه رفاهش هرگز در آن شرايط قرار نگرفته بود. با اين وجود هرگز لب به شکوه و گلايه نگشود و به دليل تحمل همين مصائب در شعب ابي طالب، عمر با برکتش کوتاه گرديد و همسر يگانه و دختر دردانه اش را با غمي سترگ و جانکاه تنها گذاشت. شهادت تدريجي او قلب پيامبر را مالامال از اندوه کرد. چنان که به واسطه رحلت او و عموي بزرگوار پيامبر، ابوطالب، آن سال «عام الحزن» نام گرفت. تنها نکته اي که اندکي رسول اکرم (ص) را آرامش مي بخشيد، اين بود که خديجه فاطمه (س) را به يادگار گذاشت، و ابوطالب علي (ع) را. ياد مدام پيامبر از خديجه روزي عايشه به آن حضرت عرض کرد: چرا تا نام خديجه برده مي شود گريه مي کنيد؟ آيا براي پيرزني سالخورده که سالها از مرگ او گذشته بايد گريست؟ خداوند همسري جوانتر و بهتر از او را به شما عطا کرده است!پيامبر روي از عايشه برگرداند و متغير فرمود: «هرگز چنان نيست. او هنگامي که همه مرا تکذيب مي کرديد، تصديق کرد، و هنگامي که کافر بوديد او به من ايمان آورد و ثروتش را به من بخشيد، و براي من فرزنداني آورد، در حالي که شما نازا هستيد.» 8 و همچنين فرمود: «بهشت مشتاق چهار زن است، مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم و همسر فرعون که همسر پيامبر در بهشت است، خديجه دختر خويلد همسر رسول خدا (ص) در دنيا و آخرت، و فاطمه دختر محمد (ص).» 9پيامبر هماره به ياد خديجه بود و از او سخن مي گفت. بسياري اوقات به دوستان خديجه کمک مي کرد و آنان را عزيز و گرامي مي داشت و پي در پي از بزرگواري خديجه و حمايت او در اوايل بعثت گفت و گو مي کرد. فاطمه (سلام الله عليها) دختر گرامي پيامبر (ص) و سيده زنان عالم فاطمه، چه کسي است که سخن از او و نقش حمايتي اش در حفظ دين، رسالت و امامت، چنان بزرگ است که واژه ها در توصيف او درمانده‌اند؟! تنها به ذکر مصاديقي از روش هاي حمايتي اين بانو بسنده مي کنيم، به اين اميد که در آينده به تفصيل به آن بپردازيم. زهرا (ع) برترين الگوي زنان است در تمامي تعاريف و مصاديق. حمايت عاطفي (چنان که ام ابيها يعني مادر پدرش نام گرفت)، حمايت مالي واقتصادي با قناعت و رسيدگي به مستمندان، حمايت سياسي و اجتماعي در راستاي اهداف رسالت، حمايت دفاعي از رسالت و امامت و مقابله با انحرافات و تحمل مصائب، و الگو بودن در حجاب، خانواده و تربيت و عرصه هاي علمي و معنوي، تنها نمونه هاي کوچکي ازصفات والاي اين بانوي بزرگ است. آن گاه که دشمنان در اوايل بعثت، خاک و خاکستر بر سر پيامبر مي ريختند، فاطمه (س) صورت مبارک پيامبر (ص) را پاک مي کرد و اشک مي‌ريخت. زماني که مشرکان براي قتل پيامبر نقشه مي کشيدند، فاطمه (س) با زيرکي متوجه مي شد و مانع مي گرديد. وقتي پيامبر (ص) در مسجد الحرام به سجده رفت و ابوجهل و يارانش شکمبه گوسفند بر سر مبارک پيامبر (ص) انداختند و ايشان را به سخره گرفتند،‌ اين فاطمه (س) بود که خود را به پدر رسانيد و با شهامت با مشرکان سخن گفت. هنگام هجرت سختي راه را به جان خريد و در اطاعت از پيامبري که پدرش بود، به سفري رفت که بازگشتي به مکه نداشت. در جنگ ها نيز يار و ياور پدر و همسر بود. در احد و خندق، با پاي پياده خود را به پيامبر که مجروح شده بود رساند و از ايشان پرستاري کرد. در مباهله با مسيحيان، تنها زني بود که مصداق اهل بيت قرار گرفت و با پدر،‌ همسر و دو فرزند بزرگوارش در اين امر مهم همراه گرديد. ترک زينت دنيا کرده بود و رفتارش با کنيز به مانند يک خويشاوند نزديک بود، چنان که کار خانه را با او تقسيم کرده بود. آرد را خود دستاس مي کرد، آن قدر که دستان مبارکش تاول زده و پينه بسته بود. از شدت عبادت و نمازهاي مداوم پايش ورم کرده بود. حتي در زمان روزه داري هم افطار خود و کودکانش را به فقير و مسکين انفاق کرد و در عمر خود مالي نيندوخت. سيرة رفتاري او در زندگاني کوتاهش، راهنمايي عملي براي همه زنان جهان است. ام ابيها در ميان عرب کنيه زنان را به نام پسر يا دخترشان مي آورند، اما فاطمه به نام پدرش خوانده شد:‌ ام ابيها! اگر آمنه فرصت زيادي براي ابراز محبت و عاطفه مادري به محمد (ص) نيافت، در عوض فاطمه (س) آن را جبران کرد. ايشان در علم و فقاهت، در تربيت فرزند و امور خانواده، در اطاعت از رسول و رهبر، و در هنگام لزوم حمايت سياسي و اجتماعي، نقش خود را به طور کامل ايفا کرد. پس از رحلت پيامبر و غصب خلافت، با سخنان روشنگر و خطابه هاي آتشين خود در مسجد، سعي بليغ کرد تا از انحراف امت از راه راستين و سنت پيامبر جلوگيري نمايد؛ با اشک ها و ناله هاي روزانه و شبانه اش در بيت الاحزان، و تلاش براي احقاق حقش در فدک و مبارزه با ظلمي که بر مولاو همسرش روا داشته بودند... . خطبه‌هاي سرور زنان جهان؛ فريادي در برابر فراموشي حق حضرت زهرا (س)، تنها مدتي کوتاه پس از رحمت پدر بزرگوارش به حيات پربار خويش ادامه داد ودر همان مدت کوتاه، نقش روشنگري و دفاع از رسالت و امامت و نهضت نبي اکرم (ص) را به تمامي ايفا نمود. ايشان در دو خطبه مهم که پيش از رحلت‌شان ايراد فرمودند، اصول اساسي مکتب وحي و خطر انحراف از آن اصول را برشمردند تا حجت بر مسلمانان تمام شود. خطبه اول که در زمان سلامت ايشان و در مسجد النبي و با حضور مردان مهاجر و انصار ايراد شد، بر هفت محور اساسي استوار بود: بخش اول: تحليل فشرده و عميقي پيرامون توحيد و صفات پروردگار و اسماي حسني و نظام آفرينش. بخش دوم: ستايش پيامبر (ص) و خصوصيات، مسئوليت‌ها و اهداف ايشان. بخش سوم: اهميت قرآن مجيد و عمق تعليمات اسلام، فلسفه و اسرار احکام. بخش چهارم: ضمن معرفي خويش، خدمات پدربزرگوارش را براي امت بازگو نمود و گذشتة جاهلي مردم را با وضع امروزي‌شان مقايسه فرمود. بخش پنجم: حوادث و رويدادهاي ناگوار بعد از رحلت پيامبر (ص) را تحليل نمود و پرده از هدف و نيت منافقانه برخي از صحابه برداشت. بخش ششم: از غصب فدک و بهانه‌هاي واهي ديگران در اين مورد سخن گفت و به شبهه‌ها پاسخ داد. بخش هفتم: به عنوان اتمام حجت، از ياران راستين پيامبر طلب کمک نمود و گفتار خود را با تهديد ايشان به عذاب الهي پايان داد.10 در خطبة دوّم که در بستر بيماري و در خانه ايشان و اين بار در حضور زنان مهاجر و انصار ايراد شد، لحن ايشان کوبنده‌تر و محتواي آن غم‌انگيزتر است. اين خطبه رنجنامة قلب مجروح دخت گرامي پيامبر (ص) است که نشان از يأس ايشان از توجه به اصولي که در خطبه اول براي امت بازگو شده است دارد. حضرت در عين درد و بيماري، حتي يک کلمه در مورد حال شخصي و غم‌هاي درون خود نگفت و تنها هدفش، اتمام حجت بود و محور تمام سخنانش، غصب خلافت و مظلوميت امام خويش، و اشاره به خطرات آينده اين انحراف. پس از حمد و ثناي پروردگار و ستايش پيامبر (ص)، فرمود: «به خدا در حالي صحبت کردم که از دنياي شما متنفرم، مردان شما را دشمن مي‌شمرم و از آنان بيزارم و... واي بر آنان که خلافت را از کوه‌هاي محکم رسالت و شالوده‌هاي متين نبوت و رهبري و جايگاه نزول وحي و جبرئيل امين و آگاهان در امر دنيا و دين،‌ کنار زدند! بدانيد که اين خسران و زيان آشکار است... .» در ادامه اشاره مي‌نمايد که با غصب خلافت، چه نعمت بزرگي چون حضرت علي (ع) را از دست داده‌اند، زيرا علي (ع) آگاه‌ترين مردم به حلال و حرام الهي و آيات قرآن است. و در جمله پاياني مي‌فرمايد: «تأسف بر شما! چگونه اميد نجات داريد در حالي که حقيقت بر شما مخفي مانده و از واقعيت‌ها بي‌خبريد... آيا ممکن است، شما را مجبور به پذيرش حق کنيم، در حالي که کراهت داريد؟» افسوس و عجب که امّت، به گوش جان نشنيدند و از حق روي گرداندند... . رسالتي ابدي براي تمام زنان هيچ پيامبري از ميان زنان مبعوث نشده است اما اگر اندکي توجه کنيم و بپذيريم که به فرموده امام خميني (ره) : «از دامن زن مرد به معراج مي‌رود»، بدون وجود زنان و حمايت ايشان، انبيا و به ويژه نبي مکرم اسلام، نمي توانستند وظيفه رسالت را به انجام برسانند. با الگوهايي که در اين مجال نام برده شد و مصداقهاي عملي در سيره ايشان، وظيفه بانوان در رسالت پيامبران تبيين مي شود. بانواني که رسول مهرورزي، عطوفت، صلابت،‌ ايثار و مقاومتند... .