رسم و رسوم چهارشنبه سوری در شهرهای ایران
روزنامه شهروند/ چهارشنبهسوري، جشني است که از آن ميتوان بهعنوان نخستين جشن سال نو نام برد، تا نمادي باشد براي خداحافظي با سال کهنه و دردها و رنجهايش و اميد به سالي نو و پر از خير و برکت و خوشي. چهارشنبهسوري يا چهارشنبهشوري چندصدسال است که به فراخور رسوم هر شهر در اين مرزوبوم برگزار ميشود؛ آيينهايي که هرکدام از باوري کهن روايت دارند؛ آدابي مثل فالگوشنشيني، کوزهشکني، قاشقزني، شالاندازي و بختگشايي. در گفتن از ريشههاي چهارشنبهسوري روايتهاي مختلفي وجود دارد؛ بعضي اين جشن را يادگار گذر سياوش از آتش براي اثبات بيگناهياش ميدانند. اين مراسم عبور از آتش که بعدها به جشن و پريدن از روي آتش تبديل شد، معروف به «وريا، ورنگه» يعني آزمايش ايزدي بوده و عدهاي هم آن را به ورود اعراب به ايران پيوند ميزنند و ميگويند چون اعراب چهارشنبه را نحس ميدانستند و در مقابل ايرانيان بر اين باور بودند که روشنکردن آتش بديها، بيماري و فقر و زشتيها را محو ميکند، به همين دليل جشن سوري پايان سال را به شب آخرين چهارشنبه منتقل کردند تا با طليعه سال نو، خوش و خرم و شادکام شوند. چهارشنبه آخر سال در شهرهاي مختلف ايران هم مثل ملل کهن ديگر آداب و رسوم و سنتهاي مختص خود دارد که هرکدام ريشه در قصهاي کهن دارند و چرايياش را ميتوان در بطن آنها يافت. يکي از اين رسوم چهارشنبه آخر سال است که در شهرهاي مختلف ايران اجرايي ميشود؛ جشني که در هر شهر رنگوبوي باورهاي آن شهر را به خود ميگيرد. در اين بخش آداب شهرهاي مختلف را در چهارشنبه آخر سال ميخوانيم. گيلان گيلان هم مانند شهرهاي ديگر سهشنبه آخر سال را با آيينهاي خاص خود برپا ميکند. گيلانيها براي چهارشنبه آخر سال حتما اسپند، کندر، گلاب و شمع ميخرند، چون يکي از آيينها روشنکردن اسپند و کندر و زدن گلاب به صورت و روشنکردن شمع براي روشنايي است. يکي از باورهاي مرتبط به مراسم چهارشنبه آخر سال در گيلان اين است که خاکستر آتشافروزيها را صبح پاي درختان ميريزند تا بارور شوند و هرکسي قصد زيارت داشته باشد، صبح از خانه خارج ميشود. کوزهشکستن هم يکي از رسوم مربوط به اين شب است که در بيشتر شهرها عموميت دارد؛ آن هم به نيت دفع بلا. يکي از رسوم اين شب آن هم دمغروب اين است که دختران دمبخت را با جارو از خانه بيرون ميکنند، با اين اميد که سال آينده ازدواج کنند. ماسال شهرهاي شمالي ديگر هم با اجرا کردن همه رسوم، آداب خاص خود را بهجا ميآورند، بهعنوان مثال مردم ماسال شب چهارشنبهسوري به طرف قبله در گوشهاي پشتههاي کاه ميگذارند و هنگام غروب آتش ميزنند، سپس از روي آتش ميپرند و ميگويند «کولي کولي چارشنبه» همه مردم آن شب شادي کرده و عدهاي با تفنگ شليک ميکنند و بعد در کنار سفره شام جمع ميشوند، سفرهاي که بايد هفت نوع خورش و خوردني داشته باشد رودبار رودباريها هم سه تا هفت کپه کاه ميگذارند و آتش ميزنند و از آتش سرخرويي ميخواهند، البته در بندرانزلي مردم زماني که از روي آتش ميپرند، ميگويند: «گول گول چارشنبه، به حق پنشنبه، نکبت بشه، شوکت بيه، زردي بشه، سرخي بيه» در آستارا و ديلمان هم پريدن از روي آتش و خواندن اشعاري ديده ميشود. مازندران يکي از قديميترين و بارزترين رسوم مازندرانيها براي چهارشنبه آخر سال پختن آش چهل گياه است که از گياهان خشک شده قديمي و بعضي گياهان جديد پخت ميشود، البته آش ترش هم به نشانه انزجار از سرما پخت ميشود. در اين استان همچنين مرسوم است که در چهارشنبه سوري گپکِشي يا جشن فالگوش برگزار کنند، در اين جشن شالي را از ديوار يا روزنه خانه مياندازند و صاحبخانه برحسب بخشندگي خود انعام و شيريني به فرد ميدهد. آذربايجان آذربايجان در گذشتههاي دور در اسفندماه چهار، چهارشنبه را جشن ميگرفتند که درحال حاضر از آنها تنها چهارشنبه آخر سال باقي مانده است. «چيلهقووان» چهارشنبه هفته اول -هفتهاي که چله زمستان را فراري ميدهد- «کوله چارشنبه» چهارشنبه هفته دوم اسفند، «موشتولوقچي چارشنبه» چهارشنبه هفته سوم و «آخير چارشنبه» چهارشنبه آخر سال. چهار چهارشنبهاي که به نوعي با رنگهاي طبيعت مرتبط بودند؛ رنگهاي سفيد، خاکستري، سياه و سرخ، البته از ميان همه اين مراسم تنها آيين گسترده چهارشنبه آخر سال بهعنوان يکي از رسوم نوروزي هنوز با حالوهواي قبلي برگزار ميشود، اگرچه فرستادن خنچهاي از هدايا براي نوعروسان هم در ميان آداب متداول چهارشنبهسوري ديده ميشود، همانطور که هنوز (شال ساللاماق)- شالاندازي به چشم ميخورد؛ جوانان بر بام خويشان و همسايگان رفته و دستمالي را از پنجره به درون آويزان ميکنند و صاحبخانه تعدادي گردو، بادام يا تخممرغ رنگکرده به دستمال ميبندد و ميگويد؛ «چک الله مطلبين وئرسين» (انشاءالله به آرزوي خود ميرسي). زنجان مراسم چهارشنبهسوري در زنجان با آتش افروختن، فالگوشي و کوزه شکستن معمول است. رسم اختصاصي کوزه شکستن مردم زنجان اين است که پولي با آب در کوزه و از بام به زير مياندازند. از ديگر خصوصيات مردم زنجان اين است که دختراني را به آبانبار ميبرند و هفت گره بر جامه ايشان ميزنند و پسران نابالغ بايد آن هفت گره را بگشايند. يکي از آداب ديگر مردم زنجان اين است که از روزنه بخاريها يا اجاقهاي خانه طنابي داخل اتاق و بهوسيله آن طناب چيزي طلب ميکنند. صاحب اتاق مکلف است نخستين چيزي که در دسترس او بود، بر طناب ببندد و چون طناب را بالا کشيدند، به وسيله آن چيزي که بر طناب بستهاند، فال ميگيرند، مثلا اگر جاروبي بر طناب بسته باشند، از آن فال بد ميگيرند که خانه خراب خواهد شد و خانه ايشان را جاروب خواهند کرد و اگر پاره ناني ببينند، فالي نيک ميگيرند که وفور نعمت خواهد بود و اگر شيريني به طناب ببندند، نشانه شيرينکامي است. اصفهان و قزوين در اصفهان و قزوين افروختن آتش در معابر، کوزه شکستن، فالگوشي، گرهگشايي و غيره کاملا متداول است. قزوينيها در اين شب دختران دمبخت را با جارو از خانه بيرون ميرانند، تا بختشان در سال جديد باز شود، همچنين مردم اين شهر در اين شب بيشتر اشکنه ميخورند. مراسم قاشقزني و شبنشيني و دورهمي و آجيل خوردن و قصهگويي در قزوين همچنان بهعنوان آيين ويژه چهارشنبه سوري اجرا ميشود. کردستان چوارشه مه کوله يا چهارشنبهسوري به گفته کارشناسان مردمشناس ٥٠-٤٠سالي است که در ميان کردها به تبعيت از فرهنگ ايراني برگزار ميشود. در کردستان سهشنبه آخر سال اگر هوا مساعد باشد، مردم دستهدسته به دشت ميروند، البته زنان قيچياي با خود ميبرند تا با زدن چند تار مو از سر فرزندانشان درد و ناراحتي را از آنها دور کنند. آنها در برگشت به خانه تعدادي سنگريزه (معمولا چهارعدد) جمع کرده و درحال حرکت از روي شانهشان به پشتبام پرت ميکنند. عوض کردن بعضي لباسها در کنار چشمه و شستن دستوصورت در آن هم يکي ديگر از رسوم اين ديار است. در روستاهاي شهرستان بيجار کمي اسپند به آتش اضافه ميکنند و در سنندج جارويي کهنه را در کوزهاي گلي و شکسته ميگذارند که بعد از سوختن جارو، کوزه را جلوي در منزل ميشکنند، تا نحسي سال گذشته با کوزه شکسته برود. رقص کُردي(هه لپه ر کي) هم بخش جداناشدني از آيينهاي کُردهاست و در مراسم چهارشنبهسوري جايگاه خاص خود را دارد. سيستانوبلوچستان در اين شب مردم گوني، پتو و نمد کهنه را به صورت گلوله درميآورند و آن را در غروب آخرين چهارشنبه سال آتش ميزنند تا نحسيها از بين بروند. در گذشته در اين شهر مردم از صحرا بوتههاي خشک و خار ميآوردند و در ميدان بزرگ شهر يا روستا جمع ميکردند و هنگام غروب که همه مردم روستا جمع ميشدند پريدن از روي آتش به شکل مسابقه برگزار ميشد. يزد چهارشنبهسوري يا چهارشنبهشوري يکي از رسوم مشهوري است که در شهرهاي مختلف با آيين خاص خود برگزار ميشود. يزديها در اين مراسم در محوطهاي باز هيزم جمع و با غروب خورشيد آتش روشن ميکنند و شعر «سرخي تو به رويم، زرديت به جون دشمنونم» را ميخوانند. يزديها باور دارند با اين کار ناخوشيها را دور ريخته و به سوي سلامتي و تندرستي حرکت ميکنند. البته يزديها خاکستر آتش را دور نميريزند يکي ديگر از آداب اين شب در يزد مراسم «کلوخک» است به اين شکل که رسم است که سيبزمينيهاي کوچک را زير آتش ميکنند و با شادي و خواندن ترانه سيبزمينيهاي پختهشده را ميخورند، اگر چه اين مراسم کمتر در حال حاضر برگزار ميشود. آداب چهارشنبهسوري چهارشنبه آخر سال آداب و آيين خاص به خود را دارد که در شهرهاي مختلف با کمي تغييرات اجرايي ميشود اما يکسري آداب در اين شب وجود دارد که در اغلب شهرها يکسان است و شايد با کمي تغييرات جزيي اجرايي شود. آجيل و قصه خارکن زناني که نذر و نيازي ميکردند در شب چهارشنبه آخر سال آجيل هفت مغز به نام «آجيل چهارشنبهسوري» از دکان رو به قبله ميخريدند و پاک ميکردند و ميان خويش و آشنا پخش ميکردند و ميخوردند. به هنگام پاککردن آجيل قصه مخصوص آجيل چهارشنبه معروف به قصه خارکن را نقل ميکردند. امروزه آجيل چهارشنبهسوري جنبه نذرانهاش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبهسوري شده است. فالگوشنشيني زنان و دختراني که دوست دارند ازدواج کنند يا آرزوي زيارت و مسافرت دارند، غروب شب چهارشنبه نيت ميکنند و از خانه بيرون ميروند و در سر گذر يا سر چهارسو ميايستند و گوش به صحبت رهگذران ميسپارند و به نيک و بد گفتن و تلخ و شيرين صحبتکردن رهگذران تفال ميزنند. اگر سخنان دلنشين و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجت و آرزوي خود را برآورده ميپندارند ولي اگر سخنان تلخ بشنوند، رسيدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست. قاشقزني زنان و دختران آرزومند و حاجتدار قاشقي با کاسهاي مسي برميدارند و شبهنگام در کوچه و گذر راه ميافتند و در برابر هفت خانه ميايستند و بيآنکه حرفي بزنند، پيدرپي قاشق را بر کاسه ميزنند. صاحبخانه که ميداند قاشقزنان نذر و حاجتي دارند، شيريني يا آجيل، برنج يا بنشن و يا مبلغي پول در کاسههاي آنان ميگذارد. اگر قاشقزنان در قاشقزني چيزي به دست نياورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود نااميد خواهند شد. گاه مردان بهويژه جوانان، چادري بر سر مياندازند و براي خوشمزگي و تمسخر براي قاشقزني به در خانههاي دوست و آشنا و نامزدان خود ميروند. آش چهارشنبهسوري خانوادههايي که بيمار يا حاجتي داشتند براي برآمدن حاجت و بهبوديافتن بيمارشان نذر ميکردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» يا «آش بيمار» ميپختند و آن را اندکي به بيمار ميخوراندند و بقيه را هم در ميان فقرا پخش ميکردند. کوزهشکستن مردم پس از آتشافروزي مقداري زغال به نشانه سياهبختي، کمي نمک به علامت شورچشمي و يک سکه دهشاهي به نشانه تنگدستي در کوزهاي سفالين مياندازند و هر يک از افراد خانواده يکبار کوزه را دور سر خود ميچرخاند و آخرين نفر کوزه را بر سر بام خانه ميبرد و آن را به کوچه پرتاب ميکند و ميگويد: «درد و بلاي خانه را ريختم به توي کوچه» و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تيرهبختي، شوربختي و تنگدستي را از خانه و خانواده دور ميکنند.