آیا ازدواج کلید خوشبختی است؟
خانواده سبز/ پس از ازدواج، درست مثل قبل از ازدواج، بايد خودمان را دوست داشته باشيم، مسئوليت شادي و خوشبختي خودمان را به عهده بگيريم و آرزوها و اهداف خود را دنبال کنيم. سه مرحله اصلي در زندگي انسان وجود دارد: تولد ازدواج و مرگ. ما در مورد تولد و مرگ خود تصميم گيرنده نيستيم. به جهان مادي فراخوانده مي شويم و اقامت ما در اين جهان، پس از چند سال به پايان مي رسد. تنها مرحله مهم زندگي که در آن تصميم گيرنده هستيم، ازدواج است. بسياري از نيازهاي عاطفي، جسماني و اجتماعي ما در ساختار ازدواج برآورده مي شود. ازدواج خوب، به رشد شخصيت ما کمک مي کند. ازدواج، مدرسه معنويت است. ما صبر، عشق و انعطاف پذيري را در زندگي متاهلي مي آموزيم. به گفته پيغمبر ما، ازدواج نصف دين است. من کتاب «ازدواج مثل آب خوردن آسان است!» را به اين دليل نوشته ام که شما به کمک آن بتوانيد هر چه زودتر همسر دلخواه خود را جذب کنيد و وارد زندگي متاهلي بشويد. ولي آيا پس از ازدواج کردن، ما از هر نظر خوشبخت مي شويم؟ اگر ازدواج کليد خوشبختي است، پس چرا اين همه آدم متاهل ناخوشبخت دور و بر ما وجود دارند؟ در مورد ازدواج باورهاي غلطي رايج است. ما به غلط تصور مي کنيم که پس از ازدواج، قرار است همسر ما همه آرزوها و خواسته هاي ما را برآورده کند. متاسفانه بسياري از زن ها و مردها اين تصور اشتباه را از ازدواج دارند. بعضي از ما به اشتباه تصور مي کنيم به عنوان يک همسر فداکار بايد از آرزوها و خوشي هاي خود صرف نظر و همه توجه و تلاش خود را معطوف به همسرمان کنيم. در عوض از همسرمان انتظار داريم همه آرزوهاي ما را برآورده و قلب ما را لبريز از شادي و خوشحالي کند. وقتي اين تصورات خام را از ازدواج داشته باشيم، البته که يکي دو ماه پس از عروسي، خود را فريب خورده احساس مي کنيم. اولين درس الفباي زندگي زناشويي اين است: پس از ازدواج، درست مثل قبل از ازدواج، بايد خودمان را دوست داشته باشيم، مسئوليت شادي و خوشبختي خودمان را به عهده بگيريم و آرزوها و اهداف خود را دنبال کنيم. ازدواج مثل ساخت خانه است ازدواج کردن مثل خانه ساختن است. خانه اي که ستون هايش، زن و مرد هستند. هر کدام از آنها که سست و ضعيف باشند سقف خانه فرو خواهد ريخت. پس بايد از نظر رواني سالم باشيم. اگر افسرده هستيم، مضطرب هستيم يا اعتماد به نفس نداريم، فکر نکنيم با ازدواج کردن به نحو معجزه آسايي شاد و مطمئن و آرام خواهيم شد. ازدواج يک تغيير بزرگ در زندگي است. استرس بالايي ايجاد مي کند. مسئوليت بالايي ايجاد مي کند. اگر ما از نظر شخصيتي محکم نباشيم پس از ازدواج از هم مي پاشيم. اگر ما با خودمان صادق نباشيم و اگر خود را دوست نداشته باشيم يا هدف معناداري براي زندگي نداشته باشيم، پس از ازدواج احساس خوشبختي نخواهيم کرد، حتي اگر همسرمان يک فرشته باشد. هر وقت از زندگي زناشويي خود ناراضي هستيد، به درون برگرديد و از خود بپرسيد: «آيا ساير جنبه هاي زندگي من، شاد و سالم است؟ آيا از خود و زندگي ام راضي هستم؟ کجاي زندگي ام لنگ مي زند؟ براي شاد کردن و لذت بخش کردن زندگي خودم چه مي توانم بکنم؟» به عبارت ديگر، اگر از زندگي زناشويي خود ناراضي هستيد، شايد داريد مشکلات دروني خود را به گردن همسر خود مي اندازيد. شايد ايراد گرفتن از همسر و انتظار داشتن از او که ما را خوشحال و خوشبخت کند، آسان تر از روبرو شدن با عيب ها و نقطه ضعف هاي خودمان است. بياييد با خود صادق باشيم. از مجرد بودن تان نگرانيد واقعيت اين است که انسان ابعاد وجودي متعددي دارد و براي احساس خوشبختي لازم است انسان در همه ابعاد زندگي رشد و موفقيت هايي کسب کند. اگر تمايل داريد که ازدواج کنيد و بابت مسئله تجرد خود نگران هستيد، يک سوال از شما دارم: آيا زندگي شما از هر جهت پربار است و تنها حضور يک همسر را براي تکميل خوشبختي کم داريد؟ آيا شما در حال حاضر احساس خوشبختي مي کنيد؟ براي اينکه بتوانيد به اين سوال مهم، جواب درستي بدهيد، تقاضا مي کنم زندگي خود را از شش جهت اصلي بررسي کنيد: وضعيت سلامتي وضعيت شغلي وضعيت مالي وضعيت روابط با اطرافيان رشد شخصي(دانش و مهارت و رشد معنوي) تفريحات به هر کدام از موارد بالا از يک تا صد چه نمره اي مي دهيد؟ آيا از نمره خود در هر جنبه راضي هستيد؟ شادمانه زندگي کنيد ازدواج يکي از اهداف انسان هاست، نه تنها هدف او. اگر انسان فقط يک هدف داشته باشد، تاخير در رسيدن به آن، او را غمگين و سرگشته مي کند. براي ازدواج و جذب همسر مناسب، لازم است شاد و سلامت باشيد. اگر به خاطر مجرد بودن، غصه دار و غمگين باشيد، شادابي خود را از دست مي دهيد. اگر به خاطر مجرد بودن، مضطرب باشيد، ضعيف و بيمار مي شويد و شانس ازدواج خود را کم مي کنيد. پس از تمرکز روي ازدواج به عنوان تنها هدف زندگي، خودداري کنيد. در هر شش زمينه زندگي براي خود اهداف کوتاه مدت و بلند مدت در نظر بگيريد. شادمانه زندگي کنيد و از شادي هاي زندگي بهره بگيريد. براي فرار از تنهايي ازدواج نکنيد. زيرا پس از ازدواج گاهي اوقات تنها هستيد. براي خوشبخت شدن، ازدواج نکنيد، زيرا پس از ازدواج متوجه مي شويد و فقط و فقط خودتان مي توانيد خود را خوشبخت و موفق کنيد. هيچکس نمي تواند ديگري را خوشبخت و موفق کند. خوشبختي را ياد بگيريد قبل از ازدواج ياد بگيريد که خوشبخت باشيد. ياد بگيريد با تنها بودن کنار بياييد. ياد بگيريد افکار منفي را از ذهن خود خارج کنيد. منفي باقي عادت بدي است که بسياري از مردم به آن عادت کرده اند. بعضي افراد دوست دارند درباره وضعيت زندگي يا شغل خود غر بزنند و با اطرافيان خود از نارضايتي هاي خود بگويند و براي خود دلسوزي کنند. براي دور کردن افکار منفي جدي و آگاهانه تلاش کنيد. مي دانم که گفتن اين حرف از انجام آن آسان تر است. ولي با خود سخت گير باشيد و اجازه ندهيد هر فکري در سر شما جاي بگيرد. افکار منفي حرکت شما را کند مي کند. خوشبختي يعني خود را دوست داشتني و قابل احترام دانستن. خوشبختي يعني خود را تاييد کردن. ما به غلط تصور مي کنيم بايد کاري انجام دهيم تا ديگران ما را تاييد کنند. وقتي آنها ما را تاييد کردند، خود را تاييد مي کنيم و احساس دوست داشتني بودن مي کنيم. آنگاه براي مدت کوتاهي احساس خوشبختي مي کنيم. در اين حالت، خوشبختي امري متزلزل است. زيرا هر لحظه ممکن است حرکتي از ما سر بزند که تاييد ديگران را از دست بدهيم و احساس ناکامي و بدبختي دوباره به سراغ ما بيايد. ما بايد بياموزيم خودمان خود را تاييد کنيم و خود را دوست بداريم و منتظر نباشيم ابتدا ديگران ما را دوست بدارند تا احساس دوست داشتني بودن و خوشبختي کنيم. وقتي ما تاييد را از درون خود بگيريم، خوشبختي امري دروني مي شود. خودمان را دوست داشته باشيم وقتي خود را دوست بداريم و احساس خوبي درباره خود داشته باشيم، آدم هاي مناسب را جذب مي کنيم، اطلاعات مناسب را به سوي خود جذب مي کنيم، امکانات دلخواه را جذب مي کنيم. وقتي خوشبخت و شاد باشيم مي توانيم به ساير انسان ها خدمت کنيم، عشق را به معناي واقعي تجربه کنيم، از فراواني و ثروت لذت ببريم و از سلامت جسم و روح برخوردار باشيم. اگر خود را دوست نداشته باشيم، تمام ثروت دنيا و عشق هزاران نفر ما را ذره اي شاد نخواهد کرد. هر اندازه ديگران ما را ستايش کنند، ما باور نمي کنيم که دوست داشتني و لايق دوست داشته شدن هستيم. وقتي خود را دوست نمي داريم، باور نمي کنيم که قابل تحسين هستيم و دست رد به سينه کساني مي زنيم که ما را دوست دارند. به خود مي گوييم لابد او آدم ابلهي است که فرد بي لياقتي مثل مرا دوست دارد! وقتي خود را دوست نداريم، کاسه گذايي به دست مي گيريم و از آدم ها گدايي عشق و محبت و تاييد مي کنيم و اين غم انگيز است. وقتي خود را دوست نداشته باشيم، هزاران تکنيک و روش «چگونه همسر دلخواه خود را بيابيم؟» چگونه ثروتمند شويم؟ «چگونه سلامت باشيم؟» چگونه با اعتماد به نفس باشيم؟ «چگونه افسردگي را دور بريزيم؟» بي فايده هستند. زيرا چند روزي ما را شاد مي کنند، ولي چون خودمان را دوست نداريم، همه را رها مي کنيم و دوباره زانوي غم در بغل مي گيريم و مي ناليم که فايده نداشت. به ياد داشته باشيم که دوست داشتن خود يعني ارج نهادن به بخش الهي وجودمان. دوست داشتن خود، خودخواهي و غرور نيست. به سوال اول مطلب بر مي گردم: آيا ازدواج کليد خوشبختي است؟ خير! خوشبختي نوعي طرز نگرش ما به زندگي است. براي احساس خوشبختي لازم است شاکر و قدردان نعمت هاي زندگي باشيم. مشکلات زندگي را «مسئله» بناميم و وظيفه خود را حل کردن مسائل زندگي. ولي ازدواج بسياري از نيازهاي پايه اي ما را برآورده مي کند که بدون برآورده شدن اين نيازها، امکان خوشبختي وجود ندارد. ولي هميشه به خاطر داشته باشيم که تنها کسي که مسئول خوشبخت کردن ماست، خودمان هستيم.