این دختر مشهدی عروس یک هفته ای بود
رکنا/ زن 25 ساله که شش ماه است انتظار شوهرش را مي کشد تا شايد روزي به خانه اش بازگردد، درباره ماجراي ازدواجش با جواني بيکار و معتاد به کارشناس اجتماعي کلانتري سپاد مشهد گفت: درست دو سال قبل از طريق يکي از آشنايانم به مدير يکي از هايپرمارکت هاي مشهد معرفي شدم تا به عنوان فروشنده در آن جا مشغول کار شوم چرا که بعد از گرفتن ديپلم حوصله ام در خانه سر مي رفت و دوست داشتم محيط بيرون را تجربه کنم. هنوز يک هفته از شروع به کارم نگذشته بود که با يکي از همکاران خانم در همان مجموعه دوست شدم و ارتباط صميمي بين ما برقرار شد تا اين که در ميان همين رفت و آمدها با برادر همکارم آشنا شدم طولي نکشيد که ارتباط تلفني و پيامک هاي عاشقانه بين من و «جمال» آغاز شد. آرام آرام قرارهايمان به بيرون از منزل کشيد و ما به طور پنهاني و به دور از چشم خانواده ها با يکديگر به گشت و گذار مي رفتيم، حدود يک سال از اين روابط غيرمتعارف مي گذشت تا اين که جمال به خواستگاري ام آمد اما پدرم با ديدن وضعيت ظاهري جمال و به ويژه بيکاري او بلافاصله با اين ازدواج مخالفت کرد ولي من که دلباخته او بودم و يک سال از جواني ام را به طور پنهاني با او سپري کرده بودم نمي توانستم به راحتي پاسخ منفي پدرم را قبول کنم اين بود که مقابل خانواده ام ايستادم و به ازدواج با او اصرار کردم. پدرم وقتي شيفتگي مرا ديد دست از نصيحت هايش کشيد و گفت: اگرچه با اين عشق خياباني قلب و روحم را شکستي اما باز هم به خاطر خوشحالي تو با اين ازدواج موافقت مي کنم خلاصه با اين رضايت اجباري من و جمال با هم ازدواج کرديم. بعد از پايان مراسم عقدکنان بلافاصله پدرم کارگر و بنا آورد و با تهيه مصالح ساختماني طبقه ديگري را روي منزل مسکوني مان ساخت. او گويي آينده و سرنوشت مرا مي دانست به قول معروف مي گويند «آن چه جوان در آينه بيند/ پير در خشت خام مي بيند» خلاصه شش ماه بعد ساختمان ما آماده شد و من و جمال به فکر برگزاري مراسم عروسي افتاديم با وجود اين از لحاظ مالي چيزي نداشتيم و در نهايت با کمک اطرافيان جشن عروسي را برگزار کرديم و براي آغاز زندگي مشترک راهي ساختماني شديم که پدرم براي دختر و دامادش آماده کرده بود ولي هنوز يک هفته بيشتر از آغاز زندگي مشترکمان نمي گذشت که فهميدم جمال نه تنها به مواد مخدر اعتياد شديدي دارد بلکه در برقراري روابط عاطفي نيز بسيار ناتوان است با وجود اين او انتخاب خودم بود و من به دليل علاقه شديدي که به او داشتم با همين شرايط نيز حاضر به ادامه زندگي بودم تا اين که روزي جمال به منزل آمد و از من خواست مبلغ 12 ميليون تومان وام را برايش ضمانت کنم. او مدعي بود اين پول را براي خريد گوشي و کت و شلوار مارک مي خواهد هزينه کند من هم که دوست داشتم شوهرم لباس هاي شيک بپوشد تا اعتيادش جلوه نکند حاضر به اين کار شدم و سفته هايي را براي ضمانت امضا کردم ولي او شش ماه قبل پس از آن که وام 12 ميليوني را گرفت ديگر به خانه نيامد و به مکان نامعلومي رفت او مرا با 12 ميليون تومان بدهي بانکي در حالي رها کرد که ديگر خجالت مي کشم حتي به چشمان پدرم نگاه کنم و ... شايان ذکر است، به دستور سرهنگ عباس زميني (رئيس کلانتري سپاد مشهد) پرونده اين زن در دايره مددکاري کلانتري مورد رسيدگي قرار گرفت.