logo
جذاب ترین هابرگزیده
دخترونه زنونه

جوان‌هایی که زندگی مجردی را به کانون گرم خانواده ترجیح داده‌اند!

منبع
خراسان
بروزرسانی
جوان‌هایی که زندگی مجردی را به کانون گرم خانواده ترجیح داده‌اند!
خراسان/ خانه‌هايي کوچک با وسايلي محدود و سکوتي عميق و طولاني. اين‌جا خبري از شوق وشور و هيجان خانه پدري نيست. اين‌جا مادري آشپزي نمي‌کند و بوي خوش غذا در اتاق‌ها نمي‌پيچد، پدري روزنامه نمي‌خواند، کودکي با اسباب‌بازي‌هايش بازي نمي‌کند و ... . اين جا معمولا فقط سکوت و تنهايي موج مي‌زند. بله، اين‌جا خانه مجردي است. تنهايي، استقلال، خودسازي، آزادي، آرامش و ... واژه‌هايي است که برخي افراد مجرد را بدون توجه به آسيب هاي ممکن به سمت جدايي از خانواده کشانده تا زندگي تک نفره را تجربه کنند. در اين پرونده از زندگي سلام به سراغ اين جوانان مجرد زير 40 سال مي‌رويم تا درباره انگيزه‌هاي‌شان براي جدايي از خانواده و مستقل شدن گپ بزنيم. سپس نظر يک جامعه‌شناس و روان‌شناس را درباره اين ماجرا خواهيد خواند و در جريان چند آمار تامل‌برانگيز هم قرار خواهيد گرفت. گپ و گفتي با چند نفر که زندگي مجردي را انتخاب کرده‌اند در گرايش به زندگي مجردي علل مختلفي وجود دارد که دامنه آن از اجبار تا اختيار گسترده است. کساني که به دلايل کاري و تحصيلي مهاجرت مي‌کنند، مطلقه‌ها جزو افرادي هستند که گاهي به اجبار تن به زندگي مجردي داده‌اند اما در آن سو نيز برخي از مجردان کاملا اختياري اين نوع زندگي را انتخاب کرده اند. بنابراين نمي‌توان به يک جمع‌بندي کلي درباره اين موضوع دست يافت. با اين حال، خواندن صحبت‌هاي اين افراد کمک زيادي مي‌کند تا با اين سبک زندگي بيشتر آشنا شد. زير بار زور نمي‌روم! سامان 27 ساله دکتراي دندان پزشکي دارد. او از 18 سالگي به فکر زندگي مجردي افتاده است. سامان مي‌گويد: «ويژگي‌هاي اخلاقي خاص من باعث اين انتخاب شد. مستقل بودن از چند نظر خوب است، مهم‌ترين آن داشتن حس راحتي و آرامش، روي پاي خود ايستادن، بالا رفتن اعتماد به نفس و داشتن استقلال مالي و مکاني است و اين‌که ديگر کسي نمي تواند به آدم امر و نهي کند. من تحت نظارت زندگي کردن را دوست ندارم. خانواده سختگيري داشتم و به اين کار رغبت نداشتم. حتي من را طرد کردند اما من تابو را شکستم و در ابتدا از کارهاي کوچک مثل فروشندگي شروع کردم.» او مشکلات مالي و خلأ احساسي را از جمله سختي‌هاي اين نوع زندگي مي‌داند و مي‌گويد: «خانواده‌ها بايد از سني که بچه‌ها توانايي کار کردن دارند، آن‌ها را به سوي مستقل شدن سوق بدهند.» تنهايي را دوست دارم اما سخت است! مهدي، 33 ساله و مهندس معماري شش ماه است که مجردي زندگي مي‌کند. او مي‌گويد: «من آدم اجتماع دوستي نيستم، از مخالفان ازدواجم و تنهايي برايم بهتر است. کمي اجبار و انتخاب شخصي من را به سوي مجرد زيستن کشاند. فکر مي‌کنم خانواده‌ها بايد از 18 سالگي به بعد فرزندان شان را آماده زندگي مجردي کنند و شيوه استقلال داشتن را به آن‌ها بياموزند.» او با اين‌که تنهايي را دوست دارد يکي از مشکلات اين نوع زندگي را تنهايي مي‌داند و مي‌گويد: «گاهي سه يا چهار روز کسي را نمي‌بينم و حرف نمي‌زنم. در اين نوع زندگي اول و آخر تمام تصميمات خودت هستي. از کسي تاييد و تشويق نمي‌گيري. اين نکات هم مي‌تواند مثبت و هم منفي باشد و به نوع شخصيت انسان بازمي‌گردد.» مهدي در پايان مي‌افزايد: «نام «خانه مجردي» در اذهان عمومي به خوبي جا نيفتاده. به نظرم بايد لفظ تنها زيستن را به جاي خانه مجردي به کار برد.» دوستانم به خانه‌ام به عنوان پاتوق نگاه مي‌کردند! سعيد 26 ساله که به اجبار به سمت زندگي مجردي کشيده شده، مي‌گويد: «بعد از فوت مادر و پدرم مجبور شدم تنهايي زندگي کنم. در زندگي کنار خانواده بايد تن به برخي خواسته‌هاي اجباري آن‌ها بدهي و توقعاتي پيش مي‌آيد اما در مجردي تنها با مسائل شخصي خودت سر و کار داري.» او مي‌افزايد: «خانواده‌هاي امروزي با حمايت‌هاي بي دليل جلوي استقلال فرزندان را مي‌گيرند در صورتي که بايد بستر مستقل شدن آن‌ها را فراهم کنند. بعد از آن فرد آمادگي زندگي در اجتماع را پيدا مي‌کند.» سعيد درباره خوبي و بدي اين نوع زندگي مي‌گويد: «مشکل اصلي دوستانم بودند. کساني که فکر مي‌کردند خانه مجردي پاتوق است! البته من به اجبار رابطه‌ام را با آن‌ها قطع کردم. مشکل بعدي هم هزينه‌هاست که گاهي براي يک آدم تنها دردسرساز مي‌شود. » دانش آموزي و زندگي مجردي سارا 17 ساله، دانش‌آموز و از وضع مالي بسيار خوبي برخوردار است. او که چندي است به خاطر درس خواندن براي کنکور خانه‌اش را از خانواده جدا کرده، مي‌گويد: «ما يعني من و پدر و مادرم از نظر اعتقادي و سبک زندگي با هم فرق داشتيم. خانواده من زياد با روحيات و اخلاقياتم کنار نمي‌آيند. تقريبا تمام دوستانم که بين سنين17 تا 19 سال هستند، مجردي زندگي مي‌کنند.» او درباره علت انتخابش و تصميم اش به زندگي مجردي مي‌گويد: «کسي چک‌ات نمي‌کند. هر طور دوست داري لباس مي‌پوشي، غذا مي‌خوري و ... اما وقتي مريض مي‌شوي کسي نيست از تو پرستاري کند يا خسته که هستي برايت چايي بريزد و ... . در اين وضعيت صفر تا صد زندگي‌ات دست خودت است و کمي غفلت باعث مي‌شود همه چيز را ببازي!» «شهلا کاظمي‌پور» جمعيت‌شناس از آمارهاي زندگي مجردي مي‌گويد: تقريبا نيم ميليون نفر! شهلا کاظمي‌پور، جمعيت‌شناس در گفت وگويي با ما درباره زندگي مجردي مي‌گويد: «جمعيت افراد مجرد با مجرداني که تنها زندگي مي‌کنند متفاوت است. در اين بين بايد توجه داشت کساني که مجرد زندگي مي‌کنند، سه گروه‌اند: يا ازدواج نکرده‌اند يا طلاق گرفته يا همسرشان فوت کرده است.» مردهاي درگير زندگي مجردي 2 برابر زنان هستند وي درباره آخرين آمارهاي زن و مردهايي که زندگي مجردي را انتخاب کرده‌اند، مي‌افزايد: «بر طبق آخرين آمار سرشماري در سال 95، تعداد مردان مجردي که تنها زندگي مي‌کنند در سنين 15 سال تا 40 سال، 313 هزار و 747 نفر و زنان مجرد در اين رده سني 163 هزار نفر هستند. در همه رده‌هاي سني، مرداني که مجرد زندگي مي‌کنند 2 برابر زنان هستند. تعداد جوان‌ترين رده سني يعني دهه هشتادي‌هايي که رده سني 15 تا 19 سال را شامل مي شوند و مجرد زندگي مي‌کنند، 10 هزار و 600 نفر يعني 0.4 درصد و زنان هفت هزار و 700 نفر يعني 0.2 درصد است. تفاوت زندگي مجردي جوانان غربي و جوانان ايراني اين جامعه شناس با بيان اين‌که خانواده‌هاي تک زيست هر سال افزايش مي‌يابند، ادامه مي‌دهد: «دلايل تک زيستي مي‌تواند اجباري مانند مهاجرت، تحصيلي، شغلي و همچنين اختياري باشد. در کل تک زيستي پديده‌اي است که در کشورهاي غربي رايج و در کشور ما نيز اشاعه پيدا کرده است. در غرب افراد از 18 سالگي از خانواده جدا مي‌شوند و اين کار تبديل به نوعي هنجار شده است حتي اگر خانواده پدري شرايط ايده آل داشته باشد زندگي با آن‌ها براي جوان غربي پذيرفته نيست و اين‌که نتوانسته استقلال داشته باشد برايش نوعي سرافکندگي است. پس در آن فرهنگ جدايي از خانواده براي کسب استقلال و خودسازي است در حالي که در جامعه ما از اين نوع زندگي برداشت غلطي شده و افراد بيشتر براي آزادي و فرار از محدوديت‌هاي خانواده به سوي آن کشيده مي‌شوند. بنابراين اين نوع زيست در خانواده‌هاي بالاي شهر بيشتر نمود دارد. «مجيد ابهري» از نتايج يک پژوهش درباره زندگي مجردي مي‌گويد: چرا جوان‌ها زندگي مجردي را انتخاب مي‌کنند؟ جوان‌هايي که زندگي مجردي را انتخاب مي‌کنند، دو دسته هستند. آن‌ها که با وجود داشتن خانواده ترجيح‌شان اين است که به تنهايي خانه‌اي اجاره و زندگي مستقل را تجربه کنند و دسته دوم هم کساني که اجبار آن‌ها را وادار به تنها زندگي کردن کرده است. دانشجوها، جواناني که به دنبال کار به شهرها آمده‌اند يا آن‌ها که از همسر جدا شده‌اند و ناچارند تنها زندگي کنند در دسته دوم اين ماجرا قرار مي گيرند. به گزارش تابناک، «مجيد ابهري»، استاد دانشگاه و آسيب شناس از آمار 22 درصدي جوان‌هايي مي‌گويد که در شهرهاي بزرگ زندگي مي‌کنند، آن هم در حالي که خانواده آن‌ها در همان شهر هستند. پاسخ 1640 دختر و پسر به دلايل زندگي مجردي‌شان «ابهري» از پژوهشي که با موضوع زندگي مجردي انجام داده شده و علت انتخاب زندگي مجردي توسط اين دسته از جوانان مي‌گويد:«وقتي از 1640 دختر و پسري که مجردي زندگي مي‌کردند، علت جدا زندگي کردن‌شان سوال شد، 80 درصد آن‌ها توافق اخلاقي نداشتن با خانواده و محدود بودن رفت و آمد با دوستان را بيان کردند. بعد از آن هم طلاق، جدايي از همسر و نبود تمايل به بازگشت به خانواده بعد از زندگي مستقل ، توانايي مالي قابل توجه و دوست نداشتن محل زندگي والدين از نظر جغرافيايي از دلايل ديگر اين جوان‌ها بود. البته 15 درصد پسراني که زندگي مجردي را انتخاب کرده بودند، زندگي با جنس مخالف را علت انتخاب خود بيان کردند به عبارتي همان ماجراي ازدواج سفيد که از پنج سال پيش راجع به آن و آسيب‌هاي اين نوع ازدواج در رسانه‌ها هشدار دادم چراکه تحقيقات نشان داده ازدواج سفيد موجب کاهش آمار ازدواج و افزايش شلختگي فرهنگي است.» جوان‌هايي که خانواده‌هايشان در شهر ديگري هستند «ابهري» همچنين از علت زندگي مجردي جوان‌هايي که خانواده آن‌ها در شهرهاي ديگر زندگي مي‌کنند، مي‌گويد و اين که اين افراد، اشتغال، ادامه تحصيل، علاقه نداشتن به بازگشت به زادگاه خود به دليل محدوديت امکانات تحصيلي، آموزشي و تفريحي و دارا بودن امکانات بيشتر در کلان شهرها را علت برگزيدن زندگي مجردي و دوري از خانواده بيان کرده اند. جنسيت افراد مورد پژوهش قرار گرفته اين آسيب‌شناس اجتماعي همچنين خاطرنشان مي‌کند: «حدود 70 درصد از افراد مورد پژوهش پسر و 30 درصد دختر بودند و اين جامعه آماري از شهرهاي تهران، اصفهان، مشهد، شيراز و رشت انتخاب شدند که به ترتيب مقام‌هاي اول تا پنجم را درباره انتخاب زندگي مجردي توسط جوانان به خود اختصاص دادند.» يادداشت يک روان‌شناس درباره آسيب هاي زندگي مجردي: خطر در کمين نوجوانان گرايش به استقلال شخصي در همه افراد نهادينه است و مشخصه‌هاي مختلفي دارد. يکي از آن‌ها تنها زندگي کردن است. آمارها نشان مي‌دهد در کلان شهرها علاقه به اين نوع زندگي زياد است. علت‌هاي مختلفي از جمله اختلاف اعتقادي نسل جديد با والدين، سخت‌گيري‌هاي خانواده، شکاف بين نسلي در گرايش به اين نوع زندگي ديده مي‌شود. همچنين گاهي کشمکش بين والدين در روان فرزندان تاثير مخرب دارد و فرد ترجيح مي‌دهد به محيطي آرام براي کسب آرامش پناه ببرد که از آن مي‌توان به نوعي فرار از خانه ياد کرد. آسيب‌هاي روان‌شناسانه زندگي مجردي زندگي مجردي از بعد مثبت به دست آوردن استقلال شخصي و جدا شدن از وابستگي بيش از حد به والدين است اما تجربه زندگي مجردي در سن پايين در آينده براي فرد و جامعه آثار مخربي از جمله کاهش انگيزه براي ازدواج و کمرنگ شدن اخلاقيات را در پي دارد. همچنين نوجواني که مجردي زندگي مي‌کند وگرايش شديدي به تنوع دارد، در قبال جنس مخالف هيچ‌گونه مسئوليت و تعهدي نداشته بنابراين در آينده نمي‌تواند متعهد و صبور بار بيايد. با توجه به محيط مذهبي و سنتي جامعه ما اين نوع زندگي مي‌تواند براي برخي از زنان صدمات روحي، رواني و افسردگي را به دنبال داشته باشد. آيا زندگي مجردي درست است يا غلط؟ به راستي نمي‌توان به صورت کلي به خوبي يا بدي اين نوع زندگي اشاره کرد و يک جمع بندي کلي داشت زيرا در اين مقوله سن فاکتور مهمي است. در سنين پايين به علت ناپختگي احتمال خطرات و آسيب‌هاي اجتماعي بالاتر مي‌رود زيرا يک نوجوان دوست دارد همه چيز را امتحان کند و ممکن است ناهنجاري‌هايي مانند روابط جنسي زود هنگام، مواد مخدر و ... را تجربه کند و آينده اش را به تباهي بکشد. البته در سنين بالاتر هم که هيجانات کمرنگ‌تر مي‌شود، درست يا نادرستي زندگي مجردي به انتخاب‌ها و نوع سبک زندگي فرد بستگي دارد و نمي‌توان براي آن‌ها حفاظ امنيتي مطمئني تصور کرد. نويسنده : نسيم سهيلي | روزنامه‌نگار الهه رضوي | روان‌شناس عمومي ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره