دختری که با سیل کشتی گرفت
خراسان/ اوايل امسال، بيشتر مناطق کشورمان براي مدتي درگير سيل شد. بارانهاي سيلآسا به هرجايي ميرسيد خسارتهاي زيادي بر جا ميگذاشت؛ خانهها را خراب ميکرد، به زمينهاي کشاورزي آسيب ميزد و خلاصه همه جا را به ويراني ميکشاند. آن روزها همهمان نگران بوديم که هموطنهايمان در چه شرايطي زندگي ميکنند و هرروز خبرها را پيگيري ميکرديم. در همين اوضاع و احوال بود که خبري در شبکههاي اجتماعي دستبهدست شد و همهمان را غافلگير کرد؛ «سرور سعيدي، دختر سيلزده خوزستاني قهرمان کشتي دختران کشور شد.» سرور که سيل خانهاش را خراب کردهبود، بدون هيچ تمريني در مسابقات کشتي کشوري حاضر شد و مدال طلا گرفت. او و خانوادهاش حالا بعد از اين مدت هنوز درگير سيل و خرابيهايش هستند. با اين دختر بااراده آشنا شويد. ورزشکار ذاتي سرور، 17 ساله است و اهل سبهانيه، روستايي نزديک سوسنگرد. از او ميخواهم ماجراي کشتيگير شدنش را برايم تعريف کند. ميگويد: «از بچگي به ورزش کردن علاقه داشتم اما بهدليل مشکلات مالي، خانوادهام مخالفت ميکردند. پدرم کشاورز است و قبلا حرفهاي فوتبال بازي ميکرد. چند سال پيش خيلي ناگهاني به من گفت به ورزش موردعلاقهات برس و نگران هيچ چيزي نباش. من هم که از خوشحالي بال درآوردهبودم، همراه دوستانم به يک سالن کاراته رفتم. هفته بعد مسابقه کاراته برگزار شد و من هم با اينکه تازه شروع کردهبودم، مقام اول را به دست آوردم. حالا دو سالي است که کشتي کار ميکنم و در اين مدت کلي مقام و مدال به دست آوردهام». از آوارگي تا قهرماني از سرور ميخواهم درباره ماجراي قهرماني اخيرش توضيح دهد. ميگويد: «اوايل سال که سيل همه چيز را به هم ريخت، به اردوگاه منتقل شديم و حدود 20 روز را در اردوگاه زندگي کرديم. از چند روز قبل سيل، برنامه مسابقه داشتيم اما سيل خانهمان را زير آب برد و من در آن شرايط اصلا به مسابقه فکر نميکردم. به خودم ميگفتم وقتي خانوادهام در اردوگاه آوارهاند، چطوري مسابقه بدهم. پدرم اما گفت بايد به ورزشم برسم و با اصرارهاي او راهي مسابقات شدم. از همان لحظهاي که به مقصد مسابقه سوار خودرو شدم و حتي وسط کشتي گرفتن با حريف، فقط و فقط به يک چيز فکر ميکردم؛ به اينکه بايد قهرمان شوم و به خانوادهام روحيه بدهم. آن روز با اينکه اصلا تمريني نداشتم مقام اول استاني را به دست آوردم و چند روز بعد بايد در مسابقات کشوري شرکت ميکردم. ميخواستم به خانوادهام روحيه بدهم اما بيشتر از همه خودم روحيه گرفتم. مصمم بود در همان اوضاعواحوال باز هم تمرين کنم تا در مسابقات کشوري برنده شوم. کمي تمرين کردم و به چيزي که ميخواستم، رسيدم». سيلي که تمام نشد اين دختر قوي و بااراده گلايههايي هم دارد: «تا حالا هيچ کاري براي ما نکردهاند. خانه ما درروستا نزديک يک رودخانه بزرگ است. روزي که سيل آمد با بالا آمدن آب رودخانه، خانه مان بيشتر زير آب ميرفت و هيچ کاري از دستمان برنميآمد. سيل، خانه خيلي از اهالي روستا را خراب کرد. از همان موقع هر روز مسئولان زيادي براي بازديد به روستا ميآيند و ميروند اما تا حالا هيچ کار مثبتي انجام نشدهاست. سيل، زمين کشاورزي پدرم يعني منبع درآمدش را هم نابود کردهاست به همين دليل، نميتوانيم خانهمان را دوباره بسازيم. اينجا در روستا بيشتر اهالي کشاورزند و سيل همه را زير فشار قرار دادهاست. بعد از 20روز زندگي در اردوگاه، من و خانوادهام به خانه يکي از داييهايم رفتيم. الان دو ماهي است که آنجا زندگي ميکنيم. در اين مدت قول دادهاند که به اهالي براي ساخت خانهشان وام بدهند اما هنوز هيچ خبري نيست. بعد از اينکه در کشتي هم برنده شدم خيليها با من تماس گرفتند و تبريک گفتند. بعضيها هم به اينجا آمدند و عکس گرفتند اما هيچ کدامشان به مشکل ما توجهي نکردند. انگار يادشان رفتهاست دليل اينکه عکسهايم در شبکههاي اجتماعي دستبهدست شد، قهرماني در شرايط بحراني بود. همه شرايط ما را فراموش کردهاند. هرکسي زنگ زد، تبريک گفت، يک عکس گرفت و رفت!» نويسنده : مصطفي ميرجانيان| روزنامه نگار