روزياتو/ اغلب اينطور به نظر ميرسد افرادي که در رابطه عاطفي خود بشدت وابسته و صميمي هستند به افراد خودشيفته گرايش دارند. اين مساله براي فرد وابسته بسيار ناراحتکننده است زيرا مشکلات زيادي برايش بدنبال خواهد داشت.
اما چه ميشود اگر برخلاف تصور عموم، معشوق انسان نرمالي باشد و نتواند اضطراب و نگرانيهاي عاشقِ وابسته را تحمل کند؟
اگر تصور ميکنيد شخصيت وابستهاي داريد بايد بدانيد که در بيشتر اوقات اين شما هستيد که با ترسهاي خود فردي که به لحاظ روانشناختي سالم و نرمال است را از خود دور ميکنيد و به رابطه عاطفي خود لطمه ميزنيد.
در اين مقاله قصد داريم در مورد اثرات منفي وابستگي و صميمت شديد در رابطه عاطفي برايتان توضيح دهيم و بگوييم چگونه ميتوانيد بر اين رفتار مخرب غلبه کنيد.
گدايي کردن محبت سبب دور شدن افراد از هم ميشود
پس از پايان يافتن دوره طلايي رابطه که هر دو طرف سرشار از هيجان هستند، ممکن است تصور کنيد براي اينکه دوباره بتوانيد آن احساسات پرشور اوليه را تجربه کنيد لازم است به طرف مقابل بچسبيد و دايما با او در تماس باشيد. در اين مواقع هميشه اين سوالها در ذهنتان پيش ميآيد که «مشکل چيست؟» يا «احساس ميکنم به من توجه نداري» و … اضطراب و نگراني شما براي اين به وجود ميآيد که تغيير را حس ميکنيد اما بايد کاملا نرمال به آن واکنش نشان دهيد.
سروکله زدن با عاشقي که هميشه به شما چسبيده و به شدت وابسته است فرساينده است. به اين خاطر که مثلا اگر به طرف مقابل بگوييد که «همه چيز خوب و اوکي است و ميشه دست از اين نگرانيها برداري»، اضطراب او بيشتر ميشود و بيشتر از قبل به شما خواهد چسبيد.
با اينکه حفظ گرماي عشق در يک رابطه عاطفي بسيار مهم است اما بايد بدانيد که نياز و وابستگي شما ممکن است پايههاي رابطه شما و عشقتان را سست کند.
راههاي بسيار متنوعي براي حفظ حرارت عشق وجود دارد و لازم نيست در تمام لحظات زندگي عشق خود حضور پررنگ داشته باشيد و اصطلاحا به او بچسبيد.
بيشتر بخوانيد: زماني که از يک فرد خودشيفته جدا مي شويد چه اتفاقاتي در زندگي تان مي افتد؟
کودکي فرد سبب شکلگيري شخصيت وابسته در او ميشود
فردي که در بزرگسالي بسيار وابسته و نگران است احتمالا کودکي خوبي نداشته است. يا ممکن است ذاتا شخصيت مضطربي داشته باشد. يا شايد ممکن است کودک واکنشپذيري بوده که اغلب مسايل را اشتباه برداشت ميکرده. تقريبا بيشتر افرادي که در بزرگسالي دچار اضطراب هستند در کودکي هم اين سراسيمگيها را به دفعات تجربه کردهاند.
يا حتي ممکن است فرد در کودکي از توجه و محبت والدين خود محروم بوده است. اگر در بچگي اين حس را داشتيد که هيچوقت ديده نميشويد و خواهر يا برادر شما محبوب والدين هستند احتمال اينکه در بزرگسالي شخصيت وابستهاي داشته باشيد زياد است. از آنجا که در کودکي توجهات لازم را نگرفتهايد اکنون که عاشق شدهايد ميخواهيد نياز خود را از طرف معشوق جبران کنيد که روش نادرستي است.
البته دلايل بسياري وجود دارد که يک فرد در رابطه عاطفي به شدت وابسته ميشود.
«من ميدانم که زيبا و باهوش هستم اما نميدانم چرا تا به اين اندازه وابسته و ترسو هستم هميشه؟»
«من هميشه اين ترس اين را دارم که او ترکم کند. به همين خاطر هميشه دنبال اين هستم کاري کنم که نرود.»
اين طرزفکر اغلب کساني است که در رابطه به شدت وابسته هستند. نکته عجيب و پارادوکسي که در مورد اين افراد وجود دارد اين است که در رابطههاي معمولي و غيرعاطفي خود کاملا نرمال و خوشبرخورد هستند. يا وقتي که خيالشان راحت است که طرف مقابل صد در صد عاشقشان است و از آنها جدا نميشود هم رفتارشان کاملا عادي است.
بدبختي اين افراد زماني شروع ميشود که واقعا عاشق کسي ميشوند. آن زمان است که حس چسبيدن و وابسته بودنشان شعلهور ميشود.
وقتي فرد به کم و رابطه نادرست راضي ميشود
وقتي شما در گذشته يک تجربه تلخ داشتهايد شايد به نظرتان پنهان شدن پشت احساسات برايتان راحتتر باشد تا اينکه بخواهيد با ترسهاي خود روبهرو شويد. اغلب مردم چنين طرزفکري دارند. بر همين اساس هم سريعا سراغ برقراري رابطه جديد ميروند تا در سايه فرد جديد بتوانند مشکلات رابطه قبلي را فراموش کنند.
اما بايد بدانيد که لازم نيست به کسي که ارزش احساسات و عشق شما را ندارد وابسته شويد. خود را به کمتر از آنچه شايسته آن هستيد راضي نکنيد.
وقتي فرد خودش طرد شدن را در طرف مقابل پرورش ميدهد
اگر در گذشته رابطه ناموفقي داشته باشيد و طرف مقابل شما خودشيفته بوده باشد، بسيار محتمل است که در رابطه جديد خود بسيار آسيبپذير باشيد و وابستگي و چسبندگي زيادي از خود نشان دهيد. شما هميشه اين ترس را داريد او شما را ترک کند و همين سبب ميشود بيشتر از قبل به او بچسبيد و رابطهتان را صميميتر و بيشتر از قبل کنيد. اما بايد بدانيد با اين کار به رابطه خود لطمه وارد ميکنيد.
اين را بدانيد هر چه بيشتر نزديک شويد، طرف مقابل بيشتر از شما فاصله خواهد گرفت و چهبسا رابطهتان خرابتر از قبل خواهد شد.
افراد وابسته اصولا چنين جملاتي را مطرح ميکنند:
«نميشه در مورد اين مساله با هم حرف بزنيم؟ من نياز دارم باهام صحبت کني!»
«چرا به پيامهاي من جواب نميدهي؟ نميداني اين کار تو چه حس بدي به من ميدهد؟»
بعد از دعوا، مشاجره يا هر ناراحتي در رابطه شايد تصور کنيد (به عنوان شخص وابسته) که او که شما را آزار داده بايد از دلتان در بياورد و اين ناراحتي را خاتمه دهد و منتظر عذرخواهي يا توجه او باشيد. اما مساله اين است که طرف مقابل شايد اصلا آمادگي اين کارا نداشته باشد. يا شايد نخواهد اين کار را بکند.
اينجاست که نااميدي همه وجود شما را فراميگيرد و استيصال و درماندگي را در دلتان جاري ميکند. اينجاست که همه بديهاي طرف مقابل از روز اول آشنايي تا به امروز جلوي چشمانتان رژه ميروند. بنابراين جاي تعجب ندارد که بخواهيد براي اين اتفاق ناگوار با او صحبت کنيد و سنگهاي خود را با او وابکنيد.
اينجاست که به او حق نميدهيد دوري کند و همانند يک کودک نياز داريد که همان لحظه جواب درست به شما بدهد.
نياز و وابستگي حس عجيبي به نام «حقخواهي» را در فرد بيدار ميکند- به اين خاطر است که اگر شما يک شخصيت وابسته و چسبنده باشيد هميشه ميخواهيد مجري حق باشيد.
به همين خاطر هر وقت اشتباهي در رابطه رخ ميدهد انتظار داريد طرف مقابل سريعا عذرخواهي کند. اما طرف مقابل اصلا قبول ندارد که شما را آزار داده يا سبب ناراحتيتان شده و در نتيجه دليلي هم نميبيند که عذرخواهي کند.
يا اگر هم قبول داشته باشد، ميخواهد کمي از بحث و مشاجره بگذرد و هر دو آرامتر شويد. در چنين مواقعي فاصله گرفتن بهترين راهکار است.
اما اگر همچنان مثل کودک روي حرف خود پافشاري کنيد و بيشتر اعصابش را خرد کنيد، او نيز آزرده ميشود و ممکن است کار به توهين و بياحترامي برسد. در اين زمان پيش خود فکر خواهيد کرد که او مرا دوست ندارد و الان که از پيش من برود حتما با فرد ديگري ملاقات خواهد کرد.
اما بايد اين را بدانيد وابستگي شديد شماست که چنين اوضاع نابهنجاري را به وجود آورده است.
دست کشيدن از وابستگي در رابطه عاطفي ناممکن نيست
در زير راهکارهايي را برايتان نوشتهايم که ميتوانيد با کمک آن از وابستگي شديد در رابطه عاشقانه دست بکشيد.
همانند يک انسان بالغ و بزرگسال فکر و رفتار کنيد: با شريک عاطفي خود همانگونه رفتار کنيد که دوست داريد با شما رفتار شود. اگر او به فاصله و آزادي بيشتري نياز دارد، دريغ نکنيد.
به طرف مقابل فصا بدهيد: اگر شريک عاطفي شما زياد اهل حرف زدن نيست او را مجبور به اين کار نکنيد. مطمئن باشيد هر زمان که آمادگي لازم براي اين کار را داشته باشد خودش داوطلب خواهد شد.
از مشاور کمک بگيريد: به جاي دوستان و اعضاي خانواده بهتر است نزد مشاور يا متخصصي برويد که بتواند راهنماييهاي صحيح و اساسي براي رفع مشکلتان به شما بدهد.
اضطراب يا افسردگي خود را درمان کنيد: اين دو اختلال سبب ميشوند تا شما وسواس فکري پيدا کنيد و اعتمادبهنفس خود را از دست بدهيد. نتيجهي آن نيز چيزي نيست جز وابستگي شديد و محتاج بودن به شريک عاطفي!
شايد شريک عاطفي شما گزينه مناسبي نيست: اغلب مشکلات زوجها از طرف هر دو نفر به وجود ميآيد. آيا شخصي که عاشقش هستيد خودشيفته است؟ آيا اين حس را به شما ميدهد که اصلا برايش مهم نيستيد؟ اگر چنين است بهتر است در ادامه رابطه خود تجديد نظر کنيد.
عزت نفس خود را افزايش دهيد: غيرممکن است که در عين وابستگيهاي شديد احساسي، از عزت نفس بالايي برخوردار باشيد. اولين راه حل براي غلبه بر وابستگي عاطفي، آن است که بدون شکنجه و عذاب و تخريب فکري، با مهرباني عميقا بهخودتان عشق بورزيد، روي نکات مثبت و موفقيتهايتان تمرکز کنيد، در ذهنتان تصوير مثبتي از خود داشته باشيد و براي آنکه مورد پسند ديگران قرار بگيريد، سعي نکنيد خودتان را تغيير دهيد.
احساسات منفي و مثبت خود را بيان کنيد: بيان اين احساسات يکي از راههاي است که فرد از آن طريق ميتواند احساسات خود را بشناسد و جهت از بين بردن وابستگي عاطفي اقدام کند. يکي از دلايلي که افراد به ديگران وابسته ميشوند آگاهي نداشتن بر احساسات و هيجانات منفي است که درون فرد در حال شکلگيري است.
بازار