همشهري آنلاين/ يکي از مهمترين آسيبهاي جامعه معاصر ازهمگسستن و به سردي گراييدن روابط مثبت و عاطفي خانواده بهخصوص بين همسران است؛ روابطي که با گذشت زمان منجر به متفاوتشدن خواستهها، نگرشها و نيازهاي زن و مرد و به تبع آن دورشدن آنها از هم شده است. طلاق عاطفي، مهمترين عامل ازهمگسيختگي ساختار بنياديترين بخش جامعه يعني خانواده است. در طلاق عاطفي احساسات منفي، خشم، نااميدي، زيان و بخشش، تنفر و دشمني جايگزين احساسات مثبت، عشق و علاقه متقابل در روابط زوجين ميشود.
دليل بروز طلاق عاطفي
1ـ انتخاب اشتباه: در ازدواجهاي شتابزده، وقتي زوجين زمان کافي به شناخت همديگر اختصاص نميدهند، با تصورات سطحي و تنها علاقهمنديهاي شتابزده، وارد زندگي زناشويي ميشوند و با بروز نخستين رفتارهاي ناسازگار، رفتهرفته علاقه اوليه در آنها رنگ ميبازد.
2ـ از دست رفتن سطح رضايت: روانشناسان معتقدند که وقتي کارکردهاي خانواده از قبيل کارکردهاي زيستي، اجتماعي، شناختي و عاطفي يکي پس از ديگري آسيب ببيند، اعضاي آن بهتدريج احساس رضايتمندي خود را از دست ميدهند. از دست رفتن سطح رضايت اعضاي خانواده، موجب گسست رواني، عاطفي و اجتماعي ميشود.
3ـ عدمتناسب ميان انتظارات و واقعيت: گاهي زوجها پس از مدتي به اين نتيجه ميرسند انتظاري که از اين رابطه داشتند، با واقعيت موجود تفاوتهاي اساسي دارد. وقتي زوجها ديگر قادر به اصلاح رابطهشان نباشند، طلاق عاطفي رخ ميدهد.
4ـ عدمآموزش مهارتهاي زندگي به زوجهاي جوان: بايد پذيرفت که بسياري از مشکلات در زندگي زوجهاي جوان، ريشه در عدمآموزش صحيح به آنها دارد. اغلب جوانان ما فاقد مهارتهاي کلامي، براي برقراري ارتباط با همسرشان هستند. در نتيجه با بروز نخستين مشکلات جدي در زندگي، به جاي مبارزه با آن، از ادامه زندگي دلسرد ميشوند.
5ـ عدم برآوردهشدن نيازهاي زوجين: اين نيازها ميتواند شامل نيازهاي عاطفي، جنسي، اجتماعي، مادي و... باشد. وقتي يکي از زوجين يا هردو، نميتوانند نيازهاي همديگر را بهطور کامل مرتفع سازند، کم کم سردي در رابطه آنها حکمفرما ميشود.
6ـ عدمبروز واکنش بموقع: ممکن است زوجين از برخي اتفاقات، رفتارها يا برخوردها در ارتباط با همديگر، آسيبديده باشند. درصورتي که اين ناراحتيها بهموقع حلوفصل نشود، به مرور زمان روي هم تلنبار شده و به کينههاي عميق بدل ميشود.
7ـ عدمرضايتمندي از همسر: آن دسته از زوجهايي که بر اثر مشکلات و تنشهاي بيپايان زندگي مشترک، رفتهرفته رضايت از زندگي و همسر را از دست ميدهند، در نهايت به مرحلهاي ميرسند که حس ميکنند نهتنها هيچ مهر و علاقهاي به همسر خود ندارند، بلکه توانايي برگرداندن زندگي به شرايط نرمال را نيز ندارند.
8ـ مسئوليتها بهدرستي انجام نميپذيرد: وقتي زوجين نسبت به هم بيتفاوت باشند، پس در نتيجه در انجام مسئوليتها نيز کوتاهي خواهند کرد. اين امر حتي ميتواند شامل مسائل تربيت کودک نيز بشود.
بازار