logo

افراد موفق چه کار‌هایی را متفاوت انجام می‌دهند

منبع
برترين ها
بروزرسانی
افراد موفق چه کار‌هایی را متفاوت انجام می‌دهند
برترين ها/ شايد شما هم کساني را بشناسيد که در هر کاري که انجام مي‌دهند موفق‌اند و انگار موفقيت، اتفاقي پيوسته در زندگي آنهاست. حتما تعجب کرده‌ايد که چطور اين افراد در خيلي از جنبه‌هاي زندگي خود مرتبا موفق مي‌شوند. همه‌ي ما نمونه‌هايي از افراد بينهايت موفق در ذهن خود داريم که تحسين‌شان مي‌کنيم. اما واقعا اين افراد چه مي‌کنند و چه چيز خارق‌العاده‌اي در موردشان وجود دارد؟ اگر داستان زندگي، مصاحبه‌ها و کتاب‌هاي افراد موفق را خوانده باشيد مي‌دانيد که بيشتر اين افراد، موفق به دنيا نيامده‌اند؛ بلکه به موفقيت رسيده‌اند و آن را ادامه داده‌اند. در واقع اين اشخاص، فهميده‌اند چه چيزي آن‌ها را به سمت استفاده از بيشترين پتانسيل‌شان سوق مي‌دهد. ما به شما مي‌گوييم افراد موفق چه کار‌هايي را متفاوت با بقيه مردم انجام مي‌دهند؛ کار‌هايي که ما هم مي‌توانيم آن‌ها را تقليد کنيم. افراد موفق چه کار‌هايي را متفاوت انجام مي‌دهند افراد موفق، هدفمند هستند. آن‌ها هدف‌هاي واقعي در سر دارند، نه رويا‌هايي دست نيافتني. افراد موفق مي‌دانند به دنبال چه هستند و چرا براي آن مي‌جنگند. آن‌ها اهداف خود را هوشمندانه و منطقي انتخاب و دنبال مي‌کنند. هدف‌هاي هوشمندانه، هدف‌هايي خاص، قابل سنجش، دست يافتني، مرتبط با شرايط و موعددار هستند. براي اينکه منظور را دقيق‌تر متوجه شويد، ويژگي‌هاي يک هدف هوشمندانه را توضيح مي‌دهيم: خاص بودن مثلا يک هدف کلي مي‌تواند اين باشد که «اندامت را متناسب کن!». اما يک هدف خاص مي‌تواند اين باشد که «عضو يک باشگاه ورزشي بشو و به مدت ۵۲ هفته سه روز در هفته تمرين و ورزش کن!». يک هدف خاص، خيلي دست يافتني‌تر و قابل اجراتر است، زيرا پارامتر‌ها و الزامات در آن تعريف و مشخص شده‌اند. قابل سنجش بودن براي سنجيدن ميزان پيشرفت يک هدف بايد يک سيستم منطقي وجود داشته باشد. براي اينکه متوجه شويد هدف‌تان قابل سنجش است يا نه از خودتان سوال‌هايي مانند اين بپرسيد: چقدر زمان نياز دارم؟ به طور کل چقدر هزينه خواهد شد؟ از کجا خواهم فهميد به هدفم رسيده‌ام؟ و .... وقتي شما پيشرفت‌تان را اندازه گيري مي‌کنيد و مي‌سنجيد، روال کار حفظ مي‌شود، به موقع عمل مي‌کنيد و شعف و لذت ناشي از دست آورد را که به شما انگيزه مي‌دهد به تلاش‌هاي‌تان ادامه دهيد، تجربه و احساس خواهيد کرد. دست يافتني بودن يک هدف براي اينکه دست يافتني باشد، هم بايد قادر به انجامش باشيد و هم بايد اراده‌اش را پيدا کنيد. به عبارتي ديگر، هدف بايد واقع گرايانه باشد. سوال بزرگي که اينجا مطرح مي‌شود اين است: اين هدف چگونه بايد به دست بيايد؟ مرتبط با شرايط بودن مرتبط با شرايط بودن يک هدف، تکيه بر اهميت انتخاب هدفي دارد که با موقعيت و شرايط موجود، متناسب و مهم باشد. مثلا اگر هدف يک رستوران اينترنتي اين باشد که تا قبل از سال نو، ظروفي را با قيمت مناسب به فروش برساند، شايد اين هدف دست يافتني، قابل سنجش و خاص باشد، اما بي‌ارتباط با فعاليت اين کسب و کار است. اما اگر هدف اين رستوران اينترنتي، رساندن سفارش‌ها، با کيفيت عالي و در سريع‌ترين زمان ممکن به مشتريان باشد، مرتبط خواهد بود. موعد دار بودن يک هدف بايد داراي چارچوب زماني بخصوصي باشد، يعني مشخص کنيد در عرض چه مدتي بايد انجام شود. متعهد بودن به يک ضرب الاجل کمک‌تان مي‌کند روي تلاش‌هاي‌تان براي تکميل هدف متمرکز شويد. اين قسمت از معيار‌هاي يک هدف هوشمندانه، قرار است جلوي تعلل کردن‌ها در مسير تلاش به سمت هدف را بگيرد و اجازه ندهد حواس پرت کن‌هاي روزانه، توجه شما را از هدف‌تان برگردانند. وقتي اهداف هوشمندانه را که واقعا براي‌تان مهم‌اند شناسايي کرديد، انگيزه پيدا مي‌کنيد راه‌هاي رسيدن به آن‌ها را جستجو کنيد. اکنون شما مجهز به نگرش و توانمندني‌ها و مهارت‌هاي لازم هستيد و مي‌توانيد تقريبا به هر هدفي که تعيين کرده‌ايد برسيد، به اين شرط که قدم‌هاي‌تان را نيز هوشمندانه برداريد و چارچوب زماني براي خود در نظر بگيريد که به شما فرصت برداشتن اين قدم‌ها را بدهد. هدف‌هايي که زماني دور از دسترس به نظر مي‌رسيدند، در نهايت به شما نزديک‌تر و دست يافتني‌تر مي‌شوند، نه به اين دليل که کوچک و بي‌ارزش شده‌اند بلکه به اين علت که شما رشد کرده‌ايد و قابل انطباق‌تر با آن‌ها شده‌ايد. افراد موفق، قاطعانه و فوري عمل مي‌کنند متاسفانه تعداد کمي از افراد به موفقيت‌هايي مي‌رسند که روياي آن را در سر داشته‌اند و اين تنها يک دليل دارد: آن‌ها هرگز دست به عمل نمي‌زنند! فراگيري دانش به اين معني نيست که در حال رشد هستيد. رشد زماني روي مي‌دهد که دانش شما و چيز‌هايي که ياد گرفته‌ايد، نحوه‌ي زندگي‌تان را تغيير دهد. خيلي از افراد در توهم و ابهام زندگي مي‌کنند. اين افراد در واقع زندگي نمي‌کنند، بلکه فقط عمر خود را مي‌گذرانند، زيرا هرگز دست به اقدام لازم براي عملي کردن دانش خود نمي‌زنند تا رويايي را به واقعيت تبديل کنند. فرقي نمي‌کند IQ بالايي داشته باشيد و PhD تان را در فيزيک کوانتوم گرفته باشيد، شما نمي‌توانيد بدون اينکه دست به عمل بزنيد، چيزي را تغيير دهيد و در دنياي واقعي پيشرفت کنيد. اينکه بدانيد چطور کاري را انجام دهيد و اينکه واقعا کاري را انجام دهيد، بسيار با هم متفاوت‌اند. دانش و هوش، هر دو بدون عمل، بي‌ارزش‌اند، به همين سادگي! موفقيت از همان لحظه‌اي شروع مي‌شود که تصميم مي‌گيريد کاري بکنيد و خودتان را در فرايند ِ رفتن به دنبال روياهاي‌تان غرق مي‌کنيد. پس تصميم بگيريد و دست به عمل بزنيد. افراد موفق، بر کارآمد بودن تمرکز مي‌کنند، نه بر پُرمشغله بودن مشغله داشتن، اغلب شکلي از تنبلي ذهني است. آدم‌هايي که سرشان شلوغ است لزوما موفق نيستند. لازم است هوشمندانه‌تر کار کنيد، نه سخت‌تر. کافيست نگاهي به اطراف‌تان بيندازيد؛ تعداد افراد پُرمشغله خيلي بيشتر از افراد کارآمد و موفق است. افراد پُرمشغله هميشه در حال عجله‌اند و بيشتر روز‌ها تا ديروقت اين طرف و آن طرف مي‌دوند. آن‌ها سر کار مي‌روند، در انواع و اقسام کنفرانس‌ها و جلسات شرکت مي‌کنند و به ندرت وقت دارند به خانواده‌ي خود برسند و معمولا هم کم مي‌خوابند. برنامه‌ي کاري اين افراد پُر است و همين به آن‌ها حس مهم بودن مي‌دهد، اما همه‌ي اين‌ها خيالات است! افراد پُرمشغله مانند همستر‌هايي روي يک چرخ در حال دويدن هستند. آرام باشيد، نفس بکشيد و هدف‌ها و مسئوليت‌هاي‌تان را مرور کنيد. مهم‌ترين‌ها را در الويت قرار دهيد. هر زمان يک کار انجام دهيد و همزمان به چند کار نپردازيد. استراحت کوتاهي بکنيد و دوباره به کارتان برگرديد. هميشه يادتان باشد، نتيجه مهم‌تر از زماني است که براي رسيدن به آن صرف مي‌کنيد. افراد موفق، تصميم‌هاي آگاهانه و منطقي مي‌گيرند ما گاهي صرفا به اين دليل که موقتا ناراحت يا هيجان زده‌ايم، کار‌هايي مي‌کنيم که احمقانه‌اند و تاثير منفي‌شان هميشگي است. هر چند شم دروني در برخي از موقعيت‌هاي خاص، موثراند، اما در مورد رشد و پيشرفت مستمر در هر جنبه‌اي از زندگي، تصميم‌هاي هيجاني معمولا منجر به گمراهي و سرگرداني فرد مي‌شوند. تصميم‌هايي که با هيجانات شديد گرفته مي‌شوند اغلب پشتوانه‌ي فکري و آگاهانه‌ي چنداني ندارند و بر اساس احساسات لحظه‌اي استوارند، نه بر پايه‌ي عقل و استدلال آگاهانه. توصيه‌اي که به شما مي‌کنيم ساده است: اجازه ندهيد احساسات بر عقل‌تان غلبه کنند. خونسرد باشيد، بنشينيد و پيش از گرفتن هر گونه تصميم مهمي، خوب به همه چيز فکر کنيد. افراد موفق، در تله‌ي کمال گرايي نمي‌افتند خيلي از ما کمال گرا هستيم و براي خودمان استاندارد‌هاي سفت و سخت در نظر مي‌گيريم و تمام تلاش خود را مي‌کنيم تا طبق آن‌ها عمل کنيم. ما براي رسيدن به اين اهداف کمال گرايانه زمان و انرژي زيادي صرف مي‌کنيم و تمام تمرکز خود را معطوف آن‌ها مي‌نماييم. حتي زمان‌هايي که واقعا خسته و پريشان مي‌شويم به خود مي‌گوييم: نبايد متوقف شوي، بايد ادامه بدهي و تسليم نشوي! و اين همه تلاش در جهت کمال گرايي، بدون ترديد نتيجه خواهد داد، اما به اين شرط که در ميان راه از پا نيفتيم و نااميد و دلزده، از مسير کنار نکشيم. چه اتفاقي مي‌افتد اگر با طرز فکر کمال گرايانه بخواهيد پيش برويد؟ وقتي نمي‌توانيد طبق استاندارد‌هاي سخت‌تان عمل کنيد، سرخورده و نااميد مي‌شويد و انگيزه‌اي براي چالش‌هاي جديد يا حتي به پايان رساندن کار‌هاي نيمه کاره نداريد. پافشاري شما براي بهترين و کامل‌ترين بودن، کارآيي ندارد و سبب تعلل، استرس و نرسيدن‌هاي پياپي مي‌شود. کمال گرايي باعث مي‌شود به سختي کاري را شروع کنيد و حتي سخت‌تر آن را به پايان برسانيد (البته اگر بتوانيد!). بيشتر کمال گرا‌ها تقريبا هرگز کاري به معناي واقعي انجام نمي‌دهند و فکر مي‌کنند به اندازه کافي خوب نيستند تا کاري را شروع کنند. يادتان باشد دنياي واقعي به کمال گرا‌ها پاداش نمي‌دهد، بلکه به افرادي پاداش مي‌دهد که عمل مي‌کنند؛ و تنها راه عمل کردن اين است که ۹۹ درصد مواقع، ناکامل باشيد. شما فقط با سال‌ها تمرين و قبول ضعف‌هاي‌تان مي‌توانيد مسير موفقيت را هموار کنيد. پس تصميم بگيريد، اقدام کنيد، از نتيجه‌ها درس بگيريد و ادامه دهيد. اين روش را براي تمام جنبه‌هاي زندگي‌تان به کار ببريد. افراد موفق، در محدوده‌ي امن و آرام خود جا خوش نمي‌کنند يکي از شايع‌ترين چيز‌هايي که مانع مي‌شود افراد باهوش از فرصت‌ها جا بمانند اين است که فکر مي‌کنند هنوز آمادگي کامل ندارند. به عبارتي ديگر آن‌ها احساس مي‌کنند هنوز بايد دانش و مهارت و تجربيات خود را بيشتر کنند تا بتوانند به فرصت‌ها جواب بدهند. متاسفانه اين طرز فکر، مانع رشد فردي و موفقيت است. واقعيت اين است که هيچکس زماني که فرصتي به وجود مي‌آيد، ۱۰۰ درصد احساس آمادگي نمي‌کند. زيرا بيشتر فرصت‌هاي خوب در زندگي، ما را مجبور به رشد هيجاني و فکر مي‌کنند. اين فرصت‌ها ما را وادار مي‌کنند خودمان را رشد دهيم و از منطقه‌ي امن و راحت خود بيرون بزنيم، که به اين معناست که در ابتدا احساس راحتي و آمادگي نخواهيم کرد. فرصت‌هاي خاص براي رشد فردي و موفقيت، در تمام طول زندگي مي‌آيند و مي‌روند. اگر به دنبال اين هستيد که تغييراتي مثبتي در زندگي خود ايجاد کنيد، بايد اين لحظات و فرصت‌ها را دريابيد، حتي اگر احساس مي‌کنيد کاملا آماده نيستيد. افراد موفق، سخت نمي‌گيرند در قرن بيست و يکم هستيم، يعني زماني که اطلاعات به سرعت نور انتقال پيدا مي‌کند و فرصت‌ها بينهايت به نظر مي‌رسند؛ بنابراين در خيلي از جنبه‌هاي زندگي، انتخاب‌هاي زيادي داريم، اما متاسفانه همين انتخاب‌هاي زياد و متنوع منجر به پريشاني و استرس و اقدام نکردن مي‌شوند. مطالعات زيادي که در حوزه‌ي کسب و کار و بازاريابي انجام شده‌اند نشان مي‌دهند هر چه يک مشتري با انتخاب‌ها و گزينه‌هاي بيشتري مواجه شود، در واقع محصول کمتري خريداري خواهد کرد. به هر حال، انتخاب بهترين محصول از ميان سه محصول خيلي راحت‌تر است تا انتخاب بهترين محصول از ميان صد‌ها محصول. حتي خيلي از افراد اگر هنگام خريد متوجه شوند تصميم گيري بسيار سخت است، به طور کل از خريد کردن منصرف مي‌شوند. اگر زندگي‌تان را با انتخاب‌هاي زياد، شلوغ و پيچيده کنيد، ضميرناخودآگاه شما تصميم مي‌گيرد که اصلا انتخاب نکند. راه حل اين است که ساده سازي کنيد. مثلا مشتريان را با انتخاب‌هاي زياد بمباران نکنيد؛ و اگر سعي داريد تصميمي در زندگي‌تان بگيريد، تمام وقت خود را صرف ارزيابي تمام جزئيات در هر انتخاب ممکني نکنيد. چيزي را انتخاب کنيد که فکر مي‌کنيد به دردتان مي‌خورد. اگر به دردتان نخورد، از اين تجربه درس بگيريد. انتخاب‌هاي شما بايد شما را به سمت جلو سوق دهند. افراد موفق، بر پيشرفت‌هاي کوچک، اما مستمر تمرکز مي‌کنند هنري فورد مي‌گويد: «هيچ کاري سخت نيست اگر آن را به قسمت‌هاي کوچک‌تر تقسيم کنيد». همين مفهوم درباره‌ي رسيدن به هدف‌هاي بزرگ‌تر نيز کاربرد دارد. ايجاد تغييرات کوچک و مثبت، مثلا خوردن غذا‌هاي سالم‌تر، روزي يک ربع ورزش کردن، اهميت به خواب و استراحت، کاهش استرس و ايجاد عادت‌هاي کوچک و خلاقانه راهي بسيار عالي براي انگيزه و هيجان پيدا کردن در زندگي و کم کم رسيدن به سطحي از موفقيت است که خواهانش هستيد (مثلا تناسب اندام). اگر هدف‌هاي‌تان را به قسمت‌هاي کوچک‌تر تقسيم کنيد، نياز به انگيزه‌ي فراواني نداريد تا کار را شروع کنيد. همين حرکت ساده‌ي «شروع کردن» و «کاري کردن»، به شما نيرويي را که لازم داريد مي‌دهد و خيلي زود خودتان را با انرژي زيادي مي‌بينيد که توان ايجاد تغييرات را به شما مي‌دهد، يکي بعد از ديگري! با يک فعاليت شروع کنيد و براي مقابله با موانع احتمالي برنامه ريزي داشته باشيد تا غافلگير نشويد. مثلا اگر سعي داريد وزن کم کنيد، ليستي از اسنک‌هايي که مي‌توانيد بخوريد تهيه کرده و آن‌ها را آماده کنيد و در دسترس داشته باشيد تا هر وقت هوس چيزي براي خوردن کرديد، سراغ هله هوله‌ها نرويد. شايد براي شروع سخت باشد، اما به مرور ساده‌تر مي‌شود و قدرت بيشتري پيدا مي‌کنيد تا با چالش‌هاي بزرگ‌تر بهتر روبرو شويد. افراد موفق، ميزان پيشرفت خود را مي‌سنجند و روند آن را پيگيري مي‌کنند افراد موفق فقط کار نمي‌کنند بلکه مي‌دانند چه کار مي‌کنند. آن‌ها هر چند وقت يک بار متوقف مي‌شوند و نگاهي به پشت سر مي‌اندازند تا روند پيشرفت خود را مرتبا کنترل و بررسي نمايند. بدين ترتيب متوجه مي‌شوند چه اصلاحاتي لازم است انجام شود و چه چيز‌هايي را بايد تغيير دهند يا تقويت کنند تا بهترين نتيجه را بگيرند. اگر چيزي را سنجش و اندازه گيري نکنيد، نمي‌توانيد آن را کنترل کنيد. اگر آنچه را بايد پيگيري کنيد رها کنيد، فرصت‌هاي بالقوه را از دست خواهيد داد. فرض کنيد کسب و کار کوچک خود را راه انداخته‌ايد. اگر مثلا به طور مرتب آمار تعداد خودکار‌ها و کاغذ‌هايي که مصرف شده را به دست آوريد آيا کمکي به کسب و کارتان مي‌کند؟ البته که نه! زيرا تعداد کاغذ و خودکار‌هاي مصرفي، معياري نيستند که نشان دهند کسب و کارتان چقدر پيشرفت کرده است. تعداد کاغذ و خودکار‌ها ربطي به درآمد شرکت‌تان، رضايت مشتريان، بازاريابي و ... ندارند. رويکرد مناسب اين است که روي اصلي‌ترين هدف‌تان تمرکز کنيد و سپس هر آنچه را که مستقيما به آن مربوط مي‌شود بسنجيد. توصيه مي‌کنيم به طور هفتگي يا دست کم ماهيانه اين ارزيابي و سنجش را انجام دهيد. افراد موفق، با درسي که از اشتباهات خود مي‌گيرند، نگرش مثبت خود را حفظ مي‌کنند آدم‌هاي موفق روي مثبت‌ها تمرکز مي‌کنند و در هر موقعيتي به دنبال نکته‌اي اميدوارکننده‌اند. آن‌ها مي‌دانند که اين نگرش مثبت آنهاست که نتيجه مي‌دهد. اگر مي‌خواهيد موفق باشيد، در تمام زمينه‌ها بايد خوشبين باشيد. زندگي بار‌ها و بار‌ها شما را امتحان مي‌کند و اگر نگاه‌تان منفي باشد، هرگز نخواهيد توانست به چيز‌هايي که در ذهن داريد برسيد. يادتان باشد هر اشتباهي که مي‌کنيد، بخشي از پيشرفت‌تان است. اشتباهات به شما درس مي‌دهند و هر زمان که خطايي مي‌کنيد، يک قدم به هدف‌تان نزديک‌تر مي‌شويد. تنها اشتباهي که مي‌تواند واقعا به شما آسيب بزند اين است که انتخاب کنيد هيچ کاري نکنيد، چون مي‌ترسيد اشتباه کنيد. پس ترديد نکنيد و به خودتان شک نداشته باشيد! اجازه ندهيد منفي گرايي نابودتان کند. افراد موفق، با آدم‌هاي مثبت و خوش فکر ارتباط دارند افراد موفق با آدم‌هايي مراوده دارند که خوش فکر و مثبت و حمايت گرند. آن‌ها کساني را براي ارتباطات خود انتخاب مي‌کنند که از حضورشان انرژي مي‌گيرند. شما مثل همان کساني مي‌شويد که با آن‌ها وقت مي‌گذارنيد و نشست و برخاست مي‌کنيد. آدم‌هاي سمي و منفي، انرژي‌تان را مي‌گيرند، اما افراد خوشبين به شما انگيزه مي‌دهند و حامي‌تان هستند. افراد موفق، تعادل را در زندگي حفظ مي‌کنند اگر از بيشتر افراد بپرسيد به طور خلاصه بگويند از زندگي چه مي‌خواهند، ليستي از چيز‌هايي مانند: پول در آوردن، پيدا کردن شادي، تشکيل خانواده دادن، سفر به دور دنيا و چيز‌هايي شبيه به اين ارائه مي‌دهند، اما متاسفانه خيلي ازهمين افراد، تعادل مناسبي را در زندگي رعايت نمي‌کنند تا به اين خواسته‌ها برسند. شايد به يکي دو مورد از خواسته‌هاي‌شان برسند، اما از بقيه جا مي‌مانند. مثلا شايد يک نفر به آروزيش براي پولدار شدن برسد، اما بعد از مدتي دچار افسردگي ناشي از تنهايي و ارتباط خوب نداشتن با خانواده و دوستان شود. نداشتن يک سبک زندگي متعادل باعث مي‌شود نتوانيد از تمام پتانسيل خود استفاده کنيد. وقتي اجازه مي‌دهيد زندگي حرفه‌اي (يا زندگي اجتماعي، خانوادگي و ...) شما را تحليل ببرد و تمام انرژي‌تان را صرف همان مي‌کنيد، به راحتي از تعادل خارج مي‌شويد. هر چند متمرکز شدن روي چيزي و هدف داشتن اهميت دارد، اما اگر مي‌خواهيد واقعا موفق باشيد و از موفقيت خود لذت ببريد بايد در تمام زمينه‌ها تعادل را حفظ کنيد. کاملا ناديده گرفتن بعضي چيزها، تنها نتيجه‌اي که دارد، فرسودگي و حسرت و احتمالا ضرر و آسيب‌هاي روح و رواني در بلند مدت است.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره