مشکلات فرزندان طلاق؛ از احساس گناه تا پرخاشگری
برترين ها/ دوران کودکي حساسترين مرحلهي زندگي انسان هاست. شکل گيري شخصيت پايه در دوران کودکي روي ميدهد. هر اتفاقي که شايد در زندگي بزرگسالان امري عادي و زودگذر باشد، براي کودک يک امر سرنوشت ساز و تاثيرگذار است. مثلا يک دعواي عادي که براي يک زن و شوهر پيش ميآيد و فردايش آن را فراموش ميکنند، اگر مقابل چشم فرزندشان اتفاق بيفتد ممکن است به او ضربهي روحي وارد کند. خانواده يکي از اساسيترين نهادهاي اجتماعي است که مهمترين نقش را در رشد و پرورش شخصيت کودک دارد. به همين دليل هر گونه اختلالي که در خانواده ايجاد شود تاثير مستقيم و غيرقابل انکاري روي کودک ميگذارد. دعواي والدين در حضور کودکان باعث اضطراب، احساس ناامني و نداشتن آرامش در کودکان ميشود. اين اضطراب بقدري زياد است که در برخي موارد جدايي والدين و دور بودن از اين تنشها براي کودک بهتر است. البته مشکلات فرزندان طلاق هم کم نيست. فرزندان طلاق از نظر روحي همواره با مشکلاتي روبرو ميشوند و سازگاري با وضعيت جديد برايشان سخت خواهد بود. مشکلات فرزندان طلاق مانند افت تحصيلي، روابط بين فردي ضعيف، استرس، ترس، مشکلات انطباقي با شرايط جديد، عزت نفس پايين، خشم و بسياري موارد ديگر. مثلا فرزندان طلاق سخت به ديگران اعتماد ميکنند و به سختي قانع ميشوند که آدمها ميتوانند صادق باشند. از مشکلات فرزندان طلاق اين است که به چيزهاي بي دوام بيشتر اهميت ميدهند و برعکس براي چيزهاي مهمتر اهميت کمتري قائلند. مشکلات فرزندان طلاق در سنهاي مختلف باهم فرق دارد و به انواع مختلفي بروز پيدا ميکند. در ادامه برخي از مشکلات فرزندان طلاق را ميآوريم: احساس گناه وقتي والدين طلاق ميگيرند، کودک اين حس را پيدا ميکند که خودش مقصر اصلي اين جدايي است و هميشه احساس گناه و عذاب وجدان همراه اوست. کنار آمدن با اين احساس گناه براي کودک بسيار سخت است. اين احساس شرمندگي مداوم، اعتماد به نفس و عزت نفس کودک را ازبين ميبرد. احساس گناه از عمدهترين مشکلات فرزندان طلاق است و باعث بروز مشکلات روحي ديگر مانند رفتارهاي درون ريزانه ميشود. اين کودکان طوري رفتار ميکنند که انگار هميشه گناهکارند. مثلا چندين بار عذرخواهي ميکنند و سعي ميکنند کارهايي انجام دهند که آنها را بچهي خوبي نشان دهد. درموارد حادتر کودک علاوه بر اينکه احساس ميکند عامل جدايي والدينش است، احساس ميکند عامل وقوع هر پديدهي ديگر نيز هست و باعث تکبر و خودبزرگ بيني او ميشود. رفتارهاي برون ريزانه مشکلات بعضي از فرزندان طلاق به شکل رفتارهاي برون ريزانه نمود پيدا ميکند. اين نوع رفتارها در کودکان برون گرا و پسران بيشتر ديده ميشود. اين کودکان نميتوانند خشمي که درونشان بوجود آمده را در قالب کلمات به پدر و مادرشان توضيح دهند و پرخاشگري زيادي نشان ميدهند. بخصوص اگر به مدت طولاني در معرض دعواهاي فيزيکي و کلامي پدر و مادرشان قرار گرفته باشند. رفتارهاي برون ريزانه علاوه بر پرخاشگري به شکلهاي مختلفي نمود پيدا ميکنند. مانند اختلال کم توجهي، اختلال بيش فعالي، اختلال نافرماني مقابلهاي و ... اختلال کم توجهي: همان طور که قبلا گفتيم برخي از کودکان طلاق فکر ميکنند عامل اصلي اتفاقات اطرافشان هستند و دچار خودبزرگ بيني ميشوند. به همين دليل نسبت به احساسات ديگران کم توجه و بي ملاحظه اند. اختلال بيش فعالي: يکي از مشکلات برون ريزانهي فرزندان طلاق بيش فعالي است. کودکاني که به اين اختلال دچار هستند بسيار بي نظم، ناآرام و آشوبگرند. اختلال نافرماني مقابله اي: کودکاني که اين اختلال را دارند به حرف بزرگترشان گوش نميدهند و برعکس حرف آنها عمل ميکنند. اين نافرماني بيشتر در مدرسه يا مهدکودک ديده ميشود. رفتارهاي درون ريزانه برعکس مورد قبل، برخي از کودکان دچار رفتارهاي درون ريزانه ميشوند. مثلا منزوي ميشوند، در معرض افسردگي قرار ميگيرند، اضطراب زيادي دارند، سکوتهاي طولاني ميکنند، نا اميدند و شکايات جسماني ميکنند. اين رفتارهاي درون ريزانه از کمبود اعتماد بنفس و عزت نفس، سرچشمه ميگيرد. همان طور که قبلا گفتيم يکي از مشکلات فرزندان طلاق احساس گناه است که باعث کمبود اعتماد بنفس ميشود. مشکلات فرزندان طلاق برحسب سن يک تا سه سالگي: بازگشت به سنين پايينتر از لحاظ رفتاري، اختلال خواب و تحريک پذيري، آسيب پذيري در روند رشدي. سه تا شش سالگي: کابوس شبانه، بي اعتمادي، عدم شکل گيري استقلال شخصي، احساس خلاء عاطفي. شش تا دوازده سالگي: احساس غم و دلتنگي، احساس گناه، احساس عدم کفايت. دوازده سالگي به بالا: افسردگي، عصيانگري و لجبازي، پرخاشگري، اختلال در شکلگيري هويت فردي. راهکارهايي براي کاهش آسيب و مشکلات فرزندان طلاق وقتي والدين طلاق ميگيرند کودک يک شرايط بحراني را سپري ميکند و هيچ تضيني وجود ندارد که از اين شرايط آسيب نبيند. ولي با رفتارهاي درست والدين اين آسيب و استرس ميتواند به حداقل برسد و کودک با فرآيند طلاق سازگار شود. گذشته از اين اگر شرايط بعد طلاق بهتر و آرامتر از شرايطي باشد که کودک هنگام زندگي با پدر و مادرش داشته، ميتوان گفت که طلاق آسيبهاي وارده به فرزندان را کمتر ميکند. طلاق توافقي آسيب کمتري به فرزندان ميرساند.