47-48 سالگی؛ سن اوج احساس بدبختی!
برترين ها/ بر اساس مطالعات گستردهاي که ديويد بلانچفلاور، اقتصاددادن آمريکايي- بريتانيايي روي دادههاي ۱۳۲ کشور انجام داده، نمودار خوشبختي در بيشتر مناطق دنيا شکل منحني دارد و اين يعني با پا گذاشتن به ميانسالي به تدريج احساس خوشبختي در ما کاهش مييابد. به اين ترتيب بحران ميانسالي يک باور غلط به حساب نميآيد. در اين مطالعه که ژانويه امسال توسط يک سازمان غيرانتفاعي آمريکايي به نام دفتر ملي پژوهش اقتصادي منتشر شده، بلانچفلاور ثابت ميکند منحني خوشبختي در بيشتر کشورهاي دنيا وجود دارد. بنابراين شايد چيزي فراتر از جامعه و محيط پيرامون، ما را به افسردگي ميکشاند. بلانچفلاور به بي بي سي گفت: اين چيزي است که در عمق ژنهاي بشر ريشه دارد. بحران ميانسالي ۴۷-۴۸ سالگي، سني که بيشتر از هميشه 'احساس بدبختي' ميکنيمبعد از ۵۰ سالگي قدر داشتههاي خود را بيشتر ميدانيم تيم پژوهشگران اين مطالعه در دانشگاه ادينبرو ميگويند بر اساس تحقيقات آنها بحران ميانسالي بيشتر به دلايل زيستشناختي شکل ميگيرد و فقط عوامل اجتماعي در آن موثر نيستند. بلانچفلاور، استاد کالج دارتموث دريافته که در کشورهاي توسعه يافته انسانها به طور ميانگين در سن ۴۷.۲ سالگي بيش از هر زماني احساس بدبختي ميکنند. اين متوسط سن در کشورهاي در حال توسعه ۴۸.۲ سالگي ست. اين سن به طور ميانگين بدترين دوره از عمر انسان به حساب ميآيد هر چند بعد از آن اوضاع شروع به بهتر شدن ميکند. اما دليلش چيست؟ بلانچفلاور در اين باره گفت: انسانها در ۴۷ سالگي واقعگراتر ميشوند. آنها در اين سن ديگر فهميدهاند رييس جمهوري کشورشان نخواهند شد. جالب اين که به گفته او ما انسانها تنها موجوداتي نيستيم که چنين احساساتي را تجربه ميکنيم: نمودار خوشبختي براي شامپانزهها و اورانگوتانها هم به شکل حرف U انگليسي است. اشاره بلانچفلاور به مطالعهاي است که سال ۲۰۱۲ روي ميمونهاي انساننما انجام شد و نشان داد حس خوشي و سلامتي در اين حيوانات از اواخر دهه ۲۰ تا اواسط دهه ۳۰ زندگي - که معادل دوره ميانسالي در انسانهاست- دچار افت ميشود. بدبختي همراهي ميطلبد ۴۷-۴۸ سالگي، سني که بيشتر از هميشه 'احساس بدبختي' ميکنيمدر کشورهاي توسعه يافته انسانها به طور ميانگين در سن ۴۷.۲ سالگي بيش از هر زماني احساس بدبختي ميکنند. شايد باورش سخت باشد اما با وجود زمينههاي متفاوت فرهنگي و اقتصادي، الگوي U شکل نمودار خوشبختي در سراسر دنيا به شکلي مشابه تکرار شده است. در نوجواني حس بهتري داريم، با نزديک شدن به اواخر دهه ۴۰ زندگي احساس شوربختي در ما بيشتر ميشود و وقتي به سنين پيري ميرسيم، حس خوشي و سلامتي دوباره در ما زنده ميشود. اساسا بدترين دوره ميانسالي است و اين در حاليست که در مراحل ابتدايي زندگي و همينطور بعد از ۵۰ سالگي بهترين لحظات عمر خود از نظر خوشبختي و تندرستي را تجربه ميکنيم. بلانچفلاور در مورد زندگي بعد از ۵۰ سالگي ميگويد: در اين دوره بيشتر قدردان داشتههايمان ميشويم. عموميت اين چرخه در ميان ۹۵ کشور در حال توسعه و ۳۷ کشور توسعه يافته مورد مطالعه، موضوعي است که ممکن است براي بسياري گيج کننده باشد: اين موضوع هم در کشورهايي با متوسط حقوق بالا صدق ميکند و هم کشورهايي که اين طور نيستند. هم جاهايي که مردم معمولا عمر طولانيتري دارند و هم مناطقي که متوسط طول عمر در آنها پايين است. آرزوهاي کمتر از ديدگاه روانشناسي، نظريههاي مختلفي وجود دارند که ميتوانند به توضيح اين پديده کمک کنند. يکي از اين نظريهها اين است که انسانها با بالارفتن سنشان يادميگيرند چطور با نقاط قوت و ضعف خود کنار بيايند. علاوه بر اين آرزوهاي دستنيافتني کمتري هم دارند. تئوري ديگر، بحثي است که شماري از مطالعات دانشگاهي از آن حمايت ميکنند و بر اساس آن انسانهاي خوشبينتر، به طور معمول عمر طولانيتري هم خواهند داشت. بلانچفلاور در يک مطالعه ديگر خود که به تازگي منتشر شده و روي موضوع سن و حس بدبختي تمرکز دارد، نوشته: اين احتمال وجود دارد که انسانهاي شاد به طور سيستماتيک از افرادي که حس بدبختي دارند، بيشتر عمر کنند. و اين ميتواند جوابي براي اين سوال باشد که چرا افراد مسنتر بيشتر ابراز خوشبختي ميکنند. البته عامل اقتصادي هم در اين مسأله دخيل هستند. بلانچفلاور ميگويد انسانها در ميانسالي در واقع در لحظات آسيبپذير زندگي خود قرار دارند و اگر با شرايط اقتصادي نامناسب مثل بحران مالي ۰۹-۲۰۰۸ همزمان باشد، اوضاع وخيمتر هم خواهد شد. و اين مسأله به طور کلي رويارويي با چالشهاي زندگي را دشوار تر خواهد کرد. تغييرات در مغز جاناتان راچ، پژوهشگر موسسه مطالعاتي غيرانتفاعي بروکينگز در واشنگتن هم در کتاب خود با عنوان منحني خوشبختي: چرا زندگي بعد از ۵۰ سالگي بهتر ميشود که سال ۲۰۱۸ به بازار آمد، به بررسي اين مسأله پرداخته است. راچ بعد از گفت و گو با کارشناسان رشتههاي مختلف از جمله خود بلانچفلاور به اين نتيجه رسيد که مغز انسان با بالا رفتن سن تغيير ميکند. به اين معنا که با گذر زمان تمرکز روي آرزوها کمتر ميشود و ارتباطات شخصي اهميت بيشتري پيدا ميکنند. او در مقاله خود نوشته: اين يک تغيير سالم است، هر چند يک دوره گذار ناخوشايند در ميانه زندگي وجود دارد. راچ از بحران دهه ۴۰ زندگي با عنوان شکاف آرزوها ياد ميکند، دليلش هم اين است که بسياري متوجه ميشوند اهداف گذشتهشان بسيار جاهطلبانه بوده اند. از نظر راچ، جوانها در دام خطاي پيشبيني ميافتند چون براي حس خوشبختي که به دستيابي به برخي اهداف مشخص منجر ميشود، ارزشي بيش از اندازه قائلند. از سوي ديگر، افراد مسنتر اهميت کمتري به اين آرزوها ميدهند و مهارتهاي بيشتري براي مديريت احساسات خود دارند. راچ ميگويد همه يک چرخه يکسان را تجربه نميکنند چون عواملي نظير بيماري، طلاق و بيکاري در آن نقش دارند. او نوشته: با اين حال اين الگو آنقدر زياد تکرار ميشود که نميتوان آن را ناديده گرفت. راچ ميگويد به جاي تلاش براي مبارزه با اين حس، بهتر است از فرصتهايي که سر راهمان ميگذارد بيشترين بهره را ببريم: منحني خوشبختي هر چند به سختي اما به شکلي تاثيرگذار باعث احياي مجدد احساسات در ما ميشود، اتفاقي که با بازکردن راههاي تازه به سوي رضايت و بصيرت، ما را از رقابت دور ميکند و به سمت جامعه سوق ميدهد.