وقتی کار، هووی زندگی مشترک شد
شهرآرا آنلاين/ سرگذشت يکم/ اولين بار مرد رؤياهايش را در جلسه عمومي ملاقات با مديرکل ديد. تغيير پست و همکاري در يک گروه باعث شد بيشتر به هم نزديک شوند و بعد از يک سال هم خواستگاري و ازدواج نتيجه آن همکاري شد. روزهاي عقد و ابتداي ازدواج شيرين و تجربه دلپذيري بود. هر لحظه کنار هم بودند. با هم ميرفتند و با هم ميآمدند و يک لحظه تنها نبودند. کارکردن در يک محيط باعث ميشد موضوعات مشترک زيادي براي حرف زدن داشته باشند، اما اوضاع به اين خوبي ادامه پيدا نکرد. حالا ۱۳ سالي ميشود که با هم همکارند و ۳ فرزند هم دارند، اما در يک بخش مشترک کار نميکنند، زيرا اختلاف نظرهاي خانه روي تصميمات کاري شان تأثير گذاشت و تغييرات پست و سمت کاري روي روابط شخصي. مدت هاست هر کس با خودرو خودش به محل کار ميرود و برمي گردد. همکاران صميمي ديگري دارند و نظرات هريک با ديگري به کلي متفاوت است. حتي يکي از آنها قرار باشد توصيههايي به يک دختر جوان بکند، به طور حتم، ازدواج نکردن با همکار اولين آن هاست. آدمها بايد جدا از هويت بيروني، فرديت خود را هم حفظ کنند، اما زماني که زن و شوهر با هم همکار هستند، به سختي ميتوانند از هويت و شخصيت مستقل خود مراقبت کنند. زوج همکار اغلب تنشها و اختلاف نظرهاي بيشتري با هم دارند و اين درگيريها به شدت بر کيفيت روابط مشترکشان تأثير ميگذارد. سرگذشت دوم/ ديگران ميگويند عاشق کارش است. ويزيت بيماران در مطب و عملهاي جراحي پشت سر هم که هيچ، به جاي اين همکار مريض و آن همکار گرفتار هم شيفت ميماند. خوشحال است که خبره کار شده است و خيليها فقط طبابت او را قبول دارند. در حال ديدن بيمار، رفت و آمد بچهها را کنترل ميکند، براي نهار و شام فردا به کارگر خانه برنامه ميدهد و در راه برگشت، وسايل مهماني فرداشب را تهيه ميکند. پر از جنب و جوش و فعاليت است و به قول اطرافيان، همه کاري از دستش برمي آيد. اما درون زندگي اش جاي چيزي خالي است. لابه لاي همه اين مسئوليتها و شلوغيها يک نفر جا مانده است. بانوي خانه خسته و پرمشغله که ۷ روز هفته برايش کم است و هميشه بايد از زمان کاري براي کار ديگر بزند، ناخودآگاه اصل اول زندگي و همسرداري را از خاطر خواهدبرد. در چنين زندگي مشترکي، رابطه زناشويي و طرف مقابل به تدريج از دايره مسايل پراهميت ذهني و فرد اول بودن خارج، و به حلقه آدمهاي ديگر وارد ميشود. مشغلههاي متعدد اجازه نميدهد زماني براي نشستن کنار همسر خود بگذاريد. گاهي فقط بنشينيد و باهم از نگرانيها و دغدغه هايتان بگوييد. به احتمال زياد تنها صحبتهاي زن و شوهرهاي پرمشغله و پرمسئوليت، گذراندن کارهاي روزمره زندگي، توافق بر سر خريدن ملک و تغيير خودرو و مسائلي از اين دست است. لحظات تنهايي و با هم بودن هم باز به حل و فصل مناقشههاي ذهني خواهد گذشت. تصوير آخر/ اينها برشهايي کوچک از زندگيهاي مشترک اطراف ماست که به طلاق فکر نميکنند، اما کيفيت به قول خودشان روزهاي اول را ندارند. اين يعني در معرض طلاق عاطفي اند. تقابل کار و زندگي زناشويي در صورتي که هدايت شده نباشد، يعني همسران دست کم مهارت روابط بين فردي، مقابله با اضطراب، و حل مسئله را نياموخته باشند، تعارضهاي زيادي براي زوجها و فرزندان آنها به دنبال خواهد داشت که گاهي جبران ناپذير است. نويسنده: تکتم جاويد؛ کارشناس ارشد روانشناسي