برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

نِق‌ زن، حسود، خودخواه و تک‌ رو

منبع
برترين ها
بروزرسانی
نِق‌ زن، حسود، خودخواه و تک‌ رو

برترين ها/ موفقيت، براي هر کسي تعريف خاصي دارد. بسياري، تعريف آن را در رقابت با ديگران مي‌دانند؛ يعني زماني که بتوانند در يک جمع خودشان به‌تن‌هايي موفقيتي حاصل کنند. شکي نيست که رقابت در بسياري از عرصه‌هاي زندگي نمود دارد و مي‌توان در آن‌ها براي برنده‌شدن تلاش کرد. ولي وقتي پاي موفقيت گروهي به ميان مي‌آيد، ديگر نمي‌توان تنها منافع خود را درنظر گرفت و بدون توجه به افراد ديگر گروه، سعي در اثبات و حقانيت خود به ديگران داشت.
جمع و گروه هم مي‌تواند شامل جمع‌هاي کوچک خانوادگي، دوستانه، شغلي و... باشد يا اعضاي يک شهر يا کشور؛ يعني وقتي قرار است موفقيتي در سطح کشور حاصل شود هيچ‌کس نبايد فقط به فکر منافع شخصي خود باشد بلکه آنچه مهم است موفقيت همه اعضاي گروه است. ولي عوامل زيادي باعث مي‌شوند افراد به‌گونه ديگري فکر کنند و منافع گروه را فداي منافع شخصي خود کنند.
مديريت گروهي و برخورداري از روحيه مشارکت، به‌ويژه هنگام بروز مشکلات و سختي‌ها عامل بسيار مهمي است که مي‌تواند سلامت و موفقيت يک جمع و در نهايت يک کشور را تضمين کند. اما چرا در بعضي جوامع افراد همکاري بيشتري با همديگر دارند درحالي‌که در جوامع ديگر شاهد چنين مشارکت‌هايي نيستيم؟ اين موضوع ريشه در چه عواملي دارد و چطور مي‌توان با آن مقابله کرد؟ در اين خصوص با دکتر حميد پورشريفي، روانشناس سلامت و دانشيار دانشگاه علوم بهزيستي گفتگو کرده‌ايم.

کمال‌گرايي
وقتي صحبت از فرهنگ شرق وغرب مي‌شود، با توجه به اينکه گفته مي‌شود اغلب ما به نوعي غرب‌ستيز هستيم، ولي به‌نظر مي‌رسد در بسياري مواقع در عمل از آموزه‌هاي غربي استفاده مي‌کنيم.
در فرهنگ کشوري مثل ژاپن افراد به‌صورت گروهي عمل مي‌کنند، درصورتي که در فرهنگ غربي يا آمريکايي افراد معمولا به‌طور شخصي عمل مي‌کنند و فردگرا هستند. به‌نظر مي‌رسد که بخش‌هاي مهم آموزش رسمي و غيررسمي ما نيز بيشتر بر فرد تمرکز دارد.
يکي از عوامل بسيار مهم در اين ميان، موضوع آموزه‌هاي فرهنگي ما در راستاي کمال‌گرايي يا به‌عبارتي بي‌نقص‌گرايي است. به اين ترتيب به افراد ياد مي‌دهيم که بهترين باشند. مثلا اغلب وقتي از فرزندان خود سؤال مي‌کنيم چه نمره‌اي گرفته‌اند آن‌ها را با خودشان و نسبت به توانايي‌ها و استعدادهايشان بررسي نمي‌کنيم بلکه هدفمان بيشتر مقايسه آن‌ها با ديگران است.
معمولا هم مي‌خواهيم بدانيم ديگران چه نمره‌اي گرفته‌اند و به اين ترتيب فرزند ما در مقايسه با آن‌ها چگونه عمل کرده است. پيامي هم که به اين طريق به فرزندمان منتقل مي‌کنيم اين است که تو بايد از ديگران بهتر باشي؛ بنابراين وقتي موضوع کمال‌گرايي به ميان مي‌آيد بايد توجه داشته باشيم که تلاش براي بهترين‌بودن در آينده هم مشکلات فردي را براي شخص به‌وجود مي‌آورد. ضمن اينکه مي‌تواند افراد را مستعد ابتلا به اضطراب، وسواس يا افسردگي کند. افرادي که هميشه به‌دنبال «بهترين» شدن باشند در آينده حتماً آسيب‌هايي را تجربه مي‌کنند.
فردگرايي در عين حال که مي‌تواند آثار اجتماعي داشته باشد، به‌تدريج باعث مي‌شود افراد ياد بگيرند براي اينکه بهترين باشند، بايد به نياز‌هاي خودشان توجه داشته باشند و توجهي به خواسته‌هاي ديگران و شرايطشان نداشته باشند.
اگر چه ما ظاهراً سعي مي‌کنيم به ديگران توجه کنيم، ولي در عمل با توجه به چيز‌هايي که ياد گرفته‌ايم سعي در پيشرفت و موفقيت بيشتر خودمان خواهيم داشت.

يادگيري مشاهده‌اي از طريق خانواده و جامعه
اما موضوع مهم ديگر آن است که بيشتر يادگيري‌ها از طريق مشاهده صورت مي‌گيرد و فقط کلامي نيست؛ يعني ما در کودکي ياد گرفته‌ايم که والدين و اطرافيانمان در شرايط خاص چقدر به مسائل و مشکلات ديگران توجه داشته و تا چه حد به مسائل و مشکلات خودشان پرداخته‌اند؟
البته در طول سال‌هاي بعد هم با ورود کودک به جامعه، مي‌تواند تحت‌تأثير رفتار‌هاي اجتماعي واقع شود. مثلا در طول سا ل‌هاي اول انقلاب افراد ياد گرفته بودند که بيشتر به نياز‌هاي ديگران توجه کنند؛ در نتيجه گاهي از نياز‌هاي فردي خود چشم‌پوشي مي‌کردند.
اما اتفاقاتي هم افتاد که نبايد آن‌ها را در سطح اجتماعي ناديده گرفت و آن شامل رفتار‌هايي در سطح مسئولان بود. با توجه به اينکه يادگيري «يادگيري مشاهده‌اي» بود و مردم متوجه شدند توجه بعضي مسئولان در ظاهر و در حرف‌هايشان به نياز‌هاي ديگران در اولويت کاري آنهاست، ولي در عمل فقط براي خودشان و نيازهايشان تلاش مي‌کنند، اين موضوع هم مزيد بر علت شد.
به اين ترتيب آموزه‌هاي خانوادگي با آموزه‌هاي غيررسمي اجتماعي پيامي را به افراد آموزش داد که اگر مي‌خواهيد با مشکلي مواجه نشويد و از زندگي عقب نمانيد در درجه نخست بايد خودتان را دريابيد و اگر بعد از آن فرصتي داشتيد به ديگران هم توجه کنيد.
حتي رفتار‌هاي ما هنگام بحران هم بيشتر به اين صورت است که در فضاي مجازي از محبت، حمايت و کمک‌کردن به ديگران حرف مي‌زنيم و در اينگونه فضا‌ها افراد بسيار مهربان و خوبي به‌نظر مي‌رسيم، درصورتي که در واقعيت ميزان اين توجه‌ها بسيار متفاوت خواهد بود و در عمل همه چيز با مشکلات و نقايصي مواجه خواهد شد.


سرمايه اجتماعي
متأسفانه سرمايه اجتماعي در ايران هميشه ضعيف بوده و اکنون هم در حال ضعيف‌ترشدن هم است. مثلا اگر همين الان حتي در کشور‌هاي غربي مانند آمريکا که فرهنگ فردي مطرح است به مردم بگويند از خريد کالايي صرف‌نظر کنند احتمال زيادي وجود دارد که چنين کاري انجام دهند، درصورتي که در کشور ديگري مانند ژاپن مردم به راحتي در چنين حرکت‌هاي اجتماعي‌اي شرکت مي‌کنند.
اما در ايران به محض اينکه از مردم خواسته مي‌شود مثلا فلان کالا را نخرند، اغلب بلافاصله به فکر خريد آن مي‌افتند و سعي مي‌کنند آن را تهيه کنند که در آينده با مشکل کمبود چنين کالايي مواجه نشوند. دليل چنين رفتار‌هايي هم موضوع «عدم‌امنيت» در جامعه است. آن چيزي که علاوه برآموزه‌ها، باعث مي‌شود مردم بيشتر به فکر خودشان باشند اين است که ابتدا آن‌ها احساس مي‌کنند مشکلي نيست، اما اگر خودشان هم با مشکلي مواجه شوند آيا جامعه چنين برخوردي با آن‌ها خواهد کرد؟ شواهد نشان مي‌دهد در سطح جامعه چنين حمايت‌هايي از مردم نمي‌شود. طي بررسي و تحقيقي از دانشجويان ايراني، ۶۰ تا ۷۰ درصد آن‌ها دانشگاه را محلي براي مراجعه و حل مشکلات خود نمي‌دانستند؛ بنابراين بسياري از ما در مواقع بحران جايي را سراغ نداريم که بتواند از ما حمايت کافي داشته باشد.

حمايت اجتماعي ادراک‌شده
افراد نياز دارند بتوانند در شرايط خاص از محيط خانواده يا جامعه حمايت، کمک و آرامشي دريافت کنند که از آن به‌عنوان «حمايت اجتماعي ادراک‌شده» نام مي‌بريم.
حمايت اجتماعي ادراک‌شده در افراد جامعه ما پايين است؛ يعني اغلب افراد فکر مي‌کنند در سختي‌ها آنگونه که انتظار دارند از آن‌ها حمايت نخواهد شد. مهم هم اين نيست که تفکر و ادراک آن‌ها از اين موضوع درست يا نادرست باشد بلکه مهم آن است که بدانند اين ادراک در ذهنشان تأثير مي‌گذارد و عمل مي‌کند.
به اين ترتيب با افرادي در جامعه مواجه هستيم که فکر مي‌کنند در شرايط غيرقابل کنترل، شخصي نيست تا از آن‌ها حمايت کند. ضمن اينکه والدين هم به فرزندان آموزش داده‌اند که اول به فکر خودت باش. بعضي افراد در رده‌ها و جايگاه‌هاي بالاي اجتماعي هم در بسياري مواقع اول به فکر خودشان هستند؛ بنابراين در چنين شرايطي عملاً فضايي براي «ما» شدن وجود ندارد و بيشتر تبديل به شعاري است که در عمل چيزي از آن‌ها ديده نمي‌شود. اميد به حمايت‌هاي اجتماعي مي‌تواند بسيار مؤثر باشد، اما در جوامعي مثل ژاپن از ابتدا به بچه‌ها آموزش داده مي‌شود به نياز‌هاي ديگران هم توجه داشته باشند. در واقع شهروند خوب، مسئوليت‌پذير است و مي‌تواند در شرايطي بپذيرد که اشتباه کرده است.


ريشه مشکل
هيچ وقت نمي‌توانيم براي مشکلي مانند فردگرايي فقط به يک مورد خاص اشاره کنيم؛ در واقع مجموعه‌اي از عوامل باعث شدند افراد نمي‌توانند در کار‌هاي گروهي موفق عمل کنند.
اگر از خانواده شروع کنيم بايد بگوييم نظام خانواده هم تحت‌تأثير ملاحظات اجتماعي وسيع‌تري قرار مي‌گيرد. مثلا در زمان‌هاي بحران مانند دوران جنگ بيشتر به افراد آموزه‌هايي داده مي‌شد که دقت داشته باشند تا به فکر تأمين مايحتاج و آذوقه خود باشند.
عوامل نظامي، جنگي يا محيطي و... در مجموع در جامعه تأثير‌گذارند و باعث شکل‌گيري آموزه‌هاي خانواده هم مي‌شوند، اما خود خانواده هم در واقع تحت‌تأثير عوامل اجتماعي، سياسي و محيطي قرار مي‌گيرد که همه اين عوامل يک متغير روانشناختي به نام ادراک امنيت را تحت‌تأثير قرار مي‌دهد؛ اينکه آينده تحت کنترل فرد هست يا خير.
يعني خانواده و جامعه به‌طور موازي بر افراد تأثير مي‌گذارند و اگر در جامعه شرايطي فراهم نشود که ادراک امنيت افزايش پيدا کند، خانواده هم فرزندانش را به‌گونه‌اي تربيت مي‌کند که بيشتر به‌نفع خودشان فکر کنند تا جامعه‌اي که امنيتي در آن وجود ندارد؛ بنابراين والدين بايد آگاه باشند پيام‌هايي که آن‌ها با تربيت خود به فرزندانشان منتقل مي‌کنند بسيار مهم است و تأثير بسيار زيادي در آينده‌شان دارد. البته به موازات اين آگاه‌سازي خانواده‌ها، لازم است اقداماتي در سطح اجتماع و در سطح کلان صورت بگيرد تا افراد بتوانند احساس امنيت داشته باشند.

ادراک فساد
شاخص ديگري در جامعه وجود دارد به نام «ادراک فساد در جهان» که ميزان شفافيت عملکرد کشور‌ها را مشخص مي‌کند. ادراک فساد در واقع نشان‌دهنده چگونگي عملکرد و شفافيت اطلاع‌رساني و عدم‌رانت‌ها و آسيب‌ها در سطح جامعه است و نشان مي‌دهد که در مجموع چه مواردي به‌عنوان شاخص‌هايي براي ارزيابي در اين زمينه مطرح مي‌شود. ادراک فساد يعني از نگاه مردم به موضوع چه مواردي نگاه شود تا ببينيم از نظر شهروندان تا چه حد در سطح جامعه شفافيت وجود دارد.
ايران طي سال‌هاي گذشته نوسان‌هايي را در اين خصوص داشته و هم‌اکنون از لحاظ عدم‌شفافيت در ميان ۱۸۱ کشور عدد ۱۴۶ را دارد که وضعيت خوبي نيست. به‌طورکلي مي‌توان گفت با عزم ملي، از سطح آموزه‌هاي خانوادگي گرفته تا شفافيت و افزايش حمايت‌هاي اجتماعي و همچنين اقداماتي که بتواند ميزان اميد را در اطرافيان افزايش دهد، به‌علاوه افزايش تشکل‌هاي مردمي، باعث مي‌شود افراد در عمل ياد بگيرند چطور مي‌توانند در جامعه مشارکت بيشتري داشته باشند. رفتار‌هاي اجتماعي و کمک به همديگر در عمل و از طريق مشاهده ياد گرفته شود. مجموعه‌اي از اين عوامل مي‌تواند باعث اميدواري بيشتر براي مشارکت و مديريت‌هاي گروهي شود.

آسيب‌هاي شکاف اجتماعي
توجه داشته باشيم بايد به‌طور سيستمي به موضوع شکاف و گسست اجتماعي نگاه کنيم، چون سيستم‌ها بر همديگر اثر مي‌گذارند. فرد، خانواده، محله و خرده‌فرهنگ‌ها و فرهنگ و همچنين سياستگذاري دولت بر همديگر تأثير مي‌گذارند و اينکه چقدر رأي و عزم مردم در طولاني‌مدت مي‌تواند بر سرنوشت جامعه تأثير‌گذار باشد. همه اين عوامل در تعامل با همديگر قرار دارند و نقش‌آفريني مي‌کنند. به همين‌خاطر اگر کودک از اول تحت‌تأثير خانواده، همکاري و کمک به ديگران را در اولويت‌هايش قرار دهد خودبه‌خود بقيه مراحل را هم درست طي مي‌کند و کم‌کم مشارکت در سطح جامعه رواج پيدا خواهد کرد، چون خانواده و جامعه تحت‌تأثير هم قرار دارند.
توجه داشته باشيم شايد تک‌روي افراد در ظاهر باعث موفقيت‌هاي فردي آن‌ها شود، اما زمينه آسيب‌هاي اجتماعي را به‌وجود مي‌آورد، چون به‌تدريج و هنگامي که فرد ديگر نتواند موفق شود سرخورده مي‌شود و مشکلات زيادي برايش به‌وجود مي‌آيد، درصورتي که وقتي به فکر موفقيت گروه باشيم موفقيت تک‌تک افراد را هم شامل خواهد شد. واقف‌بودن بر اهميت «ما بودن» باعث مي‌شود افراد بيشتر براي آن تلاش کنند. براي اين کار هم حتماً بايد آموزش‌هاي مختلفي در تمام سطوح ارائه شود.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره