مهارت زندگی/ چگونه در انجام وظایفمان تنبلی نکنیم؟
سپيده دانايي/ حتماً در طول زندگي با افرادي برخورد داشتهايد که دائماً کارهاي مهم زندگيشان را بيدليل به تعويق مياندازند و بهجاي آن، وقت خود را با کارهاي کماهميت پر ميکنند. در ادامه اين مطلب را ميخوانيم. بهتعويقانداختن يک تماس تلفني لازم براي چند روز، تعلل در پرداخت قبض آب و برق، درحالي که توان مالي آن مهياست، تعلل در شروع مطالعه براي دانشجويي که به امتحانات پايان ترم خود نزديک ميشود، حتي بهتأخيرانداختن تعويض يک لامپ سوخته براي چند روز، همه مثالهايي از اهمالکاري ميباشند. شايد شما هم يکي از افرادي باشيد که اهمالکاري ميکنيد و مدام با عواقب منفي آن دست و پنجه نرم ميکنيد؛ اما نکته آن است که متأسفانه اکثريت افراد جامعه به اين مشکل مبتلا هستند و شما در تجربه و حل اين مشکل تنها نيستيد. اهمالکاري رفتاري است که در آن، فرد تکاليف و کارهايش را تعمداً، نه از روي فراموشي و ناتواني، به تعويق مياندازد و از آنجايي که فرد با اين بهتعويقانداختن امور مهم زندگي، دچار احساس گناه ميشود، شروع به دليلتراشي ذهني نموده و رفتار ديگري را که انجام آن کمتر ضروري است، به جاي آن جايگزين ميکند. اين جايگزيني رفتار موجب ميشود تا فرد بتواند بر احساس گناه خود فايق آيد و به اهمالکاري خود با احساس ناراحتکننده کمتري ادامه دهد. دلايلي که معمولاً موجب ميشوند تا فرد بتواند به اهمالکاري خود ادامه دهد، از قرار زير هستند: «در حال حاضر خستهام. بعداً انجام ميدهم.» «در حال حاضر وسايل لازم در دسترس نيست. بعداً انجام ميدهم.» «در حال حاضر وقت ندارم. بعداً انجام ميدهم.» «در حال حاضر بسيار دير است. فايدهاي ندارد.» «در حال حاضر روحيهام مناسب نيست. بعداً انجام ميدهم.» «در حال حاضر فلان تفريح وجود دارد. بعداً انجام ميدهم.» «انجام ورزش، نظافت منزل، پخت و پز يا … در اولويت است. بعداً انجام ميدهم.» «در حال حاضر مشغول فلان کار هستم. بايد يک روز کامل را به آن اختصاص دهم.» «حالا هنوز خيلي وقت دارم. بعداً انجام ميدهم.» «وقتي تحت استرس باشم، بهتر کار ميکنم.» «مگر انجام اين کار چه تأثيري بر زندگي من دارد؟ حالا بعداً انجام ميدهم.» اهمالکاري ميتواند دلايل متعددي داشته باشد که در بسياري از مواقع خود فرد از وجود آنها مطلع نيست. اينها دلايل معمول و عموماً ناخودآگاهِ بهتعويقانداختن تکاليف هستند: نياز غيرطبيعي به احساس مسئوليت؛ مانند: «من بايد هميشه احساس مسئوليت کنم.» «لازم است کار بر اساس روش من انجام شود.» «نبايد کارهايي که لازم نميدانم را انجام دهم.» «چون فرد ديگري اين کار را از من خواسته است، لازم نيست به انجام برسد.» «همه مسئوليت کار با من است، من خسته شدهام.» شک و عدم اطمينان به نتيجه؛ مانند: «بايد يقين داشته باشم چه پيش خواهد آمد.» «لازم است براي بدترين نتيجه آمادگي داشته باشم.» «نميتوانم تحمل کنم که ندانم چه اتفاقي ميافتد.» «هيچ کاري انجامندادن، بهتر از ريسککردن است.» ترس از ناتواني و شکست؛ مانند: «من بايد هميشه کارها را کامل انجام دهم» «نبايد شکست بخورم و اگر خيلي تلاش کنم، شکست ميخورم.» لذتطلبي؛ مانند: «زندگي کوتاهتر از آن است که مجبور به انجام کار کسلکننده باشم.» «لذت از هر چيز مهمتر است.» «کاري که دوست نداشته باشم را انجام نميدهم.» اعتمادبهنفسِ کم؛ مانند: «من ناتوانم، نميتوانم انجامش دهم.» «اگر اقدام به انجام نمايم، ناتواني من مشخص خواهد شد.» «وقتي فکر ميکنم که نميتوانم، نبايد انجامش دهم.» بيانرژيبودن؛ مانند: «در حال حاضر تحت استرس هستم. بعداً انجام ميدهم.» «در حال حاضر انرژي ندارم. بايد پرانرژيتر از اين باشم.» وقتي استرس دارم، هر کاري که انجام دهم بدتر ميشود.» واقعيت اين است که اهمالکاري پس از مدتي به شکل يک روند ثابت در زندگي فرد در ميآيد و بهتدريج هر بهتعويقانداختي خود موجب اهمالکاري بيشتر و تقويت اين رفتار مخرب در فرد ميگردد. چنانکه در اين دلايل مشاهده ميگردد، عموم دليلتراشيها ساختار «من بايد…»، «من نبايد…»، «من لازم است…»، «من نميتوانم…»، يا «اگر…، پس…» دارند. همانطور که مشاهده ميشود، هيچکدام از اين نوع دليلتراشيها دقيق نيستند و انعطاف لازم را براي تصميمگيري و اقدام به انجام کارها ندارند؛ به همين دليل به آنها عقايد ناکارآمد گفته ميشود. وجود اين افکار ناکارآمد، علاوه بر اينکه سبب کاهش احساس گناه فرد ميشود و موجب ميگردند تا اهمالکاري تداوم يابد؛ خودشان موجب تقويت خودشان و تشديد مشکل ميشوند. چگونه ميتوان به يک فرد اهمالکار کمک نمود؟ واقعيت اين است که اهمالکاري پس از مدتي به شکل يک روند ثابت در زندگي فرد در ميآيد و بهتدريج هر بهتعويقانداختي خود موجب اهمالکاري بيشتر و تقويت اين رفتار مخرب در فرد ميگردد. در نتيجه اين رفتار معمولاً با يک توصيه و سفارش در طولانيمدت قابلبهبود نيست. بهبود اهمالکاري به يک مداخله روانشناختي تمامعيار نياز دارد. روش برخورد و درمان اين خصوصيت، زيرسؤال بردن علمي دليلتراشي بيمار، تصحيح طرز فکر و فرضيات ناکارآمد بيمار و آموزش روشهاي عملي مقابله با اهمالکاري است. براي زيرسؤالبردن دليلتراشي فرد، معمولاً از او ميخواهيم به هر يک از سؤالات زير بسته به شرايط پاسخ دهد: چه دليلي وجود دارد که نشان دهد، بهتعويقانداختن اين کار و برعکس انجام آن در حال حاضر بهتر است؟ آيا واقعاً شرايط طوري است که نميتوانم قسمت کوچکي از کار را شروع کنم؟ آيا واقعاً اين کار در آينده بهتر از الان انجام ميشود؟ اگر در همين لحظه اين کار را شروع کنم، چه احساسي خواهم داشت و برعکس، اگر الان اين کار را شروع نکنم، چه احساسي خواهم داشت؟ فرد معمولاً با تأمل در اين سؤالات، درمييابد که بهتعويقانداختن هر کار واقعاً موجب بهبود شرايط و ايجاد احساس بهتري در او نخواهد شد؛ مثلاً در مواقعي که فرد به دليل احساس خستگي در انجام کاري اهمالکاري ميکند، ميتواند به جاي آن که فکر کند «بهتر است اندکي استراحت کنم و بعد کار را شروع کنم»، اين طور بگويد: «ميتوانم قسمت کمي از کار را انجام دهم و بعد استراحت کنم»، يا اگر احساس ميکند «بهتر است يک فيلم ببينم و بعد کار را شروع کنم»، با خود بگويد: «ميتوانم خيال خود را از انجام اين کار مشکل راحت کنم و لذت ببرم.» قدم بعديِ بهبود اهمالکاري اين است که فرضيات ناکارآمد در فرد که معمولاً در حيطه آگاهي خود او هم نيستند، بررسي و تصحيح شوند. کمک به فرد در اين زمينه به مداخله يک روانشناس باتجربه نياز دارد. روانشناس بايد بتواند مشخص کند که فرضيه موجود چيست، از کجا آمده است، چرا اين فرضيه غيرمنطقي يا نامناسب است، عواقب منفي آن چيست، در مقابل آن چه فرض کارآمدتري موجود است و چگونه ميتوان فرضيه کارآمد جايگزين را در زندگي بهکار برد؟ همزمان روانشناس بايد روشهايي را که هر فرد ميتواند با استفاده از آنها درعمل سريعتر اقدام به انجام کارها نمايد، به فرد آموزش دهد. اين روشها کاملاً متعدد و از جهاتي متضادند؛ مثلاً فرد ميتواند ابتدا به انجام سختترين بخش کار اقدام نمايد تا سريعتر به احساس بهتري برسد. ميتواند هر بار در ابتدا يک فعاليت لذتبخش را انجام دهد و هر بار به ازاي انجام فعاليت لذتبخش، بخشي از تکليف بهتعويقافتاده را انجام دهد. ميتواند تصميم بگيرد که هر بار فقط پنجدقيقه به انجام آن اقدام نمايد تا شروع کار براي او آسانتر جلوه کند. ميتواند با تصويربافي در مورد روش انجام کار و حل مشکلات انجام آن در تخيلات خود، مشکلات انجام کار را در ذهن خود حل کند و بسياري از روشهاي ديگر که ميتوانند متناسب با شرايط توصيه گردند. يکي از روشهايي که شرايط را براي شروع و اتمام کارها فراهم ميکند، اين است که فرد قبل از اقدام به انجام تکليف اطرافيان را در جريان تصميم خود قرار دهد. اطلاع به ديگران موجب جلب کمک و همکاري ديگران براي تسهيل انجام تکليف ميگردد و خود فرد را نيز بيشتر مقيد ميکند تا براي دوري از انتقاد ديگران سريعتر تکاليف را به انتها برساند. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد