برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

پاسخ حضرت علی(ع) به طلحه و زبیر درباره خلافت

منبع
باشگاه خبرنگاران
بروزرسانی
پاسخ حضرت علی(ع) به طلحه و زبیر درباره خلافت
باشگاه خبرنگاران/ وقد قال له طلحه والزبير: نُبايِعُکَ عَلى أَنّا شُرَکاؤُکَ في هذَا الاَْمْر:لاَ، وَلکِنَّکُمَا شَرِيکَانِ فِي الْقُوَّهِ وَالاِْسْتِعَانَهِ، وَعَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَالاَْوَدِ. امام علي (عليه السلام) در پاسخ طلحه و زبير آنجا که به امام پيشنهاد خلافت شورايى کردند و گفتند با تو بيعت مى کنيم به اين شرط که در حکومت شريک باشيم، فرمودند: نمى شود (زيرا شرکت در خلافت معنا ندارد) شما شريک در تقويت و کمک و يار و ياور به هنگام ناتوانى و سختى و مشکلات باشيد. «اين کلام حکيمانه را امام علي(عليه السلام) در پاسخ طلحه و زبير فرمودند آنجا که به امام پيشنهاد خلافت شورايى کردند و گفتند با تو بيعت مى کنيم به اين شرط که در حکومت شريک باشيم. امام در پاسخ آنها فرمودند: نمى شود (شرکت در خلافت معنا ندارد) شما شريک در تقويت و کمک و يار و ياور به هنگام ناتوانى و سختى و مشکلات باشيد»، 
(وَقالَ(عليه السلام) وَقَدْ قالَ لَهُ طَلْحَهُ وَالزُّبِيرُ: نُبايِعُکَ عَلى أَنّا شُرَکاؤُکَ في هذَا الاَْمْر: لاَ، وَلکِنَّکُمَا شَرِيکَانِ فِي الْقُوَّهِ وَالاِْسْتِعَانَهِ، وَعَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَالاَْوَدِ). 
آيا منظور طلحه و زبير اين بود که واقعاً خلافت شورايى باشد و آنها با على(عليه السلام)شريک در تصميم گيرى شوند. يا مقصود اين بود که بخشى از قلمرو حکومت اسلامى را امام به آنها بسپارد آن گونه که از بعضى روايات استفاده مى شود؟ در بعضى از منابع معروف آمده است آن روز که زبير با امام(عليه السلام) بيعت کرد امام به او فرمود: من از اين مى ترسم که تو پيمان خود را بشکنى، عرض کرد: هرگز بيم نداشته باش تا ابد چنين کارى را نخواهم کرد. امام فرمودند: آيا خداوند شاهد و گواه بر اين موضوع باشد، عرض کرد: آرى. چيزى نگذشت که آن دو به اميرمؤمنان(عليه السلام) عرض کردند: مى دانى در زمان عثمان چه اندازه به ما جفا شد و او همواره طرفدار بنى اميه بود، اما اکنون که خداوند خلافت را به تو سپرده بعضى از اين فرماندارى ها را در اختيار ما بگذار امام فرمود: به قسمت الهى راضى باشيد تا در اين باره فکر کنم. سپس افزود: آگاه باشيد من کسى را در اين امانت شريک مى کنم که از دين و امانت او راضى و مطمئن باشم. از سويى ديگر هنگامى که اميرمؤمنان على(عليه السلام) به معاويه نامه نوشت که مردم با من بيعت کردند تو هم از اهل شام براى من بيعت بگير و بزرگان اهل شام را نزد من بفرست و معاويه (سخت دست پاچه شد) و نامه اى براى زبير نوشت و او را به عنوان اميرالمؤمنين خطاب کرد و گفت: از تمام مردم شام براى تو بيعت گرفتم با سرعت به سوى کوفه و بصره برو و اين دو شهر را تسخير کن که اگر آن دو را تسخير کنى ديگر هيچ مشکلى نخواهى نداشت. از اينجا روشن مى شود اين که طلحه و زبير به هنگام بيعت و طبق بعضى از روايات مدتى بعد از بيعت خدمت امام(عليه السلام) آمدند و گفتند: ما بيعت کرده ايم که با تو شريک باشيم منظورشان اين بود که حکومت بصره و کوفه را امام به آنها بسپارد و به اين ترتيب بر تمام عراق مسلط شوند و دست به دست معاويه بدهند شام را هم در اختيار بگيرند تا قسمت عمده کشور اسلام تحت سيطره آنها واقع شود. با اين توضيح مى فهميم چرا امام(عليه السلام) دست رد بر سينه آنها گذاشت و اين جواب حکيمانه پرمعنا را به آنها داد. در کتاب خلفاى ابن قتيبه که از علماى مشهور اهل سنت است و در قرن سوم مى زيسته تحت عنوان رفت و آمد طلحه و زبير نزد على(عليه السلام)چنين آمده است: بعد از تمام شدن بيعت، طلحه و زبير نزد آن حضرت آمده عرض کردند: مى دانى براى چه با تو بيعت کرده ايم؟ فرمود: آرى براى اين که گوش به فرمان من باشيد و اطاعت کنيد، همان بيعتى که با ابوبکر و عمر و عثمان کرديد. آنها (با صراحت) گفتند: نه ما با تو بيعت کرديم که شريک تو در امر خلافت باشيم. امام(عليه السلام) فرمود: چنين نيست. بلکه شما شريک در همکارى و کمک در برابر مشکلات و رنج ها هستيد. اين در حالى بود که «زبير» شک نداشت که على(عليه السلام)حکومت عراق را به او مى سپارد و حکومت يمن را به «طلحه». هنگامى که براى آنها روشن شد که على(عليه السلام)حکومتى را به آنها نمى سپارد شکايت خود را از آن حضرت آشکار ساختند «زبير» در ميان جمعيتى از قريش گفت: «هذا جَزائُنا مِنْ عَلِىّ قُمْنا لَهُ في أمْرِ عُثْمانَ حَتّى أثْبَتْنا عَلَيْهِ الذَّنْبُ وَسَبَبْنا لَهُ الْقَتْلُ وَهُوَ جالِسٌ في بَيْتِهِ وَکَفَى الاْمْرُ فَلَمّا نالَ بِنا ما أرادَ جَعَلَ دُونَنا غَيْرَنا، اين پاداش ماست از سوى على! ما در کار عثمان به نفع او قيام کرديم و گناهکارى او را ثابت نموديم و عوامل قتل او را فراهم ساختيم در حالى که على در خانه خود نشسته بود و ما مشکل را حل کرديم، اما هنگامى که به وسيله ما به مقصودش رسيد (و حکومت را در اختيار گرفت) ديگران را بر ما مقدم داشت. از اين عبارت به خوبى روشن مى شود که آنها واقعاً اهل توطئه و سياست هاى مکارانه و دور از تقوا و پرهيزگارى بودند و اين که بعضى گمان مى کنند خوب بود على(عليه السلام) مقامى به آنها مى داد تا ساکت شوند اشتباه بزرگى است، آنها نه صلاحيت و شايستگى و تقوا براى فرماندارى و استاندارى کشور اسلام داشتند و نه به آن قانع بودند. دست در دست معاويه داشتند و مى خواستند حکومت بر مسلمانان را به زور و از طريق دغل کارى به چنگ آورند و تقواى اميرمؤمنان على(عليه السلام) هرگز پذيراى چنين مطلبى نبود. در ذيل روايت بالا نيز آمده است که على(عليه السلام)هنگامى که از سمپاشى هاى طلحه و زبير آگاه شد به ابن عباس فرمود: تو چه پيشنهاد مى کنى؟ ابن عباس گفت: من چنين فکر مى کنم که آنها عاشق حکومت اند، بصره را به زبير بسپار و کوفه را به طلحه. امام عليه السلام خنديد فرمود: واى بر تو! در کوفه و بصره مردان باشخصيت و اموال فراوانى وجود دارد که اگر آن دو به حکومت آن برسند بر گردن مردم سوار مى شوند، سفيهان را از طريق طمع و ضعيفان را با فشار و قدرتمندان را با زور تحت سيطره خود مى گيرند (و مردم را بدبخت مى کنند و چهره حکومت اسلامى را به کلى تغيير مى دهند). شرح و تفسير حکمت ۲۰۲ نهج البلاغه با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد