ضرب المثل کارکردن از خروس خون تا بوق سگ
بيتوته/ کارکردن از خروس خون تا بوق سگ" جمله ايست که شايد بارها در محاورات روزانه از آن استفاده کرده ايم و يا دست کم آن را شنيده ايم.ريشه عبارت "بوق سگ" به بازار برميگردد. بازارهاي ايراني از دو گذر بزرگ عمود بر هم ساخته ميشد که در ميانه بهم رسيده و «چهارسوق» بزرگ را ميساخت. بازار بسته به بزرگي و کوچکياش و بازاريانِ آن ميتوانست چندين چهارسوق کوچک نيز داشته باشد. اما ورودي و خروجي اين بازارها تنها از دو سر گذرهاي اصلي آن بود. بنابراين بازارهاي ايراني چهار مدخل داشت که در دو سر شاخه اصلي بود و با درهاي بزرگ چوبي بسته ميشد.حفاظت از اين بازارها کاري درخور توجه بود. اگرچه هر دکان با دري چوبي بسته ميشد، اما اين درها از امنيت خوبي برخوردار نبوده و به سادگي ميتوانست شکسته شود. از اين رو امنيت بازار به درهاي اصلي و نگهبان بازار وابسته بود. اين نگهبانان از سر شب (دم اذان مغرب) تا بامداد روز ديگر (پس از اذان صبح) بايد از بازار پاسداري نموده و همواره درازاي بازار را گشت مي زدند. از آنجا که بازار، بزرگ بود و بازبيني همه جاي آن نشدني ، نگهبانان، سگاني درنده و گيرنده به نام «سگ بازاري» داشتند.اين سگان بجز از مربي خود به سوي هر جنبدهاي ديگر يورش برده و پاچه ميگرفتند. از اين رو با برچيده شدن دامن آفتاب و بسته شدن درهاي بازار و پيش از رها شدن سگهاي بازاري، نگهبانان در بوقي بزرگ که از شاخ قوچ ساخته ميشد و صدايي پرطنين و گسترده داشت ميدميدند تا همه از باز کردن سگان و رها کردنشان در بازار آگاه گردند و زودتر حجره ها را تعطيل کرده و از بازار خارج شوند. به اين بوق که سه بار با فاصله زماني مشخصي نواخته ميشد «بوق سگ» ميگفتند. اين بود که مشتري آخر شب نيز خونش پاي خودش بود! يعني کسي که با شنيدن بوق سگ از بازار بيرون نرفته هر آن ممکن است سگان درنده بازاري به وي بتازند.امروز اگر کسي تا ديروقت به کار بپردازد و يا دير به خانه برگردد ميگويند تا بوق سگ کار کرده يا بيرون از خانه بوده است. همچنين کساني را که زود برمي آشوبند و پيش از پرس و جو و يافتن حقيقت به پرخاش ميپردازند ، سگ بازاري ميگويند که توان بازشناختن دزد از بازاري را نداشته و بيخود پاچه ديگران را ميگيرند. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد