شهید تک تیراندازی که بعثی ها به او «صیاد خمینی» میگفتند
آخرين خبر
بروزرسانی
آخرين خبر/ شهيد عبدالرسول زرين يکي از شهداي کهگيلويه و بويراحمد است که سال ۱۳۲۰ در يکي از روستاهاي توابع استان کهگيلويه و بويراحمد متولد شد. در چهار سالگي پدر و در ۶ سالگي مادرش را از دست داد و پس از مرگ آن دو، سرپرستي اش را دايياو بر عهده گرفت.
نوجواني بيش نبود که تصميم به هجرت از ديارش گرفت. او در سن ۱۵ سالگي بعد از طي طريق کوه و دشت تنها به اصفهان رسيد و بعد از مدتي کار و تلاش تشکيل خانواده داد و در سن ۲۷ سالگي اقوامش را که در کودکي از آنها جدا شده بود، پيدا کرد.
در شهر اصفهان منزل و مغازهاي با شغل لباس فروشي در حوالي مسجد باباعلي عسگر تهيه کرد. در تظاهرات ضدطاغوت شرکت ميکرد و مزاحمت و تهديدهاي ساواک بر اراده محکم و مومنانهاش براي تحقق فرامين امام خميني (ره) کوچکترين خللي ايجاد نکرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تهاجم نظامي استکبار، او لباس رزم پوشيد.
در اين زمان عبدالرسول زرين که افتخار عضويت در سپاه اصفهان را داشت به غرب کشور اعزام شد و مردانه و هوشيارانه به سرکوب ضد انقلاب پرداخت. بعد از آن به جبهه جنوب شتافت و در کنار سردار شهيد «حاج حسين خرازي» و سردار «رحيم صفوي» به نبرد پرداخت.
وي در جبههها نقش منحصر به فردي ايفا کرد و در جنگهاي نامنظم و ديگر عملياتها به عنوان تک تيرانداز، نقش حساس و ظريف خود را بازي کرد و با ۷۰۰ شليک موفق، صياد خميني لقب گرفت.
شهيد حاج حسين خرازي، زرين را به خوبي ميشناخت و دربارهاش حرفهاي زيادي زده است. رابطه اين دو رابطه پدر و فرزندي بوده و بارها همدوش با يکديگر صحنههاي پر خطر و نفس گير را در کردستان و جنوب به چشم ديدهاند. زرين بارها زخمي شده بود و۶۰ درصد از کار افتادگي داشت. خرازي معافيت او را از رزم صادر کرده بود اما نشستن براي اين رزمنده دلاور معنايي نداشت.
اين تکتيرانداز ايراني در منطقه بُستان و در هنگام هدف گيري، لاله گوشش مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما زرين جان سالم به در برد .(عکس شماره 2)
شهيد خرازي درباره زرين گفته است:« او قبل از شروع جنگ تحميلي در کردستان و در گروه ضربت خيلي خوب خود را نشان داد. ديواندره شاهد دلاوريهاي اوست.» گروه ضربت به فرماندهي حسين خرازي به هر وحشتکدهاي سرک ميکشيد و بارها با هنر اين پلنگ کوهستان يعني زرين، دشمن بيشترين آسيبها را متحمل شد.
اين تک تيرانداز بارها آتش بار دشمن را در ارتفاعات صعبالعبور فقط با يکبار فشار دادن ماشه تفنگ « اس وي دي و اف پي کا» خاموش کرد. تا سال ۶۳ به طور مداوم در بيشتر عملياتهاي جنوب و غرب حضور فعال داشت. مسئوليتهاي مختلفي از جمله فرماندهي گردان و محور را بر عهده داشت و گروههاي مختلفي را آموزش داد و به عنوان تک تيرانداز بين گردانها فرستاده است.
اين ادعاي بزرگي است ولي اتفاق افتاده و شوخي نيست. اين مطلب به تأئيد حاج حسين خرازي رسيده است و قول اوست که شهيد زرين به وسيله سلاح «اس وي دي» چند هزار دشمن بعثي را به هلاکت رسانده و چندين فرمانده عراقي را از ميان برداشته است. او به تنهايي چندين تپه را تصرف کرده است. تپههايي را که زرين تصرف کرده به نام خودش نامگذاري کردهاند.
عبدالرسول زرين، به دليل ترسي که در دل دشمن انداخته بود به «صياد خميني» معروف شده بود.
شهيد خرازي در مورد دلاوريهاي زرين عنوان کرده است: «انگار که ايشان جنگي به دنيا آمده بود.» در جاي ديگر هم او را «گردان تک نفره زرين» خطاب کرده بودند چون به اندازه يک گردان موثر بود.
نحوه شهادت از زبان فرزند شهيد
شهادت پدرم را شهيد خرازي اينگونه روايت کرد:
"در عمليات خيبر هم همانند ديگر عملياتها زرين با شهامت دشمن را هدف قرار ميداد. اين کار او دشمن را جدا نگران کرده بود و دچار دستپاچگي کرده بود. بعد از عمليات مرحله دوم خيبر خبر دادند که زرين همانطور که اسلحه اش به سمت دشمن نشانه ميرفت به شهادت رسيد. بين ما يک رابطه عاطفي پدر فرزندي عميقي حاکم بود. جزء افتخاراتمان بود که با يک چنين سرباز مخلص امام زمان(عج) که همه چيز را در راه لقاء دوست رها کرده بود آشنا شده ايم. در لحظه لحظه کاري که ما داريم اينجا انجام ميديم و بخصوص در عملياتهايي که بعد از شهادتشان انجام شد، جاي ايشان خيلي خاليه و ما سعي کرديم اين وصيت برادرمان عبد الرسول زرين را در اين بعد اساسي عمليات يعني ادامه تشکيل گروه تک تير انداز را عملي کنيم.
پس از شهادت زرين، برادران در بيسيم ها و راديو دشمن شنيده بودند که اظهار ميکنند "شکارچي خميني"را زديم."
گلايه هاي اصغر زرين فرزند شهيد عبدالرسول زرين:
آن زمان (سال 72) برخي از فرماندهان ميگفتند بايد از شخصيت شهيد زرين يک فيلم ساخته شود ولي پيگيري جدي صورت نگرفت. حقيقت اين است که غربيها و آمريکايي ها اسطوره ندارند و همواره در پي اسطوره هاي ساختگي براي الگوپذيري در کشورشان بخصوص نسل جوان خود ميباشند و فيلمهاي پر خرج و ساختگي خودشان را در جهان عرضه ميکنند. برعکس در کشور ما تا بخواهيد اسطوره هاي واقعي بوده و هست ولي دلسوزان واقعي اندکي وجود دارند.
کشور هلند يک اسطوره ساختگي به نام پطروس خلق کرده که حتي در کتابهاي درسي دبستان ما هم رسوخ کرد. آنها با اين همه جنايت و فرهنگهاي نادرست اينگونه موارد را بهتر ميفهمند و خيلي دقيقتر عمل ميکنند مثلا آمريکاييها کريس کايل، تک تيرانداز کودک کش خود را با 160 جنايت و شليک موفق چنان بزرگ ميکنند و فيلم هاليوودي برايش مي سازند که گويي در جهان نمونه اي ندارد و خيلي دقيق و هدفمند روي آن کار ميکنند.
اگر تک تيراندازان در ساير نقاط دنيا را هم ببينيد که براي آنها فيلم و کتاب آنچناني نوشته اند، ميبينيم که نهايتاً بيشتر از چهارصد، پانصد شليک موفق (آنهم در جنايات ناجوانمردانه) نداشته اند، ولي پدرم با چندين برابر شليک موفق آنهم در دفاع از ميهن اسلامي و براي حفظ اسلام و کشور داشته است، حدود30 سال است که مسکوت مانده و استفاده خاصي از زندگي پرافتخار او نشده است.
با کم لطفي مسئولين تصميم دارم کتاب و فيلمي را در خصوص زندگينامه اين شهيد بزرگوار نه به بخاطر اين که پدر بود بلکه به عنوان فردي که براي حفظ کشور و اسلام جانش را فدا کرده است، تهيه کنم.
منابع: مهر - دفاع مقدس
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد