مغلوب بودن ستمکار در کلام امام علی(ع)
باشگاه خبرنگاران/ امام علي (عليه السلام) به فرزندش امام حسن(عليه السلام) فرمودند:لاِبْنِهِ الْحَسَنِ(عليه السلام): لاَ تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَة، وَإِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ، فَإِنَّ الدَّاعِيَ إِلَيْهَا بَاغ، وَالْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ.هرگز کسى را به مبارزه دعوت مکن (و آغازگر جنگ مباش) ولى اگر کسى تو را به مبارزه فراخواند اجابت کن (و سستى در جهاد با دشمن مکن) زيرا دعوت کننده به مبارزه ستمکار و ستمکار در هر حال مغلوب است. امام علي (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه اندرز مهمى به فرزندش مى دهد و مى فرمايد: «هرگز کسى را به مبارزه دعوت مکن (و آغازگر جنگ مباش) ولى اگر کسى تو را به مبارزه فراخواند اجابت کن (و سستى در جهاد با دشمن مکن) زيرا دعوت کننده به مبارزه ستمکار و ستمکار در هر حال مغلوب است»; (لاَ تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَة، وَإِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ، فَإِنَّ الدَّاعِيَ إِلَيْهَا بَاغ، وَالْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ). «مبارزة» به معناى جنگ تن به تن است و «باغى» به معناى ستمگر و «مصروع» به معناى شکست خورده بر زمين افتاده است. شايد بعضى از شارحان چنين پنداشته اند که اين سخن اشاره به جنگ هاى تن به تن در بيرون از دايره جهاد است در حالى که هرگز چنين نيست. هرگاه کسى ما را در غير ميدان جهاد به مبارزه طلبد نه تنها پذيرش دعوت او مطلوب نيست بلکه حرام است، زيرا القاى نفس در تهلکه است تنها جايى که مى توان دعوت به مبارزه را پذيرفت ميدان جهاد است، زيرا در بسيارى از ميدان هاى جهاد در آغاز، جنگ هاى تن به تن انجام مى شد; کسى از لشکر دشمن بيرون مى آمد و مبارز مى طلبيد، ديگرى در برابر او قرار مى گرفت و سرانجام يکى از آن دو بر خاک مى افتاد. مسلمانان دستور داشتند آغازگر مبارزه در ميدان هاى جنگ نباشند; ولى در صورتى که کسى از لشکر دشمن در وسط ميدان قرار گرفت و مبارز طلبيد، سکوت در برابر او جايز نيست، زيرا چنين سکوتى مساوى با شکست به شمار مى آيد و مى دانيم اميرمؤمنان(عليه السلام) کرارا در ميدان هاى جنگ با دشمنان اسلام به مبارزه طلبيده شد و امام(عليه السلام) در برابر حريف خود قرار گرفت و او را از پاى در آورد که بارزترين نمونه آن ميدان جنگ خندق و قرار گرفتن در مقابل «عمرو بن عبدود» است، زيرا او بارها در وسط ميدان مبارز طلبيد و هيچ کس جرأت نکرد در مقابل او ظاهر شود و اميرمؤمنان(عليه السلام) بارها از پيغمبر(صلى الله عليه وآله)تقاضا کرد که اجازه دهد در برابر او قرار گيرد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى اين که ديگران را آزمايش کند رخصت نمى داد; ولى آخرين بار اجازه داد و آن حضرت در برابر عمرو قرار گرفت و با مبارزه اى قهرمانانه او را بر خاک افکند و حديث معروف «لَضَرْبَةُ عَلِىّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ; ضربه اى که على(عليه السلام) در روز خندق (بر پيکر عمرو بن عبد ود) وارد کرد از عبادت جن و انس بالاتر است» را بيان فرمود. نکته: جنگ هاى تن به تن در تاريخ آنچه در حديث پربار بالا آمد اشاره به جنگ هاى تن به تنى بود که در ميدان هاى جهاد واقع مى شد و در واقع ضرورتى اجتناب ناپذير بود و گاه اين جنگ هاى تن به تن از جنگ هاى مغلوبه که همه لشکريان دو طرف به پيکار مى پرداختند جلوگيرى مى کرد، همان گونه که در نبرد عظيم خندق صورت گرفت که با کشته شدن عمرو بن عبدود در جنگ تن به تن با اميرمؤمنان على(عليه السلام)روحيه دشمن شکست خورد و با عوامل ديگرى از قبيل طوفان دست به دست هم داد و لشکر عظيم قريش از ميدان عقب نشينى کردند. ولى در تاريخ اروپا جنگ هاى تن به تن به صورت بسيار زشتى انجام مى گرفت به اين معنا که دو نفر که با هم خصومت داشتند يکديگر را به مبارزه فرا مى خواندند و با استفاده از سلاح هاى مرگبار به هم حمله مى کردند و تا يکى کشته مى شد مبارزه آنها تمام مى گشت که در کتب مختلف آنها شرح آن آمده است. آنچه را در ذيل مى خوانيد عصاره اى است که از سه دائرة المعارف معروف غربى گرفته شده است: مبارزه تن به تن يا همان دوئل واژه اى است که از زبان لاتين گرفته شده است به اين شکل که دو تن که با يکديگر خصومت داشتند با استفاده از شمشير و يا اسلحه اى مرگبار به مبارزه بر مى خواستند. اين عمل در ابتدا در قرون وسطى و در اروپاى شرقى مرسوم بود و حتى گفته شده است که به دوران قبل از مسيح باز مى گردد. بعد از مدتى اين عمل از سوى دادگاه جنبه قانونى يافت و به عنوان وسيله اى براى رفع خصومت معرفى شد و در مواردى دادگاه حکم به انجام دوئل مى کرد. در زمان چارلز نهم در فرانسه انجام اين عمل تا جايى شدت يافت که او در سال 1566 مجازات اعدام را براى کسانى که دست به اين عمل مى زدند مقرر کرد. با اين وجود در تواريخ نوشته شده است که بعداً در زمان لوئى چهارم در فرانسه در عرض هجده سال بيش از چهار هزار نفر در اين نبرد تن به تن کشته شدند و يا در زمان لوئى سيزدهم تعداد کشتگان در عرض بيست سال به هشت هزار نفر بالغ شد. دامنه اين نوع نبرد تا جايى گسترش يافته بود که به محض کوچک ترين توهين و يا صرف احتمال وجود توهين، فردى که مورد اهانت قرار گرفته بود زمان و مکان دوئل را تعيين مى کرد و انجام اين عمل نوعى دفاع از آبرو و حفظ شرافت تلقى مى شد و حتى گفته شده که همه افراد به انجام دادن اين کار مجاز بودند و فقط زنان، افراد زير بيست سال و يا بالاتر از شصت سال و يا کسانى که بيمارى داشتند از اين عموميت مستثنا بودند. با اين وجود همواره در جواز اين عمل بحث بود و آن را مخالف قوانين مى دانستند و سرانجام در اوائل قرن بيستم ممنوعيت جهانى آن اعلام شد و يکى از عوامل ممنوعيت آن را افول طبقه اشراف دانسته اند، زيرا دوئل غالباً در ميان آنها و به اصطلاح براى حمايت از آبرو و شرافت خانوادگى انجام مى گرفت. نوع ديگرى از دوئل نيز وجود داشت که محدود به خصومت هاى شخصى نبود و در جنگ ها و نبردها به شکل مبارزه تن به تن نمودار مى شد و حتى در کتاب تاريخ اثراتى از آن در سده هفتم پيش از ميلاد به چشم مى خورد و نبردهاى شواليه ها و يا به مبارزه طلبيدن هاى مرسوم در نبردهاى اسلامى از اين قبيل است. امروزه اين نوع نبرد در ميادين جنگ منسوخ شده و سلاح هاى کشتار جمعى جايگزين آن گرديده است. شرح و تفسير حکمت 233 نهج البلاغه با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد