داستان واقعی/ شهیدی که مسیح کردستان بود
تبيان/ يکي ازهمرزمان شهيد ازخصايص مردمي بروجردي، خاطرات شيريني به ياد دارد و مي گويد: درهمان شبهاي اول آزادسازي سنندج، که ضد انقلابيون شکست خورده با سلاح هاي سبک و نيمه سنگين ازهرطرف به سوي مردم و نيروهاي انقلاب شليک مي کردند و رفت و آمد در سطح معابر شهر تقريبا غير ممکن به نظر مي رسيد، به حاج آقا خبر دادن که در يکي از خانه هاي نزديک پادگان، خانم بارداري هست که زمان وضع حمل او فرا رسيده، منتهي با توجه به عدم امنيت در سطح شهر، بردن او به بيمارستان غيرممکن است. شهيد بروجردي، بلافاصله نشاني آن خانه را گرفت، تنها و بدون محافظ، سوار بر ماشين فرسوده به آنجا رفت و با کمک شوهر آن خانم، او را به بيمارستان سنندج منتقل کرد، تنها بعد از اطمينان خاطر از وضعيت اين خانواده کرد بود که از بيمارستان به پادگان برگشت. تفکيک صفوف مردم کرد از صفوف ضدانقلاب مسيح به معناي زنده کننده است در کردستان نيز زمان بروز قائله در اين بخش از کشور مردم به ناجي نياز داشتند تا بتواند به آنها نفس بخشد. او بارها ميگفت: «آنکس که مردم کردستان را دوست داشته باشد ميتواند در کردستان کار کند.» و ميگفت: «من به اين مردم محروم و ستمديده علاقه دارم.» با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد