دیدنی-خواندنی. جذاب ترین ها. برگزیده2018-01-18T12:23:00+03:30 (۱۲:۲۳) ۱۳۹۶/۱۰/۲۸
۱۰ جانور منقرض شده و در حال انقراض ایران!
سایز متن
الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!http://akhr.ir/3999136
۷.۸K
۵
عجيب ترين/ در اين مطلب از عجيبترين قصد داريم به بررسي ۱۰ حيوان منقرض شده و در حال انقراض حياتوحش ايران بپردازيم. براي آشنايي با اين حيوانات اين مطلب را از دست ندهيد.
10- شير ايراني (گونهاي منقرض شده)
شير از نيرومندترين و مشهورترين پستانداران ايران و جهان، مدتي است که نسلش در سرزمين ايران از ميان رفته است. با اميد به اينکه با هوشياري و آگاهي نگذاريم که چنين سرنوشتي براي ساير گونههاي جانوري ايران رقم زده شود در اين بخش از سايت عجيبترين يادي از شير از دست رفته ايراني خواهيم داشت.
موها کوتاه، رنگ بدن زرد و بدون لکه يا نوارهاي راه راه است. شير نريال نسبتاً کوتاهي (در مقايسه با زير گونه آفريقايي) با موهاي سياه و زرد دارد. دم شير ايراني بلند با دستهاي از موهاي سياه در انتهاي آن است. اندازه طول سر و تنه ۱۵۰ تا ۱۹۰ سانتي متر، دم در حدود ۱۰۰ سانتي متر و وزن آن ۱۵۰ تا ۲۵۰ کيلوگرم ميباشد.
مناطق جنگلي، بوته زارها و علفزارهاي نزديک به آب واقع در نواحي جنوب زاگرس و خوزستان زيستگاه شير ايراني بوده است. در گذشته پراکندگي وسيعي در مناطق جنوب و جنوب غربي ايران، از جنگلهاي اطراف رودخانه کرخه، دز، کازرون به طرف مسجد سليمان، رامهرمز، بوشهر، کازرون تا دشت ارژن واقع در غرب شيراز است.
شيرها از نظر ويژگي فيزيکي و رفتاري شباهت زيادي به ساير گربهسانان دارند؛ سر کوچک، پوزه کوتاه، گوشهاي نسبتاً کوچک و چشمهاي درشت از جمله اين ويژگيها هستند. دستها پنج انگشت و پاها چهار انگشت دارند که به ناخنهاي بلند و تيزي ختم ميشوند. بالشتکهاي کف دست و پا به آنها کمک ميکند که به آرامي به طعمه خود نزديک شوند. سبيلها به عصب ارتباط دارند و براي عبور از زير يا کنار مواقع بهويژه در شب اهميت دارند.
آنها حيواناتي شب گرد هستند و از حس بويايي قوي برخوردارند. حس شنوائي آنها بسيار قوي ولي حس بويائي متوسطي دارند به همين دليل بر خلاف سگسانان کمتر بهواسطه بوئيدن طعمه خود را تعقيب ميکنند.
شيرها طعمه خود را از طريق کمين کردن در مسير پستانداران و پرش ناگهاني و دويدن صيد ميکنند. شيرها بهصورت اجتماعي زندگي ميکنند و قلمرو خود را بهوسيله ادرار، مدفوع و خراشيدن درختان متمايز ميکنند. در فصل جفتگيري، نر و ماده در کنار هم ديده ميشوند و در باغوحش جفتگيري شير با ببر و شير ماده با پلنگ نر نيز به ندرت ديده شده است.
تا سال ۱۳۲۲، دستههاي ۲ تا ۵ تايي شير ايراني در بيشهزارهاي جنوب شوش ديده ميشده است. ولي از سال ۱۳۲۱ خورشيدي که آخرين شير ايراني در شمال غربي دزفول شکار شده است، اطلاعات ديگري مبني بر مشاهده اين حيوانات ثبت نشده است.
اگر چه بهواسطه شکار، طعمههاي مسموم، قطع درختان جنگلي و… اکثر زيستگاههاي طبيعي شير ايراني در ايران از ميان رفته است اما زيرگونهاي از آن همچنان در قرق جنگلي «گير» در شمالغربي هندوستان به حيات خود ادامه ميدهد.
متاسفانه شير ايراني که نقش آن زماني نماد هويت ملي و زينتبخش پرچم کشور ايران بوده است امروز چنان از سوي ايرانيان با بيمهري مواجه شده است که علاقهمندان شير در هندوستان به خود اجازه دادهاند تا نام علمي شير ايراني را از Panthera Leo Persica به شير هندي Panthera Leo Indiaca تغيير دهند.
9- ببر ايراني (ببر مازندران)
ببر ايراني يا ببر مازندران در جنگلهاي مازندران ميزيسته که امروزه نابود شده است. آخرين ببر که در مازندران به آن شير سرخ ميگفتند در سال ۱۳۳۸ در جنگل گلستان٬ در منطقه گرگان٬ به دست يک شکارچي محلي شکار شد.
از ببر مازندران تنها يک نقاشي رنگي و چند عکس و چند پوست بهجا مانده است. عکسها و پوستها نشان ميدهند که رنگ ببر مازندران از ببر بنگال روشنتر٬ و تا اندازهاي نارنجي مايل به قرمز و نوارهاي عرضي آن باريکتر و منظمتر و به تعداد بيشتر بوده است.
موهاي بدن ببر مازندران بلندتر و پرپشتتر از ببر بنگال و کوتاهتر از ببر سيبري و جثه آن بزرگتر از ببر بنگال و کوچکتر از ببر سيبري بوده است. ببر مازندران مرال٬ گراز٬ شوکا٬ خرگوش٬ پرندگان٬ خزندگان، گربه وحشي و هنگام گرسنگي کمبود غذا٬ گاو و گاوميش اهلي شکار ميکرد. شکار بي رويه٬ خشک کردن نيزارها و مردابها براي کشاورزي٬ باغداري و خانهسازي٬ از ميان رفتن جنگلهاي جلگهاي سبب نابودي نسل ببر در ايران شده است.
8- يوزپلنگ ايران (در حال انقراض)
طبق گفته کارشناسان يوز ايراني که جزو تيرهاي خاص از يوزپلنگ در غرب آسياست رو به انقراض ميباشد به طوري که طبق نظريه کارشناسان محيط زيست تخمين زده ميشود کمتر از ۶۰ قلاده يوز ايراني در تمام ايران زيست کند.
براي کسب آمار دقيقي از تعداد اين نوع جانور ناياب دوربينهايي در محلهايي که احتمال حضور اين جانور وحشي ميرود کار گذاشته شده تا آمارگيري دقيقتري صورت گيرد.
7- پلنگ ايراني (خطر انقراض)
هنگامي که نام پلنگ ايران (Persian Leopard) برده ميشود منظور زيرگونه Panthera pardus saxicolor است. اعتبار اين زيرگونه در سالهاي اخير تأييد شده است. اعضاي اين زيرگونه عمدتاً در ايران به سر ميبرند اما در کپهداغ و ترکمنستان، قفقاز، تاجيکستان، ازبکستان، ارمنستان، بخشي از ترکيه، افغانستان و شايد کردستان عراق نيز حضور دارند.
البته دامنه پراکنش کامل آن را به طور دقيق نميدانيم زيرا به رغم آنکه پلنگ از بسياري جهات جانوري مهم به شمار ميآيد، متاسفانه اطلاعات لازم درباره پراکندگي و تغييرات درون گونهاي آن وجود ندارد.
فقط مي دانيم گسترش جغرافيايي نسبتاً وسيعي دارد که ايران در مرکز آن قرار ميگيرد اما محدود به ايران نميشود. آن طور که رکوردهاي شکارچيان نشان ميدهد پلنگ ايران اگر بزرگترين زيرگونه نباشد يقيناً يکي از بزرگجثهترين زيرگونههاي پلنگ در دنيا است.
اتحاديه جهاني حفاظت از طبيعت و منابع طبيعي (IUCN) گاهي در فهرست سرخ خويش براي بعضي زيرگونهها رتبهاي بالاتر از گونه مربوطه در نظر ميگيرد، براي مثال گونه پلنگ را آسيبپذير (vulnarable) و زيرگونه پلنگ ايراني را در خطر انقراض (endangered) طبقهبندي ميکند.
6- سياه گوش ايران (خطر انقراض)
تنها نمونه سياه گوش موجود در اسارت به عنوان گونهاي کمياب و در خطر انقراض و فاقد هر گونه آمار و شناسنامه علمي معتبر در ايران و تنها نمونه در دسترس و قابل مطالعه، به مثابه گنجينه يا ذخيره ژنتيکي باارزش در شرايطي غيراستاندارد در پارک ملي پرديسان تهران رها شده و مورد بيمهري مسوولان و کارشناسان حياتوحش قرار گرفته است و در صورتي که بيتوجهي نسبت به حفظ و مطالعه اين گونه ادامه يابد، آيندهاي نامعلوم و به دنبال آن نابودي در انتظار اين گونه خواهد بود.
سياه گوش يا لينکس با نام علمي Euracian lynx از راسته گوشتخواران و در زمره ۴ گربهسان کوچک ايراني است و دست و پايي بلند و دمي بسيار کوتاه با نوک پهن و سياه رنگ و يک دسته مو به طول ۴ سانتي متر روي گوشها دارد که به دليل داشتن جثهاي بزرگ و خالهاي روي بدنش، معمولاً با پلنگ اشتباه گرفته ميشود.
غذاي مورد علاقه آن معمولاً بچههاي گراز، شوکا، مرال و پستانداران کوچک است. اين گونه به صورت انفرادي زندگي ميکند و به دليل روزگرد بودن، برخلاف ديگر گربهسانان شبگرد، بيشتر در معرض تهديد و خطر قرار دارد. پراکندگي آن در ايران، در مناطقي از آذربايجان شرقي و غربي شروع ميشود و تا نواحي زنجان، قزوين و جنوب گرگان ادامه مييابد.
حضور سياه گوش در اين مناطق بر اساس مشاهدات تصادفي محيطبانان و يا گزارشهاي ثبت شده است و تا به حال مطالعات علمي و دقيقي از سوي کارشناسان چه خارجي و چه ايراني روي اين گوشتخوار ايراني صورت نگرفته است.
کارشناسان حياتوحش و مدير طرح بينالمللي يوز ايراني، درباره اطلاعات موجود در زمينه سياه گوش ميگويد: اين اطلاعات به صورت پراکنده و از طريق گزارشهاي مشکوک مردمي حاصل شده است و هيچ کار کارشناسي و علمياي درباره مطالعات رفتاري، ژنتيکي و پراکندگي اين حيوان که با گونههاي مشابه خود در آمريکاي شمالي و اروپا متفاوت است، صورت نپذيرفته است و تنها به بررسيهاي مختصر روي پوست تاکسيدرمي شده اين گونه در يک يا ۲ موزه اکتفا شده است.
انجام نشدن مطالعات تحقيقي و طرحهاي پژوهشي در خصوص اين گونه، در حالي ادامه مييابد که زيستگاه اين حيوان به دليل مديريت ناصحيح حفاظتي و پيشروي مناطق مسکوني و کشاورزي در حال تخريب است و طعمههاي قابل تغذيه آن نيز به واسطه اين تخريبها و شکارهاي بي رويه کاهش يافته است.
به طوري که پس از گذشت زماني نه چندان دور، نام اين گونه نيز همانند ببر و شير ايراني در فهرست حيوانات منقرض شده قرار خواهد گرفت، بدون اين که حتي مطالعهاي روي آن صورت گرفته باشد!
5- گربه پالاس (خطر انقراض)
به نسبت جثهاش از تمام گربههاي ديگر موهاي بلندتر و پرپشتتري دارد. به اندازه يک گربه اهلي اما از آن پرتر و دست و پاهايش کوتاهتر است. رنگ بدن خاکستري روشن که ممکن است به زردي يا قرمزي بزند. نوک موها سفيد است که به آن ظاهري يخ زده ميدهد. روي گونههاي موهاي بلند و دو نوار تيره واضح دارد. داراي سري گرد و پهن با گوشهاي خوابيده و کوچک در بيشترين فاصله از هم است. روي پيشاني خالهاي نامنظم دارد.
در نيمه انتهايي پشت و روي پاها چندين نوار عرضي تيره دارد. چشمها کاملاً رو به جلو هستند که نشان ميدهد براي شکار وابسته به بينايي است و همين ظاهري جغدمانند به آن ميدهد. مردمک چشمش برخلاف ساير گربههاي کوچک به صورت دايرهاي منقبض ميشود. موي بلندش سازشي است براي زندگي در سرما و کوچک و پايين بودن گوشهايش براي آن است که در مناطق باز با پوشش گياهي اندک کمتر ديده شود.
به راحتي از صخرهها بالا ميرود. تا ارتفاع ۴۸۰۰ متري ديده شده و به ندرت در نواحي جلگهاي حضور مييابد. تک زي و شب گرد است اما به هنگام غروب و صبح زود نيز فعال است. روزها ميخوابد و نقش و نگار و رنگبندي اش اجازه ميدهد که به آساني با محيط اطرافش يکي شود. زيرگونه ايراني آن در تهديد است. در ايران تاکنون از مشهد و سرخس و خوش ييلاق شاهرود و نيز سواحل رود ارس در آذربايجان غربي گزارش شده است.
4- گوزن زرد ايراني (خطر انقراض)
خطر انقراض نسل گوزن زرد ايراني، دوستداران محيط زيست و حياتوحش را بهشدت نگران کرده است. شوري آب جزيره اشک درياچه اروميه، پساب سمي شرکتهاي نفتي در چغازنبيل، تخريب زيستگاهها در دشت ارژن و زبالههاي شهري و بيمارستاني بابل، از مهمترين دلايل در خطر انقراض قرار گرفتن نسل گوزن زرد ايراني به شمار ميرود. گوزن زرد ايراني شاخهاي بلند و پهن، ۱۵۰ تا ۲۴۰ سانتيمتر بدن و ۱۶ تا ۲۰ سانتيمتر دم دارد.
3- روباه بلانفورديا شاه روباه (در آستانه انقراض)
کمي از روباه قرمز (معمولي) کوچکتر، در صورت دو نوار سياه و بسيار مشخص دارد که از چشمها به طرف بيني امتداد يافتهاند. دمي بسيار بلند و پرمو که رنگ موهاي انتهاي آن به سفيدي دم روباه معمولي نيست. گوشها بزرگ و در قاعده بسيار پهن هستند.
رنگ پشت گوشها قهوهاي مايل به خاکستري است. موهاي بدن انبوهند، رنگ موهاي پشت خاکستري-نقره اي با سايه قهوهاي، در ناحيه ستون مهرهها کاملاً قهوهاي و روي دم سياه. زيستگاهش استپهاي کوهستاني و مناطق نيمه بيابانيست. در ايران در مناطق شرق خراسان، کرمان، فارس، رباط پشت بادام يزدو اصفهان مشاهده شده است. و پراکنش جهاني آن بلوچستان پاکستان، افغانستان، ترکمنستان.
عادات اين حيوان احتمالاً شبيه ساير روباههاست. اين روباه بسيار بازيگوش و باهوش است. ميتواند مدتها باسرعت ۵۰ کيلومتر در ساعت بدود. شب فعال (nocturnal) است. و باآنکه تنها يک جفت انتخاب ميکند (MONOGAMOUS) ولي تنها به شکار ميرود. همه چيزخوار است. معمولاً ازحشرات و ميوه ها تغذيه ميکند.
وضعيت فعلي: کميابترين روباه ايران است. بهعلت داشتن پوستي زيبا و گرانبها مورد توجه شکارچيان پوست ميباشد. در سالهاي اخير نسل آن بهشدت کاهش يافته وخطر انقراض نسل آن را تهديد ميکند.
2- روباه کرساک يا روباه ترکمني (خطر انقراض)
جثه آن کوچکتر ولي دست و پا بلندتر از روباه قرمز است. مشخصه اصلي اين روباه دم نسبتاً کوتاهي است که برخلاف ساير گونهها به زمين نميرسد. رنگ موهاي انتهائي دم برخلاف روباه معمولي و روباه شني، قهوهاي تيره يا سياه است. گوشها نسبتاً کوچکند و رنگ پشت آنها دارچيني روشن است. در فصل زمستان موها بسيار بلند و بهرنگ خاکستري متمايل به سفيد است بهطوري که فقط نوک گوشها ديده ميشود. پوشش تابستاني کوتاه و بهرنگ نخودي متمايل به قرمز است.
زيستگاهش مناطق استپي خشک ونيمه بياباني. معمولاً وابسته به نقطه خاصي نبوده و اکثرا در حال حرکت هستند و از لانه هاي ساير جانوران که در راه ميبينند استفاده ميکنند. در ايران فقط در نواحي ترکمن صحرا زندگي ميکنند. پراکنش جهاني: ترکستان، مغولستان، افغانستان، شمال منچوري، چين تا تبت. اغلب شبگرد است.
در گروههاي کوچک يا جفتجفت ديده ميشود. ولي به تنهايي شکار ميکند. معمولاً در لانه متروک جانوراني نظير گورکن ساکن ميشود. بسيار چابک و بازيگوش است و ميتواند از درختان بالا برود در گذشته شکار آن با عقاب متداول بوده. بعضي نيز آن را بهعنوان حيوان خانگي نگهداري ميکردهاند.
از جوندگان کوچک، خرگوش، خزندگان، پرندگان، قورباغه، حشرات و لاشه حيوانات تغذيه ميکند. معمولاً پوست خارپشتهايي که توسط اين حيوان شکار شدهاند در نزديک لانهاش مشاهده ميشود. ساير خصوصيات شبيه روباه قرمز.
به علت با ارزش بودن پوستش، شکارچيان بااستفاده از وسيله نقليه موتوري آن را تعقيب و شکار مينمايند، به همين علت بهشدت کاهش يافته و خطر انقراض آن را تهديد ميکند.
1- روباه شني يا روباه روپل (آسيب پذير)
کوچکتر از روباه قرمز ولي گوشها بزرگتر است. رنگ پشت گوشها برخلاف روباه قرمز سياه نيست و معمولا بهرنگ پشت بدن يعني زرد متمايل به نارنجي است. در دو طرف صورت دو نوار قهوهاي متمايل به سياه ديده ميشود که از دو طرف چشمها به گوشه دهان امتداد يافتهاند.
رنگ موهاي دم زرد متمايل به قهوهاي و انتهاي آن سفيد است. در بين پنجههاي دست وپا موهاي بلندي وجود دارد که مانع فرورفتن حيوان در شن ميگردد. زيستگاهش بيابانهاي سنگي و زمينهاي باير، از استپها تا خارستانها و بيشهزارهاي پراکنده ميباشد.
در مناطق حاشيه کوير مرکزي، سيستان و بلوچستان، فارس، خوزستان، بندر عباس و جزيره قشم زندگي ميکند.در شمال آفريقا، عربستان، افغانستان نيز پراکندگي دارد.
شب گرد است، معمولاً در روز ديده نميشود، بهصورت انفرادي يا در دستههاي کوچک ديده ميشود.از حشرات، پستانداران کوچک، خزندگان، لاشه حيوانات، و مواد گياهي نظير برگ، دانههاي آبدار، و صيفيجات تغذيه ميکند. طول عمر در اسارت حدود ۵،۶ سال است.
بهعلت زندگي در مناطق بياباني و دور از دسترس به نظر ميرسد خطر چنداني نسل اين حيوان را تهديد نميکند. در سالهاي ۱۳۵۹ و ۶۰ اکثر روباههاي شني پارک ملي کوير بهعلت نامشخصي که احتمالاً طعمههاي مسموم کار گذاشته شده توسط دامداران براي کشتن گرگها بوده نابود گرديدهاند.