تفسیر آیات 147-149 سوره نساء
باشگاه خبرنگاران/ قرآن سراسر اعجاز در زندگي مادي و معنوي است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنيم، حتماً اثرات آن را خواهيم ديد. براي آگاهي و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن کريم هر شب تفسير آياتي از اين معجزه الهي را براي شما آماده ميکنيم. سوره نساء چهارمين سوره قرآن کريم است و ۱۷۶ آيه دارد. سوره نساء از نظر ترتيب نزول،بعد از سوره ممتحنه قرار دارد . همانطور که ميدانيم ترتيب کنوني سوره هاي قرآن مطابق با ترتيب نزول سوره ها نيست . اين سوره در مدينه و پس از هجرت پيامبر اکرم (ص) نازل شده است. اين سوره از نظر تعداد کلمات و حروف طولاني ترين سوره پس از سوره بقره است و به دليل اينکه بيشترين مباحث آن درباره احکام زنان گردآوري شده، به سوره نساء ناميده مي شود . فضيلت و خواص سوره نساء در فضيلت سوره نساء از پيامبر عظيم الشأن اسلام روايت شده است: «هر کس سوره نساء را قرائت کند، مانند آن است که بر همه مؤمناني که ميراثي بر جاي گذاشته اند، صدقه داده است و اجري همانند آزاد کردن بنده به او خواهند داد و از شرک به دور بوده و در مشيّت الهي، از کساني خواهد بود که خداوند از آنها در گذشته است». در کلامي از اميرالمؤمنين علي عليه السلام آمده است: «اگر فردي سوره نساء را روزهاي جمعه تلاوت نمايد، از فشار قبر در امان خواهد بود.» شيخ طوسي قرائت سوره نساء را بعد از نماز صبح روز جمعه، مستحب دانسته است. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَکَانَ اللَّهُ شَاکِرًا عَلِيمًا اگر سپاس بداريد و ايمان آوريد خدا مى خواهد با عذاب شما چه کند و خدا همواره سپاسپذير [=حق شناس] داناست (۱۴۷) تفسير :مجازاتهاى خدا انتقامى نيست در تعقيب آيات گذشته که مجازات شديد کافران و منافقان در آن منعکس بود، در اين آيه به يک واقعيت مهم اشاره مى شود و آن اينکه مجازاتهاى دردناک الهى نه بخاطر آن است که خداوند بخواهد از بندگان عاصى انتقام بگيرد و يا قدرتنمائى کند، و يا زيانى که از رهگذر عصيان آنها بدو رسيده است جبران نمايد، زيرا همه اينها لازمه نقائص و کمبودها است که ذات پاک خدا از آنها مبرا است ، بلکه اين مجازاتها همگى بازتابها و نتايج سوء اعمال و عقائد خود انسانها است و لذا مى فرمايد: خدا چه نيازى به مجازات شما دارد اگر شما شکرگزارى کنيد و ايمان بياوريد! (ما يفعل الله بعذابکم ان شکرتم و آمنتم ). با توجه به اينکه حقيقت شکر به کار بردن هر نعمتى است در راهى که براى آن آفريده شده ، روشن مى شود که منظور از جمله بالا اين است : اگر شما ايمان و عمل صالحى داشته باشيد و مواهب الهى را در مورد شايسته بکار گيريد و از آن سوء استفاده نکنيد، بدون شک کمترين مجازاتى دامن شما را نخواهد گرفت . و براى تاکيد اين موضوع اضافه مى کند: خداوند هم از اعمال و نيات (و کان الله شاکرا عليما). در آيه فوق موضوع شکرگزارى مقدم بر ايمان داشته شده است و اين به خاطر آن است که تا انسان نعمتها و مواهب او را نشناسد و به مقام شکرگزارى نرسد، نمى تواند خود او را بشناسد چه اينکه نعمتهاى او وسيله اى هستند براى شناسائى - در کتب عقائد اسلامى نيز در بحث لزوم شناسائى خدا (وجوب معرفة الله ) جمعى از محققان از طريق وجوب شکر منعم استدلال مى کنند و مساله وجوب فطرى شکرگزارى را در برابر نعمت بخش طريقى براى لزوم شناسائى او قرار مى دهند (دقت کنيد). لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَکَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا خداوند بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد مگر [از] کسى که بر او ستم رفته باشد و خدا شنواى داناست (۱۴۸) إِنْ تُبْدُوا خَيْرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ عَفُوًّا قَدِيرًا اگر خيرى را آشکار کنيد يا پنهانش داريد يا از بديى درگذريد پس خدا درگذرنده تواناست (۱۴۹) تفسير : در اين دو آيه اشاره به بخشى از دستورات اخلاقى اسلام شده ، نخست مى فرمايد: خدا دوست نمى دارد که بدگوئى شود و يا عيوب و اعمال زشت اشخاص با سخن بر ملا شود. لا يحب الله الجهر بالسوء من القول ) زيرا همانگونه که خداوند ستار العيوب است دوست ندارد که افراد بشر پرده درى کنند و عيوب مردم را فاش سازند و آبروى آنها را ببرند - بعلاوه مى دانيم هر انسانى معمولا نقاط ضعف پنهانى دارد که اگر بنا شود اين عيوب اظهار گردد يک روح بدبينى عجيب بر سراسر جامعه سايه مى افکند، و همکارى آنها را با يکديگر مشکل مى سازد، بنابراين بخاطر استحکام پيوندهاى اجتماعى و هم بخاطر رعايت جهات انسانى ، لازم است بدون در نظر گرفتن يک هدف صحيح پرده درى نشود. ضمنا بايد توجه داشت که منظور از کلمه سوء هر گونه بدى و زشتى است و منظور از جهر... من القول هر گونه ابراز و اظهار لفظى است ، خواه به صورت شکايت باشد يا حکايت ، يا نفرين ، يا مذمت ، و يا غيبت ، و به همين جهت از جمله آياتى که در بحث تحريم غيبت به آن استدلال شده همين آيه است ، ولى مفهوم آيه منحصر به غيبت نيست و هر نوع بدگوئى را شامل مى شود. سپس به بعضى از امور که مجوز اينگونه بدگوئيها و پرده دريها مى شود اشاره کرده ، مى فرمايد: مگر کسى که مظلوم واقع شده (الا من ظلم ). چنين افراد براى دفاع از خويشتن در برابر ظلم ظالم حق دارند اقدام به شکايت کنند و يا از مظالم و ستمگريها آشکارا مذمت و انتقاد و غيبت نمايندو تا حق خود را نگيرند و دفع ستم ننمايند از پاى ننشينند. در حقيقت ذکر اين استثناء بخاطر آن است که حکم اخلاقى فوق مورد سوء استفاده ظالمان و ستمگران واقع نشود، و يا بهانه اى براى تن در دادن به ستم نگردد. روشن است در اين گونه موارد نيز تنها به آن قسمت که مربوط به ظلم ظالم و دفاع از مظلوم است بايد قناعت کرد. و در پايان آيه - همانطور که روش قرآن است - براى اينکه افرادى از اين استثناء نيز سوء استفاده نکنند و به بهانه اينکه مظلوم واقع شده اند عيوب مردم را بدون جهت آشکار نسازند مى فرمايد: خداوند سخنان را مى شنود و از نيات آگاه است . (و کان الله سميعا عليما). در آيه بعد، به نقطه مقابل اين حکم اشاره کرده ، مى فرمايد: اگر نيکيهاى افراد را اظهار کنيد و يا مخفى نمائيد مانعى ندارد (به خلاف بديها که مطلقا جز در موارد استثنائى بايد کتمان شود) و نيز اگر در برابر بديهائى که افراد به شما کرده اند راه عفو و بخشش را پيش گيريد بهتر است ، زيرا اين کار در حقيقت يک نوع کار الهى است که با داشتن قدرت بر هر گونه انتقام ، بندگان شايسته خود را مورد عفو قرار مى دهد. (ان تبدوا خيرا او تخفوه او تعفوا عن سوء فان الله کان عفوا قديرا). در حقيقت آيه دوم از دو جهت در نقطه مقابل آيه اول قرار گرفته ، نخست اظهار نيکيها در برابر اظهار بديها و سپس عفو و بخشش در برابر کسانى که به آنها ستم شده است