اشعار برگزیده ولادت امام سجاد (ع)
باشگاه خبرنگاران/ تاريخ ادبيات فارسي شاهد سرودن اشعار زيادي به مناسبت ولادت حضرت زين العابدين (ع)بوده است.ما نيز در ايجا بخشي از اشعار سروده شده به مناسبت ولادت امام سجاد(ع)را آوردهايم:
علي اکبر لطيفيان
از سکوتم صدا درست کنيد
ذکر يا ربنا درست کنيد
ببريد و بياوريد مرا
بلکه از من گدا درست کنيد
در دلم گر بناست خانه کنيد
اول اين خانه را درست کنيد
ميشود سنگ دستتان بدهم
ميشود که طلا درست کنيد
هرچه ميل شماست تسليميم
يا خرابم ويا درست کنيد
فقر ما را کسي درست نکرد
اي کريمان شما درست کنيد
شد اگر شکر، اگر نشد يک وقت
مينشينم تا درست کنيد
بعد از آن که مدينه ام برديد
سفر کربلا درست کنيد
از لب ما دعا نميافتد
کربلا، کربلا نميافتد
اين قبيله هم شبيه هم اند
اين کرم زادهها چه با کرم اند
چه نيازي است تا بزرگ شوند
در همان کودکي مسيح دم اند
زنده ام ميکنند مثل مسيح
بر تن مرده ام اگر بدمند
همه آمادهي بلا هستند
جادههاي عروج پيچ و خم اند
عاشقان بيشتر پي نامند
عاشقاني که عاشقند کم اند
عاشقان در نگاه آل علي
گر اسيرند باز محترم اند
دختران قبيلههاي عرب
خادم شهربانوي عجم اند
عجمي کرده اند جانان را
آبرو داده اند ايران را
اي مناجات تا خدا رفته
عرش را تا به انتها رفته
کيسه کيسه به شانه نان برده
خانه خانه سوي گدا رفته
بي تو معراج هم کسي برود
بي وضو محضر خدا رفته
بسکه در حال سجده افتاده
رنگ پيشاني شما رفته
برکت ميرسد غلامت اگر.
سر سجادهي دعا رفته
محمل ما به گِل فرو رفته
محمل ما شکسته وا رفته
چارهاي کن براي ما ور نه
رمضان، آبروي ما رفته
آبرو دار پنجم شعبان
دارد از راه ميرسد رمضان
اي مناجاتي سراي حسين
ذکر آمين ربناي حسين
اي تمام صحيفه ات شرح
آخرين ناله و دعاي حسين
مقتل تو صحيفه ات باشد
دادهاي شرح کربلاي حسين
کاش مثل تو روضه خوان بشويم
تا اقامه کنيم عزاي حسين
به زبان دعا بيان کردي
چه کشيدند بچههاي حسين
آه تير سه شعبه و حلق
طفل معصوم بي خطاي حسين
الامان از حکايت زينب
واي از روز ماجراي حسين
چقدر کريه ميکني يعقوب
مژه ات ريخته براي حسين
بعد از آن که بدن مرتب شد
سر بنه روي بورياي حسين
روي قبرش نوشتي يا مظلوم
لک روحي فدا ابا المهموم
********************************
مهدي رحيمي
به دنيا آمدى تا مطلبى ديگر بياموزم
من از رفتار تو الله را اکبر بياموزم
کلاس درس شد سجاده ات، من روز ميلادت
نشستم تا جهان را پاى اين منبر بياموزم
بريزم دور اين ناعلم هارا و منِ خود را
بدون واسطه از ساقى کوثر بياموزم
سر شب در تَعَلُّم سر به مهر کربلا بگذار
سحر بردار سر از سجده تا از سر بياموزم
دعا در حق دشمن کردن و با دوست سر کردن
مرام شيعه را در سطح بالاتر بياموزم
زبان تائبين وخائفين را پانزده گانه
به هنگام دعا از چهارمين حيدر بياموزم
طريق روضه خواندن را ز. تو آموختم، اما.
طريق نوکرى را بايد از قنبر بياموزم
دعا را از ابوحمزه، مکارم را از اخلاقت
تجافى جهان را از همين منظر بياموزم
هر آن چيزى که ميبينم دليلش کربلا باشد
اگر چيزى ميآموزم به چشمتر بياموزم
فرات مست را از چشم، تل را از سر شانه
ته گودال را از گودى حنجر بياموزم
و مصداق شنيدن کى بود مانند ديدن را
بخوانم زندگيت را، مگر بهتر بياموزم
اگر ديدم گلوى غنچه اى رد ميشود از تيغ
شبيه تو گريز بر على اصغر بياموزم
اشعار برگزيده ولادت امام سجاد (ع)
حسين ايماني
راز و نيـازِ امشـبم تأثيـر دارد
وَالله ديـدارِ عـلي تکبـير دارد
بالايِ چشمْ ابرو که نَه…شمشير دارد
هر نقطه از هرخطبه اش تفسير دارد
زيـباتر از زيبـاتر از زيـباست آري
او هم عـليِّ عـاليِ اعلاست آري
کامَش که با گلبوسه يِ ارباب وا شد
ذکرِ لبِ کـرب و بلا شـکرِ خـدا شد
آمـد به دنـيا عـزّتِ ايـرانِ ما شد
عَرشِ خدا با ديدنِ گهواره …تا شد…
خَم شد که بُگْذارد دو ديده زيرِ پايش
لـرزيده عـالَم با تکـانهاي عَـبايَش
لبخنـدِ او شد باعـثِ لبخـندِ ارباب
نامَش شده حَک رويِ بازوبندِ ارباب
حـقِّ عـلي…بالاتـرين سـوگَندِ ارباب
با صبر و ايثارش شده پاينده ارباب
او در شجاعت مثلِ حيدر بي نظير است
مثـلِ حسـين اِبنِ علـي نعمَ الامير است
شد سـايهاي رويِ سَرَم … الحمدالله
شد برگِ بُردِ محشرم … الحمدالله
شـد ذکـر لبـهاي حـرم … الحمدالله
شد افتخارِ کشورم …. الحمدالله
او آمـده تا عـاشـقي معـنا بگيرد
ايـران و ايـراني سـرش بالا بگيرد
دارم شبِ ميلادِ او حال و هوايي
گاهـي بَقيـعَم گاهـگاهي کـربلايي
حرف از حرم شد بر لبم آمد نوايي
مادر صدايت ميزند…مهدي کجايي؟
تيرِ خـلاصِ قاضي الحاجات برگرد
اي انتظارِ مادر سادات برگرد
********************************
محسن عرب خالقي
نشيبهاي دل من فراز ميخواهد
فراز اشک مرا در نماز ميخواهد
مؤيد است به روح القدُس قلم،
اما براي شعر سرودن نياز ميخواهد
اگر چه کرده دل من خيال پردازي
حقيقت است که عاشق مجاز ميخواهد
براي سفرهي بازش نيامدم اينجا
گداي اين در، آغوش باز ميخواهد
اگر چه اين دو شب از جام کربلا مستم
دلم دوباره شراب حجاز ميخواهد
پيالهاي بدهيدم که دم زنم حق را
دوباره زنده کنم قصهي فرزدق را
نسيم پنجم شعبان ز. راه آمده است
صداي پاي بهاران ز. راه آمده است
ببين بدون پيمبر بدون جبرائيل
دوباره آيهي قرآن ز. راه آمده است
ميان بيشهي شيران هاشمي امشب
غزال عرصهي ايمان ز. راه آمده است
فقط نه اينکه ز. راه آمده عزيز عرب
عزيز دختر ايران ز. راه آمده است
زني که در رگ او خون آريايي هاست
که از ديار دليران ز. راه آمده است
شب تولد فرزند شاه دختر ماست
زبان مادري او زبان کشور ماست
کسي که شد ششمين نور سورهي انسان
کسي که خسته شد از سجدههاي او شيطان
کسي که هست تجلي پنج تن در او
کسي که شد پدر هشت قبلهي ايمان
کسي که با نفس يک غلام سادهي او
نفس گرفته زمين مدينه از باران
کسي که موقع انفاق بين سائلها
ملقّب است دل شب به صاحب انبان
به حق او حجر الاسودي شهادت داد
که جز به حق علي وا نکرده است دهان
به حيرت است کنار حَجر دو چشم هشام
ز. اهتمام خلايق به احترام امام
بخوان که ضبط کند آسمان صدايت را
صحيفه پخش کند بعد اين نوايت را
براي اين که بخوانيم " لا تؤدّبني "
بخوان براي ابوحمزهها دعايت را
تو با زبان خدا حرف ميزني آخر
چگونه ياد بگيريم ربنايت را
بيا و بعد دعا روضه هم بخوان آقا
بيا و شرح بده داغ کربلايت را
بيا بگو چه کشيدي تو در چهل منزل
بگو که بست به زنجير دست و پايت را
بيا بگو چه به روز رقيه آوردند
بگو چگونه کشيدند عمه هايت را
کسي که حرف خدا و کتاب ميآورد
کنار يک سر تشنه شراب ميآورد
*************************************
پوريا باقري
خوب شد ، ايران ما يک سهم از زهرا گرفت
خوب شد يک زن ، ميان خاندانت جا گرفت
لطف کرده فاطمه ، ما را حساب آورده است
خوب شد اين دفعه اين عرض دعاي ما گرفت
ما حساب کار خود را از ازل پس داده ايم
اينچنين بوده که چشم مادرت ما را گرفت
شهر بانوي قبيله ، شد کنيز فاطمه
مثل مرواريد بود و رزق از دريا گرفت
در هياهوي دو رنگي عرب هاي حجاز
پرچم ايرانيان را مادرت بالا گرفت
حامل نور “امامت” بود ، بانوي حسين
تا به دنيا آمدي ، تبريک از مولا گرفت
خاک پايت سرمه ي چشم تمام قدسيان
آفرينش با قدوم پاک تو “معنا” گرفت
زينت سجده تويي ، زين العباد عالمي
با نماز تو ، “عبادت” جلوه اي زيبا گرفت
بشکند دست کسي که پيش چشمان ترت
زيور از گوش يتيمان ، شام عاشورا گرفت
*****************************************
محمّدقاسمي
همين که عطر تو را با خودش بيارد باد
به خاکِ پات مياُفـتيم، هرچه بادا باد
اگر بناست که صيد کسي بجز تو شويم
خدا کند که نباشيم لحظهاي آزاد
شب ولادت پُر خير و برکت تو شده ست
شبي که قرعهي مستي به نام ما افتاد
چه اتّفاق قشنگي ست اين که در شعبان
فقط به صفحهي تقويم حک شده ميلاد
نمازِ پنجم شعبان من ادا شده است
به سمت کعبهي رخسار حضرت سجّاد
خدا به يُمن قُــدوم تو بر بني آدم
براي بال گشودن به عرش، رخصت داد
هميشه دامن پُر خير شهر بانو، سبز
بهشت خانهي آقاي ما حسين، آباد
خدا کند که نبيند غم عليها را
خدا کند که نگردد حسين، دشمنْ شاد
به خاندان بزرگ تو مُنتسب گشتيم
شبي که مُلکِ عجم را حسين شد داماد
نميشود به خدا مست هيچ ذکر دگر
کسي که شد به دَم “ياعلي مدد”مُعتاد
عليّ عالي اعـلاست، زيـنَتُ الله و
عليّ دوّم ارباب ماست زِيـنُ العباد
تو آنقَدَر شده اي، چون علي که خوانديمت
شبيه حيدر کرّار، مَجمـعُ الاَضـداد
دخيـل تار عــبايِ نمــاز تو عُبــّاد
خجل ز. پينهي پيشاني ات همه زُهّاد
عجيب نيست که پــير طريق خضر شود
کسي که ميشود از جانب شما اِرشـاد
صحيفهي تو “زبور”است آل طاها را
که با دعاي تو، چون موم نرم شد فولاد
پي طلسم نرفيتم، چون دعايت هست
چرا کـه باطل سِحرند نور اين اُوْراد
نميرسيم به حال بُکاء و خوف و رجاء
مگر دعاي ابوحمزه ات کند امداد
در اقتدا به دو تا چشم خيس پيغمبر
بناست گريه کنم در تماميِ اعياد
ز. گريههاي تو فهميده ام، اسارت را
اسير واقعـه هرگز نميبرد از ياد
اگرچه شِکْـوه نکردي از آن همه غم، ليک
تو بر سر اُمَـويها چنان زدي فرياد
که پيش پاي تواي شيرمرد نسل علي
يزيد فکر بُريدن ز. تاج و تخت افتاد
پس از شهادت بابا مدام ميگفتي
زيـاد باد الهي عـذاب ابن زيـاد
رسيده ام به مقامي که حالي ام کردند
کليد باب بقيع است صحن گوهرشاد
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در تلگرام
https://t.me/akharinkhabar
آخرين خبر در ويسپي
http://wispi.me/channel/akharinkhabar
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar