حکایت/ ادب در محضر خدا
تبيان/ «جنيد» را در بصره مريدي بود. روزي در خلوت، انديشه گناهي کرد و در آينه نگريست و روي خود سياه ديد. متحير شد. هر حيله که کرد، سود نداشت. از شرم، روي به کس ننمود. چون سه روز برآمد، آن سياهي پاره پاره کم شد. ناگاه يکي در زد. گفت؛«کيست؟» گفت؛«از جنيد نامه آورده ام». نامه برخواند. نوشته بود؛« چرا در حضرت حق عزت با ادب نباشي؟ سه شبانه روز است که گازري (شست و شو) مي کنم تا سياهي رويت به سپيدي بدل شود!» منبع/ تذکرة الاولياء - فريدالدين عطار نيشابوري. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar