گوناگون/ آیا قانون جذب واقعیت دارد؛ ۱۵ حقیقتی که باید بدانید!
چطور/ قانون جذب يکي از آن مفاهيم جنجالبرانگيزي است که مدافعان و مخالفان زيادي دارد. طبق اين قانون به هر چيزي که فکر کنيد از کائنات دريافت خواهيد کرد. بسياري از پيروان قانون جذب معتقدند که «شبيهها هميشه همديگر را جذب ميکنند.» به اين معني که افکار مثبت هميشه نتايج مثبت و افکار منفي هميشه نتايج منفي در پي خواهند داشت. اما آيا قانون جذب حقيقت دارد؟ در ادامه مقاله با ما همراه باشيد تا ۱۵ حقيقت قانون جذب از ديد دکتر نِيل فاربِر، عضو انجمن بينالمللي روانشناسي مثبتگرا، را بررسي کنيم. حقايقي که باورهاي شما را به چالش ميکشند. ۱. قانون جذب شبهعلمي متافيزيکي است قانون جذب ادعا ميکند که بر پايهي نظريات علمي است، اما در خوشبينانهترين حالت چيزي بيش از شبهعلمي متافيزيکي نيست، آن هم بر پايهي فرضيات غلط، بياساس و اغلب ناقص. فهرست اطلاعات علمي غلطي که در قانون جذب مطرح شده بهقدري عريضوطويل است که در اين مطلب نميگنجد. براي مطالعهي جزئيات بيشتر ميتوانيد به کتاب «تابلوي آرزوهايت را دور بريز: حقيقت قانون جذب» نوشتهي دکتر نِيل فاربِر رجوع کنيد. فقط چند مورد از «حقايق بهظاهر علمي» مطرحشده در قانون جذب عبارتاند از: الکترونها بار مثبت دارند. در فيزيک «شبيهها هميشه همديگر را جذب ميکنند.» تفکر مادهي مغز را ميسوزاند. تنها اِتِر (نه هوا) رساناي نور و فکر است. اِتِر تمامي ذهنها را بههم متصل ميکند. وقتي دو يا چند ذهن بههم نزديک ميشوند، «مادهي ذهن» درهم ميآميزند و «ذهن برتر» سوم شکل ميگيرد. ارتفاعات بالاتر اکسيژن بيشتر و هواي بهتري براي نفسکشيدن دارند. ارتعاشات صوتي سريعتر از فکر به حرارت و نور تبديل ميشوند. انرژي فکر ۴۰٬۰۰۰ تا ۴ × ۱۰۱۴ هرتز يا بالاتر از ۷ × ۱۰۱۴ هرتز است. امواج مغزي در واقع آهستهاند: ۱ تا ۱۰۰ هرتز. کائنات افعال را ميشنود و نه صفات يا کلمات توصيفي و فقط تصاوير افکارتان را ميبيند. هر فکري که داريد (حدود ۷۰٬۰۰۰ هزار فکر در روز) فرکانس، طول موج يا انرژي مشخصي دارد. «مادهي فکر» از مغز بهسمت اِتِر پيرامونمان حرکت ميکند و «مادهي بيشکل» را به ايجاد هرآنچه در فکر داريد واميدارد. حتما ميپرسيد که اينها چه اهميتي دارند؟ اما بايد بدانيد که مبناي علمي قانون جذب از همين «حقايق علمي» تشکيل شده است! ۲. قانون جذب هدف اصولي عميقي ندارد فراواني ماده و ثروت مهمترين تجليهايي هستند که مردم براي جذبشان تلاش ميکنند. در قانون جذب، کائنات است که هدف زندگي افراد را معلوم ميکند. افراد اهداف بهخصوصشان را برحسب خواستهها و نه ارزشها برميگزينند و بههمينخاطر چون هيچ هدف اصولي عميقي در کار نيست، اشتياق کمتري براي رسيدن به هدف وجود دارد. ۳. در قانون جذب نيازي به اقدام و عمل نيست براساس قانون جذب تنها راه تجلي افکارمان در قالب نمودهاي واقعي باورداشتن و زندگيکردن بهطريقي است که انگار به هدفمان رسيدهايم. اِستِر هيکس، از تعليمدهندگان قانون جذب، ميگويد: «به اين دنيا نيامدهايد که چيزي را با عمل بهوجود بياوريد.» بهاعتقاد پيروان قانون جذب، اقدام و عمل به کائنات نشان ميدهد که ميدانيد فلان چيز را نداريد و ازطرفي هم به قابليت کائنات در تحقق آن چيز مشکوک هستيد. بيشترمان ميدانيم که اقدام و عمل لازمهي رسيدن به هدف است، اما چنين لازمهاي با فرضيات قانون جذب کاملا تناقض دارد. ۴. در قانون جذب براي دست يابي به هدف، نيازي به برنامه ريزي نيست اگر بپذيريم که بهترين راه دستيابي به اهدافمان زندگيکردن بهطريقي است که انگار به خواستههايمان رسيدهايم، پس ديگر نيازي به برنامه ريزي وجود ندارد. در قانون جذب برنامه ريزي براي زندگي و اهداف عملي است که به کائنات نشان ميدهد به قابليتش در برآوردهسازي هدفتان شک داريد و ايمانتان کامل نيست. اين قانون شک را احساسي منفي ميداند که باعث ميشود منفيهاي بيشتري را به خود جذب کنيد و درنتيجه به هدف دلخواهتان نرسيد. جَک کَنفيلد در کتاب «راز» مطرح ميکند: «وظيفهي ما نيست که ببينيم هدفهايمان چطور محقق ميشوند… ايمان داشته باشيد که کائنات خودش کشف خواهد کرد چطور هدفتان را متجلي کند.» مطالعات نشان دادهاند که اين طرز فکر بيشتر به رضايت کوتاهمدت ميانجامد، اما در افزايش انگيزه و شانس دستيابي به هدف نقش چندان مؤثري ندارد. جالب است که بااينحال در وبسايت جَک کَنفيلد برنامهاي آموزشي براي ساخت «برنامهي عملياتي» بهفروش ميرسد! ۵. در قانون جذب زمانبندي براي رسيدن به هدف بيمعني است اگر قرار باشد طوري زندگي کنيم که انگار به هدفمان رسيدهايم، پس دليلي ندارد که براي خودمان زمانبندي يا موعد رسيدن به هدف تعيين کنيم. راندا بِرن، نويسندهي کتاب راز، دراينباره ميگويد: «براي کائنات هيچ زماني نميبرد که خواستهتان را متجلي کند.» اما مطالعات مختلفي اهميت داشتن جدول زماني در دستيابي به هدف را ثابت کردهاند. بااينحال کارشناسان قانون جذب اين باورند که تعيين ضربالاجل براي رسيدن به هدف، با سازوکاري که کائنات هدفمان را محقق ميکنند جور نيست. ۶. در قانون جذب دست يابي به هدف هيچ چالشي ندارد در قانون جذب چالشها جزو افکار منفي دستهبندي ميشوند و بايد از آنها اجتناب کرد. اگر خودمان را فردي تصور کنيم که هدفش محقق شده است، پس ديگر چالشي هم در کار نخواهد بود. اِستِر هيکس دراينباره ميگويد: «هرگاه به اين درک برسيد که فکرکردن به هر آن چيزي که نميخواهيد فقط باعث ميشود که همان چيز را بيشتر تجربه کنيد، آنوقت است که کنترل افکارتان ديگر کار سختي نخواهد بود.» اين درحالي است که شناخت چالشها و برنامه ريزي براي رويارويي با آنها نقش بسزايي در مسير رسيدن به هدف دارد. اما باور به قانون جذب جايي براي شناسايي و مبارزهي سازنده با چالشها باقي نميگذارد. ۷. در قانون جذب جايي براي همدلي وجود ندارد براساس قانون جذب شرکت در فعاليتهايي همچون خيريه و کمک به ديگران بار منفي دارد و باعث جذب بيشتر بار منفي و فقر ميشود. والاس واتِلز، از بنيانگذاران قانون جذب، مينويسد: «از فقر حرف نزنيد، درموردش کنکاش نکنيد و خودتان را درگيرش نسازيد. وقتتان را صرف امور خيريه يا جنبشهاي خير نکنيد. همهي اين کارها فقط فلاکتي را که سعي به از بين بردنش دارند تداوم ميبخشند.» واتِلز درادامه توصيه ميکند: «تمام توجهتان را به ثروتمندان معطوف کنيد و فقر را ناديده بگيريد.» بِرن در کتاب راز حتي يک قدم فراتر رفته است: «اگر کسي را ديديد که اضافهوزن داشت، نگاهش نکنيد… اگر به بيماريها فکر کنيد يا درموردشان حرف بزنيد، خودتان هم بيمار خواهيد شد. به هرچه فکر کنيد يا خودتان را در معرضش قرار دهيد، چه خوب چه بد، همان چيز براي خودتان پيش خواهد آمد.» بنابراين اگر به قانون جذب باور داشته باشيد، بايد از مشاغل مربوط به حوزههاي کمکرساني يا سلامتي از قبيل پزشکي، پرستاري، خدمات بيمارستاني، دينياري، روانشناسي، افسري نيروي انتظامي، پيراپزشکي و بسياري شغلهاي ديگر اجتناب کنيد. از فعاليت در مشاغلي که نيازمند به مراوده با فقرا دارند نيز بايد بپرهيزيد و با اين اوصاف حسابدار، کارگذار وام مسکن، بانکدار يا وکيل نشويد. همهي اينها درحالي است که مطالعات نشان دادهاند شرکت در کارهاي خير، همدلي و شرکت در فعاليتهاي داوطلبانه براي هر دو طرف، هم انجامدهندهي کار خير و هم دريافتکنندهي آن، منفعت دارد. اما اگر از پيروان قانون جذب باشيد، بايد از اين منفعت چشم بپوشيد. ۸. در قانون جذب بايد از حمايت برحذر بود براساس قانون جذب چون هميشه همان چيزي را جذب خواهيد کرد که فکرتان به آن مشغول است، پس بايد از شرکت در هرگونه گروههاي حمايت از بيماران جسمي و ذهني اجتناب کنيد. مطالعات نشان دادهاند که اتفاقا گروههاي حمايت از مثلا معتادان، چاقها يا مبتلايان به سرطان سينه مفيدند، اما قانون جذب بهغلط هشدار ميدهد که شرکت در چنين گروههايي فقط مشکلتان را بدتر خواهيد کرد. ۹. قانون جذب بيفکرانه است در قانون جذب بايد خودتان را مدام در آيندهاي غيرواقعي تصور کنيد که انگار هدف بخصوصتان محقق شده است. بهعبارتي بايد فقط نتايج موفقيتآميز را تجسم کنيد تا به کائنات نشان دهيد که باورش داريد. از اينروست که فکرکردن به برنامه ريزي، اقدامات و چالشها داراي بار منفي دانسته ميشود و با قانون جذب جور درنميآيد. بنابراين براساس قانون جذب بايد فرايند دستيابي به هدف را ناديده بگيريد و درعوض روي نتيجه متمرکز شويد و بدون توجه به حال، زندگي کنيد. و اين يعني بيفکري که در نقطهي مقابل ذهن آگاهي قرار دارد. ذهن آگاهي يعني آگاهي کامل از اينجا و اکنون و توجه تمام به آن. همچنين مطالعات نشان دادهاند که ذهن آگاهي داراي فوايد بسياري ازجمله ايجاد احساس رضايت و شادماني در زندگي است. ۱۰. در قانون جذب هميشه خودمان مقصريم در قانون جذب بهعنوان قانوني جهاني و بينقص هر چيز مثبتي هميشه بايد چيزهاي مثبت بيشتري را به خود جذب کند. بنابراين هرکسي خودش کاملا مسئول اهدافي است که برايش محقق نشدهاند و اصلا هم اهميتي ندارد که آن اهداف محققنشده چقدر غيرواقعي بودند. بهعبارتي براساس قانون جذب ما نهتنها افکار و اعمال خودمان بلکه افکار و اعمال اطرافيانمان و حتي طبيعت را نيز تحت کنترل داريم. اما در واقعيت چنين چيزي نيست! ۱۱. در قانون جذب هميشه خود قرباني تقصيرکارست قانون جذب ادعا ميکند که اگر هر چيز بدي برايتان اتفاق افتاد، تنها دليلش اين است که خودتان به افکار بد فکر کردهايد. مثلا اگر تصادف کرديد، صددرصد تقصير خودتان است. يا اگر به سرطان سينه مبتلا شديد، باز هم صددرصد تقصير خودتان است و اصلا هم ربطي به ژنتيک ندارد. اگر قرباني تجاوز و سوءِاستفاده شديد، باز صددرصد خودتان مقصريد. کودکان قرباني حملات تروريستي، کودکان بيمار، قربانيان بلاياي طبيعي، هولوکاست و هر مصيبت ديگري از تقصير خود فرد مصيبتزده ناشي ميشود. همه ته قلبمان ميدانيم که چنين طرز فکري مسخره است. اما همينها اساس قانون جذب را تشکيل ميدهند که ميگويد هيچکس هرگز چيزي را که در فکرش نباشد جذب نخواهد کرد. يعني هر اتفاق بدي که ميافتد خودمان مقصريم. برايناساس اگر به قانون جذب باور داشته باشيد، نبايد براي مثلا مبتلايان به سرطان يا کودکاني که در سختي و فقر زندگي ميکنند متأسف باشيد، چراکه مسبب وضعيتشان کسي جز خودشان نيست. بهنظرتان علت چاقي چيست؟ اگر به قانون جذب باشد، علتش نه متابوليسم پايين بلکه فکرکردن به چاقي است. باب پراکتور، از کارشناسان قانون جذب، ميگويد: «بيماري نميتواند در بدن فردي که در وضعيت عاطفي سالمي باشد زيست کند.» در کتاب راز نيز آمده است: «هيچ چيزي را بهدست نخواهيد آورد مگر اينکه فکر کنيد ميتوانيد بهدستش بياوريد. فکرکردن به اينکه ميتوانيد چيزي را بهدست بياوريد، آن چيز را با همين فکرتان بهسمتتان خواهد آورد.» يا بهگفتهي جيمز آلن، از پيشگامان جنبش خودياري، «افکار و اعمال خوب هرگز نميتوانند نتايج بد در پي داشته باشند. افکار و اعمال بد هم هرگز نميتوانند نتايج خوب در پي داشته باشند. رنج و عذاب هميشه اثر فکر غلط در بعضي جهات است.» والاس واتِلز هم ميگويد: «اگر کسي فقط به سلامتي کامل فکر کند، ميتواند در خودش کارکرد بدن سالم را ايجاد کند.» اِستر هيکس نيز معتقد است: «هرکسي همهي جنبههاي تجربياتش را خودش مشخص ميکند. ما بر سلامتيمان در تمام طول زندگي کنترل کامل داريم. هيچ چيزي تصادفي نيست.» ۱۲. در قانون جذب کمال هر چيزي دستيافتني است قانون جذب ادعا ميکند که قانون بيعيبونقصي است و ميتواند به زندگيِ سرشار از کمال بينجامد. در قانون جذب گفته ميشود که هيچ هدفي اگر بتوانيد به آن فکر کنيد خيلي بزرگ نيست و چيزي بهاسم اهداف غيرواقعي وجود ندارد. در کتاب راز ميخوانيم که ميتوان به ايدهآلهايي همچون سلامتي کامل و جواني ابدي فکر کرد و اين افکار را با فکرکردن مداوم به کمال مطلوب در واقعيت محقق ساخت. اما ميدانيم که زندگي بيعيبونقص نيست. زندگي ميتواند برايمان تجربيات محشري بههمراه داشته باشد، ولي هرگز کامل نخواهد بود. بهنظرتان چنين طرز فکري چه اشکالي دارد؟ چرا نبايد کمال گرا باشيم؟ خيالبافي و تلاش براي رسيدن به کمال شايد در کوتاهمدت حالتان را خوب کند، اما از شانس دستيابي به هدف ميکاهد و ميتواند باعث نااميدي شود. مطالعات نشان دادهاند که اگر قرار باشد فقط کمال هر چيزي راضيتان کند (از سلامتي کامل و خانوادهي تمامعيار گرفته تا ازدواج عالي و منزل بينقص)، آنوقت است که بايد منتظر يک نااميدي حسابي هم باشيد! ۱۳. قانون جذب داراي اثر پلاسيبو يا همان تأثيرات تلقيني است پلاسيبو به موادي غيرفعال و بياثر گفته ميشود که اثر مثبتي را به آنها نسبت داده باشند. هرچه بيشتر به خودتان بقبولانيد که چيزي اثرگذار خواهد بود، متقابلا شانس بيشتري هم براي دريافت نتيجهي مثبت نصيبتان خواهد شد. برخي از پيروان سرسخت قانون جذب معتقدند که چون ذهن انسان ابزار قدرتمندي است، ما حتي ميتوانيم ضربان قلب و فشار خونمان را از طريق تجسم فکري افزايش يا کاهش دهيم. اما قانون جذب براي عموم مردم بيشتر درمورد چيزهاي پيشپاافتادهاي که برايش تابلوي آرزوها ندارند، مثل پيداکردن پول در خيابان يا شنيدن خبري از يک دوست گمشده، جواب ميدهد. بهنظرتان قانون جذب بيشتر از داشتن پاي خرگوش، انداختن سکه در آبنما يا شکستن استخوان جناق برايتان شانس خواهد آورد؟ اگر امتحانش کنيد، خواهيد ديد که نه. ۱۴. قانون جذب داراي شواهد روايي است تأثير مثبت قانون جذب در دستيابي به اهداف داراي شواهد علمي نيست و هرچه هست روايات و گزارشهاي فردي است. اين حقيقت ثابت نميکند که پس قانون جذب وجود ندارد، اما آيا بهنظرتان وقتگذاشتن و صرف پول و انرژي براي چيزي که ميتواند بياثر و حتي زيانآور باشد ارزشي دارد؟ ديگران بيشتر از اينکه شکستهايشان را به گوشمان برسانند موفقيتهايشان را جار ميزنند. وقتي دو چيز نامربوط همزمان برايمان اتفاق ميافتند، با اينکه ميدانيم خيلي اوقات چنين تصادفي رخ نميدهد، باز سعي ميکنيم که بين آن دو چيز نامربوط ارتباطي خاص پيدا کنيم. مثلا چند بار شده که به شخصي خاص فکر کرده باشيد و آن شخص به شما زنگ بزند؟ از بين صدها نفري که در طول روز به آنها فکر ميکنيم، شايد فقط ۰/۱ درصدشان به ما زنگ بزنند! اما اگر همين درصد را نسبت به کساني که به شما زنگ زدهاند و تصادفا در فکرشان هم بودهايد بسنجيد قضيه فرق ميکند: من به فلاني فکر کردم و او هم زنگ زد و اين يعني ۱۰۰ درصد، غافل از اينکه خيلي از کساني هم که به آنها فکر کرده بوديد هيچ زنگي به شما نزدند! در بسياري از وبسايتها و منابع قانون جذب ادعا ميشود که شانس دستيابي به اهدافي که به آنها فکر ميکنيد بالاي ۹۰ درصد است. اما اگر از کارشناساني که با تمرينکنندگان قانون جذب سروکار دارند بپرسيد، به شما خواهند گفت که ميزان شکست بسيار بالاست. جان آساراف، از کارشناسان قانون جذب، ميزان موفقيت در قانون جذب را فقط حدود ۰٬۱ درصد برآورد کرده است و اين رقم منطقيتر بهنظر ميرسد. دکتر فاربِر ضمن توضيح اشکالات قانون جذب معتقد است که شايد اين حرفها براي طرفداران قانون جذب خوشايند نباشد، اما اين روشنگريها بسيار لازماند تا ميليونها مردمي که وقت، پول و انرژي خود را صرف سيستمي بياثر و زيانآور (بهعقيدهي او) ميکنند آگاه شوند.