روایت فرماندهی و رسالت زینب (س) در راه آزادی
ايسنا/ پس از شهادت يکايک ياران امام حسين (ع) از صبح عاشورا و به شهادت رسيدن اباعبدالله در بعد از ظهر روز عاشورا آرايش جنگي لشکر کوفه به پايان رسيد و مرحله ديگري از جنايت آغاز شد. در خيمهگاه امام هم با بيماري سخت امام سجاد (ع)، فرماندهي ادامه راه به زينب کبري (س) واگذار شد. دختري که تربيت شده خانه حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت علي (ع) است، از کودکي حق کشيها بر عليه پدر مادرش را لمس کرده، ظلمهايي که به مادر کردند تا منجر به شهادتش شد را ديده، در مقابلش پدرش را با سر شکافته از مسجد آوردهاند، مصيبت جنازه تير باران شده برادر را تحمل کرده، در روز عاشورا دو فرزند خود را در راه خدا تقديم کرده، در يک روز تمام مصيبتهاي عاشورا و ميدان و معرکه را از نزديک مشاهده کرده، علاوه بر فرزندانش، شهادت همه ياران امام بويژه پنج برادر، تعدادي برادرزاده و اين همه شهيد را از نزديک ديده، اکنون با تمام قدرت بنا بر سفارش برادر، مسئوليتي بزرگ را عهده دار ميشود. مسئوليتي که بدوش گرفته نه تنها کمتر از برادر نيست، بلکه به بار نشاندن قيام و ماندگاري ابدي نهضت حسيني را عهده دار شده است. هرچه آثار از اين قيام باقيمانده به برکت فرماندهي اين بانوي يگانه است. حضرت زينب (س) در اين فرماندهي تحت ولايت امام سجاد (ع) حرکت ميکند، اما اگر دشمن بداند فرماندهي با امام است او را به شهادت ميرساند و حضرت زينب (س) در اين مقام، هم حفظ جان امام را عهدهدار است، هم نگهداري و سامان دادن حدود ۸۰ زن و بچه، هم کنترل و حفظ آنان در برابر دشمن و... . از سويي ديگر، کوفيان عهدشکني که در مقابل ميهمانان خود صف کشيده بودند، هر ظلمي را برمهمانان روا داشته و از هيچ جنايتي کوتاه نيامدند. پس از شهادت امام حسين (ع) دستور غارت خيمهها ميرسد، لشکر بسوي خيمهها حملهور ميشود، خيمههايي که تمامي مردان آن به شهادت رسيده و ديگر مدافع و نگهباني ندارد. يک مرد که سخت بيمار است و تعدادي زن و بچه بيدفاع. دستور فرمانده آلالله "عليکم بالفرار" بود. زن و بچه از خيام به بيابان اطراف فرار کردند. پس از غارت، مشعلهاي آتشين خيمهها را شعلهور کرد. دليل اين کار را ارباب مقاتل ننوشتهاند. آنچه تاکيد شده سوزاندن خيمههاست. اما اينجا نکتهاي است که به ذهن ميرسد. اگر در خيمهها اموال ارزشمند بود، آنانکه که به گوشواره گوش بچهها و انگشتري دست بزرگان رحم نکردند، انگشت و گوش را بخاطر گوشواره و انگشتر بريدند، خود خيمهها را که ارزش مادي بيشتري داشت، چرا نبردند؟ وقتي خيمهها آتش زده ميشود ديگر ارزش مادياش از بين ميرود، و سودي براي غارتگر ندارد پس ميتوان تصور کرد هدفي ديگر در آتش زدن خيمهها نهفته است. در تاريخ آمده است روز دوم محرم وقتي «حربن يزيد رياحي» راه را برامام بست، امام اشاره به نامههايي کرد که همراه آورده بود، به ميزان بار شتر و يا ۱۸ هزار دعوت نامه، مگر نبود مردم کوفه حضرت را دعوت کرده بودند و حال بيعت شکستهاند. اگر نامههاي دعوت نزد امام در اين غارت به دست لشکر ابنسعد ميافتاد و نام هريک از جنايتکاران از جمله ابن سعد به عنوان دعوت کننده منتشر ميشد، براي دنياي آنان خطر بزرگي بود لذا دستور آتش زدن خيمهها را ميتوان به منظور امحاي نامههايي دانست که چند ماه قبل براي امام فرستاده بودند. با آتش زدن خيمهها تمامي سرپناههاي خاندان امام حسين (ع) از بين رفت و حضرت زينب (س) علاوه بر نگهداري بيمار کربلا، به جمعآوري همراهان پرداخت که از خوف سوختن دستور به فرار گرفته بودند. تک تک دنبال بچهها ميگشتند که در گوشهاي اجتماع داشتند. کودکان گم شده به زحمت پيدا شدند و اين آتشسوزي آغازي بود بر سختيهاي بيحساب و اسارت رسمي آلالله بدست قوم مسلماني که به نام دين و با ذکر «اشهد ان محمدا رسولالله» آخرين يادگار پيامبرشان را که جز و صحابي پيامبر (ص) به حساب ميآمد به شهادت رساندند و اکنون رسما اعلام ميدارند در جنگ پيروز شديم و خانوادهها و همراهان طرف شکست خورده به عنوان اسير جنگي در چنگال ما هستند و قانون اسرا برآنان اجرا ميشود. اينجاست که وقتي خواستند خانواده امام حسين (ع) را از سرزمين کربلا حرکت دهند، اجازه ندادند پيکرهاي مطهر شهدا را جمعآوري و دفن کنند. تمامي افراد از کودک و بزرگ را با غل و زنجير سوار بر مرکبهاي بيجهاز کردند. دستور دادند اسيران را شهر به شهر بگردانند و جشن پيروزي بگيرند و به نشانه پيروزي، سرهاي شهيدان کربلا را بالاي نيزه در مقابل اسرا حرکت دهند. به خيال آنها، اين نمايش سوار شدن اسير با غل و زنجير و در مرکب بيجهاز و برداشتن سرهاي بريده شده و گذشتن از خيابانها به معناي پيروزي قطعي لشکري بر لشگر ديگري بود.