طنز/ چرا دوست داریم بنزین گران شود؟!
قانون/ علي مطهري واقعا از عجايب روزگار است، بعضي وقتها در مورد يک سري مسائل آنچنان حرف دل ما را ميزند که خودمان هم باورمان نميشود، بعضي وقتها هم يک حرفي ميزند و ميگويد حرف دل ما بوده که باز باورمان نميشود. به عنوان مثال هفته گذشته در دانشگاه اصفهان گفته: «به خاطر جلوگيري از قاچاق بنزين بهتر است بنزين دو نرخي شود، حدس ميزنم مردم هم موافق باشند». تا جايي که مکرون بعد از شنيدن اين صحبتها رفته جلوي پنجره کاخ اليزه و در حالي که به برج ايفل خيره شده يک ريز سيگار ميکشد و ميگويد «چرا به ذهن خودم نرسيد اينجوري بگم؟!»اين گفتمان دکتر مطهري، ما را برد به دوران دانشگاه و اينکه براي گرفتن جزوه چطور سعي ميکرديم طرف مقابلمان را قانع کنيم. آن اواخر که حرفهايتر شده بوديم طرف را پيدا ميکرديم و ميگفتيم: «ببين گرفتن جزوه نياز هر دانشجوييه، من و تو هم نياز داريم که به همديگه جزوه بديم، قرار نيست جلوي طبيعت دانشجويي وايسيم» بعد طرف باورش ميشد که واقعا موافق رد و بدل کردن جزوه است. البته گراني بنزين شتري است که در خانه هرکسي ميخوابد و بالاخره هم نوبت ما ميرسد. براي همين ميخواهيم غير از اين شيوه تلقين، چند راهکار ديگر پيشنهاد بدهيم تا مسئولان زحمتکش ما از آن استفاده کنند و تا ما هم خيلي از خوابيدن شتر اذيت نشويم. يکي از راهکارهايي که هميشه براي قانع کردن يک فرد استفاده ميشود روش «پليس خوب و پليس بد» است. البته ما در کشورمان پليس بد نداريم و اينجا منظور پليسهاي بدِ خارج از کشور است. در اين روش يک نفر بايد بيايد و بگويد «لياقت شماها بنزين ده هزار تومنيه!» و بعد از اين که در جامعه همه ناراحت شدند يک نفر ديگر بگويد «حالا مردم قول ميدن از اين به بعد شهرونداي خوبي باشن، اين سري به خاطر من فقط پنج هزار تومن بنزين گرون بشه!» بعد هم ما قول ميدهيم که شهروندان خوبي باشيم و از قولي که داديم خوشحال ميشويم و جامعه با نَشاطتر ميشود. فراموش نکنيد مشکل اصلي عوام بودن ما مردم است. خيلي از ما عاديها بخاطر ترس از افزايش تورم، فکر ميکنيم که افزايش قيمت بنزين چيز بدي است. اما اين ترس درمان دارد. به عقيده پژوهشگران بهترين شيوه مبارزه با ترس مواجهه با آن است. براي همين بهترين روش اين است که صبح از خواب بيدار شويم و ببينيم بنزين شده ليتري بيست هزار تومن. پس از مواجهه با اين اتفاق، اگر بنزين بشود ليتري پنج هزارتومن ديگر ترسي نخواهيم داشت و باز خوشحال ميشويم و نَشاط در جامعه بالا ميرود. اين مدل در مورد افزايش قيمت دلار امتحان شده و الان از لحاظ روحي کششِ افزايش قيمت دلار تا سي هزار تومان را داريم، فقط بايد کمي روي سيستم تغذيهمان کار کنيم که بتوانيم از نور خورشيد و هوا تغذيه کنيم.حالا بياييم از يک زاويه ديگر قضيه را ببنييم. خيلي از پژوهشگران ميگويند تمام نيازهاي ما ريشه در دوران کودکي دارد. در مورد افزايش قيمت بنزين هم مسئولان محترم، بايد بتوانند نياز به افزايش قيمت بنزين را در کودکيمان پيدا کنند. شايد اگر صدا و سيما بعد از مدتها مجدد بيايد و کليپ جنجالي «ه ئه ئه ئه! مهندس! چرا بنزين تموم شد؟! حروم شد!» را پخش کند، ما برگرديم به آن دوران و حس کنيم ريشه تمام ناکاميهايمان در قدر بنزين را ندانستن بوده.يک راهکار ديگر هم وجود دارد که ميتوان از آن به عنوان آخرين راه حل استفاده کرد. آقاي مطهري عزيز چند روز قبل گفته بودند «براي آزادي بيان، کف گرگي هم لازم است» اگر بتوانيم همين را به ساير چيزهايي که از نظر مسئولان ما درست است تعميم بدهيم، ميتوانيم با چندتا کف گرگي ناقابل قيمت بنزين را هم افزايش بدهيم. حالا اگر کسي جرات دارد، بيايد مخالفت کند! شهاب پاکنگر